زندگی نامه شهید علیرضا قره جلی

 علیرضا قره جلی درسال ۱۳۴۵ درخانواده ای مذهبی درتهران بدنیا آمد , وی دوران دبستان را با موفقیت کامل سپری کرده وسپس وارد مدرسه راهنمایی شد , ایشان درهمین دوران با شرکت درجلسات مذهبی وهیئتها مشغول آموختن قرآن کریم واحکام عالیه اسلام گردید.
با شروع مخالفتها وتظاهرات مردم بر ضد ظلم جباران پهلوی وی نیز درزمره مجاهدان راه خدا به تظاهرات پرداخت…

 پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی , ایشان درزمره گروه مقاومت بسیج درآمده وبه پاسداری از انقلاب اسلامی پرداخت. درهمین دوران شهید قره جلی با از دست دادن مادر گرامی خود که درحادثه تصادف روی داد , ضربه بزرگی راتحمل نمود.
همسنگرانش نگهبانی های شبانه او رابه خوبی بیاد می آورند, پس از شروع جنگ تحمیلی با توجه به اولویت جنگ , وی درزمره سپاهیان پاسدار انقلاب درآمده وشروع به خدمت نمود . وی بارها به جبهه ها عازم شد از جمله شرکت او درجبهه های جنوب وکردستان می باشد.

 شهید قره جلی پس از نیازی که درجبهه های جنگ علیه صهیونیزم احساس گردید, مدت شش ماه به سوریه ولبنان عازم شد تا شاید خاری درچشم دشمنان اسلام بوده باشد, وی پس از بازگشت با توجه به تعالیم عالیه اسلام مبنی برازدواج مردان مومن , اقدام به ازدواج نمود وی مصادف با تولد پیامبر اکرم (ص) مراسم عقد کنان خود رابرگزار نمود.
یکی از همسنگران وی می گوید وقتی پس از مدتی ایشان را ملاقات کردم , هرگاه ازاوسوال می کردم مسئولیت تو دراینجا چیست ؟ می گفت اینجا جارو می کشم , ولی بعدا فهمیدم دربخش مخابرات مشغول به کار بوده است.
شهید قره جلی دوبار از ناحیه پا مجروح گردید , یکبار درمصاف با اهریمنان شوم درکردستان ویکبار درپیکار با منافقان داخلی ودرحالی که پا به سن نوزده سالگی گذاشته بود درعملیات بدر شرکت کرد ودرپیکار با دشمنان دین وقرآن درشرق دجله دعوت حق را لبیک گفته وبه لقاء الله پیوست , امید است با پیروی از خون این شهداء پرچم اسلام بر فراز پهنه گیتی به اهتزاز درآید.

 وصیت نامه علیرضا قره جلی
بسم الله الرحمن الرحیم
“هرگز نمیرند آنهایی که درراه خدا جهاد کرده وکشته شدند”                                                                                                       ۶۳/۱۲/۱۸
خدمت پدر بزرگوارم واهل خانواده؛
من خود را کوچک می دانم که پند و اندرزی کنم. فقط این را می گویم که اسلام دین استقامت است ودین صبر. باید همیشه صبر کرد, خدا همه شما را پیروز کند.
پدرجان ومادرم وخواهر وبرادرانم؛
من برادر وپسرخوبی برای شما نبودم  امیدوارم که به بزرگی خود ببخشید , پدر جان خدا حافظ ما را هم دعا کنید , مادرم خدا حافظ , خواهرم به خدا دوست داشتم بخت تو را ببینم , اعظم جان همسری خوب ولایق را خود انتخاب کن وهمیشه درزندگی خود خط مشی اسلام را حاکم کنید, اگر چنین همسری گیر آوردی بعدا با او ازدواج کن ودیگر ملاک دیگر وارزشی دیگری را درنظر نگیر.
اعظم همانند زینب (س) مقاوم باش , پنج شنبه ها برایم قرآن بخوان , اعظم جان به خدا دوستت دارم . خدا حافظ برادرانم , اسلام را پیشه کنید فقط همین خدا حافظ.
این قسمت را حتما اجراء کنید , من یک ماه روزه ونماز قضا دارم آن را بجا آورید و۱۵ ریال به پشتیبانی پادگان امام حسین(ع) دهید وبگویید بابت گرفتن دفترچه بوده. از تمام همسایه ها حلالیت بگیرید وبگو حتما حلالم کنند , مخصوصا خانواده آقای عبدی.