مناجات شب نوزدهم و ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام
مناجات شب نوزدهم و ضربت خوردن حضرت علی علیه السلام

این شب نوزدهم قصه ی دیگر شده است – قصه ی چشم تر و سینه ی حیدر شده است

معصیّت کارم و با هجر تو خو کرده دلم
در شب قدر مرا مست سبو کرده دلم
با می و باده کنون قصد وضو کرده دلم
بعد یک عمر جدایی به تو رو کرده دلم
گر برانی تو مرا آتش دل را چه کنم
یک دل سوخته و این همه مشکل چه کنم

گر چه از عشق تو عمریست که آکنده منم
مانده در کوی وفا عبد پناهنده منم
چه بخواهم چه بگویم که سرافکنده منم
بنده ای عاصیَمُ و عاصی شرمنده منم
آمدم تا که کمی ناله و آهم بدهی
آمدم خطّ براتی ز گناهم بدهی

چه شود بر من افتاده عطا از تو رسد
بر گدای کرمت برگ و نوا از تو رسد
سوی این سوخته دل آب بقا از تو رسد
سینه ی سوخته را سوز دعا از تو رسد
با تو تذهیب لبم نام خدا میگردد
سینه از غیر تو ای دوست جدا میگردد

من به دنبال غمت شهر به شهر آمده ام
در شب تیره پی ات با غم و صبر آمده ام
کو به کو در پیِ تو از دلِ دهر آمده ام
تا نگاهی کنی ام در شب قدر آمده ام
شب قدر است که آتش به نیستان زده ای
آتشی بر نفس و چشم خروشان زده ای

این شب نوزدهم قصه ی دیگر شده است
قصه ی چشم تر و سینه ی حیدر شده است
حرف دلتنگی آن سیِّد و سرور شده است
کوفه آبِستَنِ غم های مُکرّر شده است
امشب از کوفه فلک صبر و قرارش ببرد
صاحب تیغ کج و شیر شکارش ببرد

در شب نوزدهم قصد سفر داشت علی
با دلی سوخته امّید سحر داشت علی
همره چشم ترش خون جگر داشت علی
دل ز محراب به معراج دگر داشت علی
ناله ها میزد و میسوخت ز داغ جگرش
دیده بودش که چه آمد به سر همسفرش

امّ کلثوم چه دیده که چنین نوحه گر است
صاحب آه دل و ناله و چشمان تر است
شب چرا گشته شتابان و چنین دربدر است
عطش تیغ چرا از همگان بیشتر است
این سحر زودتر آمد که بگوید ز علی
با دلِ خون جگر آمد که بگوید ز علی

مردم شهر مگر شام شما تار نبود؟
سینه های همه تان تشنه ی دلدار نبود؟
چشم غمگین شما خسته و بیمار نبود ؟
آه ، دل های شما با علی اش یار نبود
ای شما که ز علی نان و نمک میخوردید
پس چرا زخم دلش را به نمک آزردید

دیگر از دست شما شیر خدا خسته شده
هم چو مرغی که ز غم بال و پرش بسته شده
آهِ سوزنده ی او دائم و پیوسته شده
پشت حیدر ز غم فاطمه بشکسته شده
مگر این مرد علی شیر خداوند نبود؟
پیش چشمان شما خسته و دربند نبود؟

بی کسی درد علی بود کسی گوش نکرد
آتشش را سر منشق شده خاموش نکرد
صورتِ ماهِ مُحاقش که فراموش نکرد
او فراموش دمی سینه و بازوش نکرد
آن که عمری کمر دشمن غدّار شکست
داغ زهراش کمر از یل کرّار شکست

محمد حسین علیرمضانی

  • نویسنده : شفیق فکه، شبکه ایثار
  • منبع خبر : ایثارپرس