شهید کلهر حافظ مفاتیح‌الجنان بود/ پرواز در مجنون
شهید کلهر حافظ مفاتیح‌الجنان بود/ پرواز در مجنون

حبیب‌الله کلهر اول شهریور ۱۳۴۳ در تهران و در خانوا‌ده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود و دوران تحصیل را در مقطع ابتدایی و راهنمایی با موفقیت پشت سر گذاشت. دوران دبیرستان را در مدرسه شهید مطهری تا سال دوم رشته اقتصاد ادامه داد. از همان کودکی به تلاوت و حفظ قرآن می‌پرداخت. حافظ ادعیه مفاتیح […]

حبیب‌الله کلهر اول شهریور ۱۳۴۳ در تهران و در خانوا‌ده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود و دوران تحصیل را در مقطع ابتدایی و راهنمایی با موفقیت پشت سر گذاشت. دوران دبیرستان را در مدرسه شهید مطهری تا سال دوم رشته اقتصاد ادامه داد. از همان کودکی به تلاوت و حفظ قرآن می‌پرداخت.

حافظ ادعیه مفاتیح بود

مادر شهید می‌گوید: حبیب‌الله بیشتر دعاهای مفاتیح را حفظ بود. قرائت قرآن را نیز از همان دوران طفولیت آغاز کرد و در مسجد محل و در زمان جنگ هم در جبهه‌ها به مداحی اهل بیت عصمت و طهارت(ع) می‌پرداخت. دوران جوانی او همزمان با شکل‌گیری انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ بود و در اکثر تظاهرات و راهپیمایی‌های ضد رژیم شاهنشاهی شرکت می‌کرد.

پس از پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، با توجه به فرمان امام(ره) مبنی بر تشکیل بسیج مستضعفین، همراه با عده‌ای از دوستانش با کمترین امکانات، بسیج محل را ساماندهی کرد که وظیفه آن، پاسداری از حریم محله بود. حبیب‌الله درسش را در سال سوم رشته اقتصاد رها کرد و به ندای «هل من ناصر ینصرنی» حسین زمان خمینی کبیر(ره) لبیک گفت.

پس از گذراندن دوره آموزش نظامی در پادگان امام حسن مجتبی(ع) «مقرّ فعلی لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص)» در همان اوایل جنگ به کردستان و مناطق عملیاتی سقز و بانه اعزام شد و در دی‌ماه ۱۳۶۱ از ناحیه پای راست مجروح شد اما حیب‌الله آدمی نبود که در بستر بماند. لذا پس از بهبودی مختصر، به جبهه بازگشت این بار از طریق تیپ ۱۰ سید الشهدا(ع) به جزیره مجنون در جنوب اعزام شد.

وی در چندین عملیات از جمله خیبر، رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر ۱، ۲، ۳، ۴، بیت المقدس، مطلع الفجر، طریق القدس و شکست حصر آبادان و در مناطق عملیاتی مریوان، گیلانغرب، سقز، بانه، طلائیه (جزایز مجنون) سردشت، هورالهویزه، ارتفاعات کله قندی، گیلانغرب، خرمشهر و آبادان حضور داشت.

پرواز در مجنون

حبیب‌الله در مدت حضورش در جبهه، آرپی‌جی زن نیروی اطلاعات عملیات، پیک‌گردان و پیش از شهادت، فرمانده گروهان بود. سرانجام، پس از سه سال نبرد مردانه با رژیم بعث عراق، در عملیات خیبردر منطقه عملیاتی جزیره مجنون، بر اثر اصابت ترکش‌های خمپاره به ناحیه دست و پا، پهلو و سینه به آرزوی دیرینه‌اش که شهادت در راه خدا بود رسید.

تقوای الهی، اخلاق نیکو، عشق به ائمه اطهار، پیروزی از ولایت فقیه و روحیه شهادت‌طلبی و ایثار، تنها بخشی از صفات پسندیده او بود.

حبیب در آینه کلام همرزمانش

«هر وقت اتفاق عجیبی رخ می‌داد، حبیب‌الله می‌گفت: انشاء الله خیر است. یک روز غروب در سنگر بودیم، هر کدام چیزی می‌گفتیم و گاهی شوخی و خنده چاشنی خاطرات بود که ناگهان ناله‌ حبیب بلند شد عقربی پای او را نیش زده بود همه با هم کمک کردیم که حبیب را به بچه‌های امداد برسانیم. در راه دیدم حبیب، جمله‌ای را زمزمه می‌کند. خوب که توجه کردم دیدم همان جمله همیشگی را می‌گوید چند قدمی از سنگر دور نشده بودیم که خمپاره‌ای به سنگر ما اصابت کرد و جز خاکی که از آن بلند می‌شد اثری بر جایی نماند.

همه تعجب کردیم، حتی حبیب هم درد پایش را از یاد برده بود، عقرب، فرستاده خدا بود تا ما را در آن زمان نجات دهد به گفته حبیب، به راستی که هر چه خدا بخواهد همان می‌شود.»

فرازی از وصیتنامه شهید

«شهادت، مرگی آگاهانه در راه هدفی مقدس است و هدفی مقدستر از اسلام نخواهد بود. سفارش من این است که به دشمنان انقلاب اسلامی و کسانی که با آن به مبارزه برمی‌خیزند، بگویید اگر پیکرم را زنده زنده پاره کنند و پاره‌های تنم را با آتش بسوزانند و خاکسترم را به دریا بریزند، از دل امواج خروشان دریا صدایم را خواهند شنید که فریاد می‌زنم اسلام پیروز است، طاغوت نابود است.»