ابتکار شهید محلاتی برای تقویت روحیه رزمندگان بعد از شکستها
حجتالاسلام محلاتی پس از پیروزی انقلاب، مسئولیتهای مهمی را بر عهده داشت که سرانجام هواپیمای حامل ایشان و عدهای از مسئولان، اول اسفند ۱۳۶۴، در مسیر تهران – اهواز، هدف حمله هواپیماهای عراقی قرار گرفت و همگی به شهادت رسیدند.
ارتفاعات «کلاشین» و جاودانگی «سیدمحمدرضا شعاعی آستانه»
عملیات قادر ۲ سرآغاز پرواز ۳۶ سالهٔ دانشآموز بسیجی سیدمحمدرضا شعاعی آستانه از یاران باوفای امام خمینی (ره) شد، پاداش او در جلب رضایت الهی و ادای تکلیف، متنعم شدن از خوان کرم ارباب عشق حضرت حسینابنعلی (ع) بود.
اسد همه زندگی ام بود …
ثمره یک عمر زندگی اش ،فقط یک فرزند پسر است که؛آن راهم صادقانه بر طبق اخلاص گذاشته و با خدا معامله کرده است.لب که می گشاید ؛آه برآمده از دل تنهایش ،واژه های بی کسیش را بیشتر رخ می نمایاند و نم گاه به گاه نشسته بر چشمانش را هویداتر می سازد… خاطرات روزهای بودن […]
امیر،میهمان خانه ام بود …
فرزندش را میهمان خانه شان می دانست.این حس همیشه با او بود ؛ از بدو تولدش.گاهی دراثنای خلوتهایش به خود نهیب می زد ؛که چرا او را بیشتر از دیگر فرزندانش دوست دارد،اما جواب همیشه همانی بود که بر قلبش حکمرانی می کرد.او برایش عزیزتر بود ؛چون خدا برای فرزندش بیشتر از هر چیزی عزیز […]
کتاب پسرک فلافل فروش …
«پسرک فلافل فروش» عنوان کتابی است که دربردارنده زندگینامه و خاطرات بسیجی مدافع حرم، طلبه شهید محمدهادی ذوالفقاری است. شهید ذوالفقاری، روز بیست و ششم بهمن ۹۳ در سامرا به فیض شهادت نائل آمد و عصر دیروز و پس از حدود هفتماه از زمان شهادت وی، کتاب زندگینامه وی به همراه مستند «عارف مسلح» رونمایی شد. این […]
هیچ گاه از شهادت فرزندانم پشیمان نشدم …
آرام و با صلابت سخن می گفت.اشک نمی ریخت؛بغض نمی کرد ؛ اما مادرانه هایش همچنان درمیان کلامش جاری بود.کنار مزار دو برادر که همسایه های دیوار به دیوار هم بودند ؛ نشسته بود و با دستمالی که در دستش بود ،غبار نشسته بر بوفه ها و سنگها را می زدایید و تمیزشان می کرد.قد […]
تبریک متفاوت نوجوانان دهه نودی به پدران شهدا در روز پدر
این کار و اثر ارزشمند و بسیار زیبا به کارگردانی برادر قاسم عوض بیگی و اجرای گروه سرود شهید فرجی با حمایت سیمای شاهد ساخته شده است.
معجزهای که «عباس» را برای شهادت زنده نگه داشت
برادر شهید «عباس کارگری» گفت: یکبار برای توپبازی رفتیم بالای پشت بام، من در دروازه بودم که عباس توپ را به سمتم شوت کرد تا گل بزند، یک لحظه دیدم عباس و توپ نیستند، هر دو به حیاط افتاده بودند، با اینکه از ارتفاع چند متری افتاده بود، ولی اتفاقی برایش نیفتاد؛ نگاهش که کردم دیدم بلند شده و لباسش را میتکاند، انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده.
ماجرای نذر یک مادر شهید برای بوسه زدن به پای امام
مادر شهید مظاهری گفت: نذر کرده بودم اگر امام به کشور بازگردد به پای ایشان بوسه بزنم، دِین این نذر هنوز به گردنم مانده است؛ چرا که نتوانستم آن را ادا کنم.
شهیدی که اعضای بدنش را برای فرمانبری خدا مواخذه میکرد
«روزی یکی از دوستان مریم وارد خانه شد و وی را رو به قبله، در حالی که به پشت دست خود میکوبید، دید. با تعجب پرسید: چه شده مریم؟! مشکلی پیش آمده؟! آن لحظه به او جوابی نداد؛ اما مدتی بعد به دوستش گفت: من هر روز اعضای بدنم را مواخذه میکنم و از آنها میپرسم که امروز برای خدا چه کاری انجام دادهاید؟»