آغاز تحول از دولت بحران‌ساز به دولت مدیریت بحران
آغاز تحول از دولت بحران‌ساز به دولت مدیریت بحران

يكی از توصيه‌هايی كه شهيد همت در وصيت‌نامه دومش كه پر از شور وصال با خداوند و در حسرت اين ديدار بيان كرده، تربيت علی‌وار فرزندش است. ملت ايران، ملت معجزه‌گر قرن است، سخنی است كه از زبان شهيد همت درباره مردم ايران نقل شده و آنان را به تداوم بخشيدن به راه شهيدان و […]

يكی از توصيه‌هايی كه شهيد همت در وصيت‌نامه دومش كه پر از شور وصال با خداوند و در حسرت اين ديدار بيان كرده، تربيت علی‌وار فرزندش است.
ملت ايران، ملت معجزه‌گر قرن است، سخنی است كه از زبان شهيد همت درباره مردم ايران نقل شده و آنان را به تداوم بخشيدن به راه شهيدان و استعانت به درگاه خداوند سفارش كرده است. دومين وصيت‌نامه حاج محمدابراهيم همت، فرمانده لشكر ۲۷ محمد رسول‌الله(ص) را می‌خوانيم؛
«حسين؛ نامی كه از وجودم دور نيست
نامی كه هرگز از وجودم دور نيست و پيوسته با يادش آرزوی وصالش را در سر داشتم.
سلام بر حسين(ع) سالار شهيدان اسوه و اسطوره بشريت.
مادر گرامی و همسر مهربانم پدر و برادران عزيزم!
درود خدا بر شما باد كه هرگز مانع حركتم در راه خدا نشديد. چقدر شماها صبوريد. خودتان می‌دانيد كه من چقدر به شهيدان عشق می‌ورزيدم؛ غنچه‌هايی كه (كبوترانی كه) هميشه در حال پرواز به سوی ملكوت اعلايند. الگو و اسوه‌هايی كه معتقد به دادن جان برای گرفتن بقا (بقا و حيات ابدی) و نزديكی با خدای؛ چرا كه «إِنَّ اللَّهَ اشترَی مِنَ الْمُؤْمِنِينَ».
من نيز در پوست خود نمی‌گنجم. گمشده‌ای دارم و خويشتن را در قفس محبوس می‌بينم و می‌خواهم از قفس به درآيم. سيم‌های خاردار مانعند. من از دنيای ظاهرفريب ماديات و همه آنچه كه از خدا بازم می‌دارد متنفرم(هوای نفس شيطان درون و خالص نشدن).
در طول جنگ، برادرانی كه در عمليات شهيد می‌شدند، از قبل سيمای‌شان روحانی و نورانی می‌شد و هر بی‌طرفی احساس می‌كرد كه نوبت شهادت آن برادر فرا رسيده است.
عزيزانم! اين بار دوم است كه وصيت‌نامه می‌نويسم، ولی لياقت ندارم و معلوم است كه هنوز در بند اسارتم؛ هنوز خالص نشده‌ام و آلوده‌ام.
از شروع انقلاب در اين راه افتادم و پس از پيروزی انقلاب نيز سپاه را پناهگاه خوبی برای مبارزه يافتم؛ ابتدا درگيری با ضدانقلاب و خوانين در منطقه شهرضا(قمشه) و سميرم، سپس شركت در خوزستان و جريان گروهك‌ها در خرمشهر، پس از آن سفر به سيستان و بلوچستان (چابهار و كنارك) و بعداً حركت به طرف كردستان؛ دقيقاً دو سال است كه در كردستان هستم. مثل اين است كه ديگر جنگ با من عجين شده است.
خداوند تاكنون لطف زيادی به اين سرا پا گنه كرده و توفيق مبارزه در راهش را نصيبم كرده است. اكنون من می‌روم با دنيايی انتظار؛ انتظار وصال و رسيدن به معشوق. ای عزيزان من توجه كنيد:
۱- اگر خداوند فرزندی نصيبم كرد، با اينكه نتوانستم در طول دورانی كه همسر انتخاب كردم حتی يك هفته خانه باشم، دلم می‌خواهد او را علی‌وار تربيت كنيد.
همسرم انسان فوق‌العاده‌ای است. او صبور است و به زينب(س) عشق می‌ورزد. او از تربيت كردن صحيح فرزندم لذت خواهد برد؛ چون راهش را پيدا كرده است. اگر پسر به دنيا آورد، اسم او را مهدی و اگر دختر به دنيا آورد، اسم او را مريم بگذاريد؛ چون همسرم از اين اسم خوشش می‌آيد.
۲- امام(ره) مظهر صفا، پاكی و خلوص و دريايی از معرفت است. فرامين او را مو به مو اجرا كنيد تا خداوند از شما راضی باشد؛ زيرا او ولی فقيه است و در نزد خدا ارزش والايی دارد.
۳- هر چه پول دارم، اول بدهی مكه مرا به پيگيری سپاه تهران (ستاد مركزی) بدهيد و بقيه را همسرم هر طور خواست خرج كند.
۴- ملت ما، ملت معجزه‌گر قرن است و من سفارشم به ملت، تداوم بخشيدن به راه شهيدان و استعانت به درگاه خداوند است تا اين انقلاب را به انقلاب حضرت مهدی(عج) وصل كنند و در اين تلاش پيگير، مسلماً نصر خدا شامل حال مؤمنين است.
۵- از مادر و همه فاميل و همسرم اگر به خاطر من بی‌تابی كنند راضی نيستم. مرا به خدا بسپاريد و صبور و شجاع باشيد.
حقير: حاج همت»