ابراهیم هادی، شهید زهرائی(س)
ابراهیم هادی، شهید زهرائی(س)

فاطمیه است و همه جا فریاد «یا زهرا(س)» بلند است و مجالس عزای فاطمی ‌برپا. چه بجاست که یادی کنیم از شهید حضرت زهرایی، شهید ابرهیم ‌هادی و خاطرات شگفت‌انگیز فاطمیِ این شهید والامقام و بلندمرتبه. ابراهیم‌هادی شهید گمنامی‌است که فرمانده گروه چریکی شهید اندرزگو در جنگ تحمیلی بود و خواندن خاطراتش که در کتابی […]

فاطمیه است و همه جا فریاد «یا زهرا(س)» بلند است و مجالس عزای فاطمی ‌برپا.
چه بجاست که یادی کنیم از شهید حضرت زهرایی، شهید ابرهیم ‌هادی و خاطرات شگفت‌انگیز فاطمیِ این شهید والامقام و بلندمرتبه.
ابراهیم‌هادی شهید گمنامی‌است که فرمانده گروه چریکی شهید اندرزگو در جنگ تحمیلی بود و خواندن خاطراتش که در کتابی با عنوان «سلام بر ابراهیم» چاپ گردیده است، خیلی‌ها را به‌طور معجزه‌آسایی متحول نموده است؛ چه بسیار گفته‌اند که بعد از خواندن این کتاب مسیر زندگیمان عوض شد و نجات پیدا کردیم. چه بسیار گفته‌اند که بعد از خواندن این کتاب باحجاب یا باحجاب‌تر شدیم یا از نعمت و سعادت برخورداری از حجاب برتر(چادر) نایل گردیدیم.چه بسیار گفته‌اند که بعد از خواندن این کتاب اهل توکل و توسل عمیق شدیم و رضای خدا را در همه کارها در نظر می‌گیریم.
مثل حضرت زهرا(س)
خانم زهره ‌هادی خواهر گرامیِ شهید ابراهیم ‌هادی تعریف می‌نماید: ابراهیم در دیدار آخر که از ما خداحافظی کرد با همان تیپ جبهه‌ای به ما گفت: «فقط یک دعا کنید؛ من برنگردم!» من گفتم: چرا؟ گفت: «من هنوز دِین خود را به اسلام و رهبر و مردم ادا نکردم. دعا کنید برنگردم و یک وجب از خاک اینجا نداشته باشم و مثل مادرم حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها گمنام بمانم.» و همان‌طور هم شد. ابراهیم ارادت خاصی نسبت به حضرت زهرا(س) داشت و بیشتر خواسته‌هایش را از حضرت زهرا(س) می‌گرفت.
حضور حضرت زهرا(س) را حس می‌کرد
شهید ابراهیم‌هادی ارادت خاص و عجیب و ویژه‌ای به مادر سادات داشت. به همه بسیجی‌ها می‌گفت: «ایشان را مادر صدا کنید.»
ابراهيم از همان دوران دبيرستان شروع به مداحي كرد. بدون هيچ تَكَلُّفي مي‌خواند و بقيه را هم به خواندن و مداحي كردن ‌ترغيب مي‌كرد. نكته مهمي كه رعايت مي‌كرد اين بود كه مي‌گفت: «براي دل خودم مي‌خونم و سعي مي‌كنم بيشتر خودم استفاده كنم و نيت غيرخدايي رو در مداحي وارد نكنم».
ابراهیم‌ هادی هر جا مداحی می‌کرد از مادرش می‌خواند و در مجالس حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها، حضور حضرت را حس می‌کرد.
یک‌بار به جلسه مَجمَعُ‌الذّاكِرين در مسجد حاج‌اَبوالفَتح رفته بود. در جلسه‌اشعاري در فضائل حضرت زهرا خوانده مي‌شد که ابراهيم آنها را مي‌نوشت. اواخر جلسه حاج علي انساني شروع به روضه‌خواني كرد. ابراهيم در حالتي كه از خود بي‌خود شده بود دفترچه شعرش را بست و با صداي بلند گريه مي‌كرد.
بعد از جلسه به دوستش گفت: آدم وقتي به جلسه حضرت زهرا وارد مي‌شود بايد حضور خود خانم را حس كند، چون جلسه متعلق به ايشان است.
خواب حضرت زهرا(س)
پاییز سال ۱۳۶۱ بود. بار دیگر ابراهیم عازم مناطق عملیاتی شد. نَقل همه مجالس، توسل‌های ابراهیم به حضرت زهرا بود. هرجا میرفت حرف از او بود. خیلی از بچه‌ها داستان‌ها و حماسه‌آفرینی‌های او را در عملیات‌ها تعریف می‌کردند. همه آنها با توسل به حضرت صدیقه طاهره انجام شده بود.
به منطقه سومار رفت. به هر سنگری میرفت از ابراهیم می‌خواستند که برای آنها مداحی کند و ازحضرت زهرا بخواند.
یکشب ابراهیم در جمع بچه‌های یکی از گردان‌ها شروع به مداحی کرد. صدای ابراهیم به‌خاطر خستگی و طولانی  شدن مجالس گرفته بود. بعد از تمام شدن مراسم، یکی دو نفر از رفقا با ابراهیم شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند. بعد هم چیزهایی گفتند که او خیلی ناراحت شد. آن شب قبل از خواب، ابراهیم خیلی عصبانی بود و گفت: من مهم نیستم، اینها مجلس حضرت را شوخی گرفتند. برای همین دیگر مداحی نمی‌کنم. هرچه هم که همرزمش می‌گفت: حرف بچه‌ها را به دل نگیر، آقا ابراهیم تو کار خودت را بکن، فایده‌ای نداشت.
آخر شب برگشت مَقَر و قسم خورد که دیگر مداحی نمی‌کنم.
صبح اذان گفت و نماز جماعت صبح را برپا کرد. بعد از نماز و تسبیحات، ابراهیم شروع به خواندن دعا کرد. بعد هم مداحی حضرت زهرا.‌ اشعار زیبای ابراهیم‌ اشک چشمان همه بچه‌ها را جاری کرد.
بعد از خوردن صبحانه به همراه بچه‌ها به سمت سومار حرکت کرد. همرزمش در بین راه دائم در فکر کار‌های عجیب او بود. ابراهیم نگاه معنی داری به او کرد و گفت: می‌خواهی بپرسی با اینکه قسم خوردم، چرا روضه خواندم؟
بعد هم گفت: چیزی که می‌گویم تا زنده‌ام جایی نقل نکن. بعد کمی‌مکث کرد و ادامه داد: دیشب خواب به چشمم نمی‌آمد. نیمه‌های شب کمی‌خوابم برد. یک دفعه دیدم وجود مقدس حضرت صدیقه طاهره تشریف آوردند و گفتند: نگو نمی‌خوانم، ما تو را دوست داریم، هرکه گفت بخوان تو هم بخوان.
دیگر‌گریه امان صحبت کردن به او نمی‌داد. ابراهیم بعد از آن به مداحی کردن ادامه داد.
معجزات فاطمیِ عملیات فتح‌المبین
در عملیات فتح‌المبین ابراهیم ‌هادی و بچه‌هاي گردان توانستند با كمترين درگيري و با فرياد «الله اكبر» و «يا زهرا(س)» توپخانه عراق را تصرف كنند و تعداد زيادي از عراقي‌ها را اسير بگيرند.
در این عملیات، ابراهيم به شدت مجروح شد و به طرز معجزه‌آسایی نجات پیدا کرد و در بیمارستان نجمیه تهران بستری و مداوا گردید.
در مصاحبه با خبرنگاري كه در بيمارستان به سراغ او آمده بود، گفت:
«در فتح‌المبين ما عمليات نكرديم! ما فقط راهپيمايي مي‌كرديم و شعارمان «يا زهرا» بود. آنجا هرچه كه بود نظر عنايت خود خانم حضرت صديقه طاهره بود.»
همیشه کارساز بودنِ توكل و توسل
در جبهه توسل‌های ابراهيم بيشتر به حضرت صديقه طاهره بود و هميشه روضه حضرت را مي‌خواند.
وقتي هم كه مجروح شده بود و در بيمارستان نجميه تهران بستري بود، هنگامی‌ كه دوستاش به ملاقاتش می‌آمدند، شروع به روضه خواندن می‌کرد.
مي‌گفت: «بعد از توكل به خدا، توسل به حضرات معصومين مخصوصاًًً حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها کارسازه».
راز کانال کمیل
ابراهیم در عملیات والفجر مقدماتی، پنج روز به همراه بچه‌های گردان کمیل و حَنظَله در کانال‌های فکه مقاومت کردند.
سرانجام ابراهیم‌هادی در ۲۲ بهمن سال ۱۳۶۱، بعد از فرستادن بچه‌های باقیمانده به عقب، به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
در کتاب راز کانال کمیل، خاطرات همرزمان شهید ابراهیم ‌هادی از این پنج روز محاصره و مقاومت حیرت‌انگیزِ اهل‌بیتی و فاطمی ‌و کربلاییِ شهید ابراهیم‌ هادی و سایر شهدا و رزمندگان حاضر در کانال کمیل و مدام به یاد حضرت زهرا بودنشان و مداومتشان به ذکر مصیبت زهرای اطهر نقل گردیده است.
خورشيدي براي راهيان نور
پیکر شهید ابراهیم‌ هادی در تفحص‌های وسیعی که سال‌ها پس از پایان جنگ تحمیلی انجام شد، پیدا نشد.
آقای سعيد قاسمي تعریف می‌کند:
«پنج سال پس از پايان جنگ، بالاخره با سختي‌هاي بسيار، كار در كانال معروف به كميل شروع شد. پيكرهاي شهدا يكي پس از ديگري پيدا مي‌شد.. ..با وجود پيدا شدن پيكر اكثر شهدا، خبري از ابراهيم نبود.مدتی بعد يكي از رفقاي ابراهيم براي بازديد به فكه آمد. ایشان ضمن بيان خاطراتي گفت: زياد دنبال ابراهيم نگرديد؟! او مي‌خواسته گمنام باشد. بعيد است پيدايش كنيد. ابراهيم در فكه مانده تا خورشيدي براي راهيان نور باشد.»
گمنام مثل مادر سادات
در قطعه ۲۶ بهشت زهرا، سنگ یادبود نمادینی برای شهید ابراهیم هادی بر روی مزار یکی از شهدای گمنام نصب شده است.
بالای سنگ مزار عبارت «شهید گمنام» نقش بسته است. بعد تصویر شهید ابراهیم هادی قرار دارد. پس از تصویر شهید عبارت «یادمان شهید جاویدالاَثَر ابراهیم‌ هادی» نقش بسته است و آنگاه این عبارت نوشته شده است:
«به یاد همه شهدای گمنام که مثل مادر سادات قبر و نشانی ندارند.»
صلی ‌الله ‌علیک یا فاطمه الزّهرا سیده النساء العالمین

کیهان

کامران پورعباس