از : لباس خاکی گردان رزمی مقداد ، تا : لباس خادمی هیات شهدای مقداد
از : لباس خاکی گردان رزمی مقداد ، تا : لباس خادمی هیات شهدای مقداد

از مناطق جنوب و غرب ، تا دیدار در محل کار وی در رادیو ارک و تا فعالیت در هیات گردان مقداد ، واکنون که از بستر بیماری کرونا برخواسته، روحیه دوست داشتنی و صمیمتش را همراه دارد. با توجه به شرایط مصاحبه ای مجازی داشتیم که در ادامه مطالب بیان شده تقدیم می گردد.

۵ اذر ۱۳۹۹

  • لطفا خودتان را معرفی بفرمایید و مختصری از زندگی تون را در قبل از اعزام به جبهه بفرمایید.

بسم الله الرحمن الرحیم

من محمود فشارکی ابن مصطفی متولد تهران سال ۱۳۳۶ متاهل دارای ۴ فرزند و بازنشسته صدا و سیما هستم .

قبل از دفاع مقدس جندان وقتی نبود که انقلاب شد و با توجه به نیاز مملکت به جهاد سازندگی رفتم و چند ماهی رو انجابودم و بعد در تدارک رفتن به سپاه پاسدارن بودم که صدای جمهوری اسلامی درخواست همکاری نمود لذا در شهریور ۵۹ همکاریم را در انجا اغاز کردم و سال ۷۹ نیز بازنشسته شدم.

 

  • در دوران مقدس ، در چه بخشهایی بوده اید ؟

چندباربصورت انفرادی اعزام  شده و در مناطق فتح المبین و ابادان و در گردانهای عمار و ابوذر و ستاد لشکر۲۷ و قرارگاه کربلا بودم و در پدافند در منطقه بمو در سرپل ذهاب و در عملیات والفجر ۴ سال ۱۳۶۲ در گردان ابوذر بودم.

 

  • از حضورتان در گردان مقدادلشکر ۲۷ دفاع مقدس بفرمایید ، که چطور شد که به این گردان رفتید و در بخشی بودید ودر چه مقطع زمانی در گردان مقداد حضور داشته اید  ؟

از سال ۱۳۶۵ به پیشنهاد شهید بزرگوار حسن اثنی عشری و معرفی به گردان مقداد شروع به همکاری نمودم ودر این گردان با وجود فرماندهان دلاور مجذوب این گردان شدم و تا اخر دفاع مقدس در این گردان ماندم که ماندم تا به حال چون این گردان هیئتی داشت از زمان دفاع مقدس تا به حال و من ادامه همکاری را در این هیئت دادم و دارم .

 

  • اگر ممکنه در خصوص حضورتون در عملیاتها ومناطق بیشتر توضیح بدید .

از خرداد ۱۳۶۵ که وارد گردان مقداد شدم تا پایان جنگ ودر تمام عملیات ها با گردان بودم .خاطرم هست درعملیات کربلا ۴ که تا پای کار رفتیم ولی چون عملیات لو رفت وارد عملیات نشدیم. عملیات کربلای ۵ که شروعش ۱۹ دی ۶۵ بود که این عملیات از سخت ترین عملیات های دفاع مقدس بود که اکثر بچه ها شهید و یا مجروح شدند. از جمله شهید حسن اثنی عشری . در عملیات تکمیلی کربلا۵ که ۱۱ اسفند ۶۵ در منطقه شلمچه انجام شد ، در این عملیات مجروح شدم و در عملیات بیت المقدس ۲ در منطقه ماوت مشرف به شهرپنجوین عراق   سال ۶۶ بود و عملیات کربلای هفت و عملیات بیت المقدس ۴ سال ۶۶ که روی شیخ شمیران و سد دربندی خان عراق انجام شد .که  بعث عراق انجا را بمباران کرد ، بخصوص بمباران شیمیائی که همه بچه ها شیمیائی شدند. و در عملیات مرصاد در روزهای پایانی جنگ که منجر به هلاکت منافقین شد. و بعداز جنگ هم در هیئت شهدای گردان مقداد متوسلین به حضرت زهرا بودم به لطف خدا تا به امروز.

 

  • درگردان مقداد کاروفعالیت تان چه بود؟

من در گردان بصورت رزمنده تک تیرانداز بودم . ولی به واقع نیروی ازاد گروهان بودم و هر جا لازم می شد انجام وظیفه میکردم.

 

  • اهمیت کار گردان مقداد در چه بوده است ؟

گردان مقداد بعنوان گردان خط شکن بود و فرمانده گردان که ان زمان شهید حاج احمد نوزاد و شهید حاج علی جزمانی بودند که از فرماندهان دلاور و با تجربه و فهیم و دانا در حد فرمانده لشگر بودند و دیگر فرماندهانی چون شهید بکشلو و حاج اقای مددی و شهید اثنی عشری و دیگران که به خواهم نام ببرم خیلی هستند که این گردان من را مجذوب کردند و در خود نگهداشتند .

 

 

  • ویژگیهای گردان مقداد دفاع مقدس شامل چه مواردی بوده است ؟

ویژگیهای گردان مقداد اخلاص و شجاعت و کارامدو فهیم فرماندهان ان بود و هم چنین اموزشهای عقیدتی و تاکتیکی ان ، انقدر که یاد دارم اگر کسی توی این گردان می امد و قتی که بعداز مدتی اگر سالم بود و برمیگشت سر زندگی اش ، وقتی دوباره اعزام به جبهه میشد ؛ تلاش می کرد تا دوباره به همین گردان بیاید . در واقع رفتار فرماندهان و خط شکن بودن این گردان، رزمندگان رو جذب و شیفته خود میکرد .

 

  • مهمترین عامل موفقیت گردان مقداد در دفاع مقدس را چه می دانید؟

مهمترین عامل پیشرفت گردان در دفاع مقدس اموزشهای رزمی با توجه به منطقه عملیاتی و شناخت منطقه و اموزش به رزمندگان در شرایط استراتژیکی منطقه و اشنائی رزمندگان با عملیات و منطقه عملیاتی و رزمایش های متناسب با منطقه بهمراه اموزش های دینی و مذهبی .

 

  • درهنگامی که عملیات نبود؛ برنامه های گردان مقداد و نیروهایش چه بود ؟

گردان بعداز هر عملیاتی که انجام می شد نیروها تحلیل می رفتند.  یا شهید و یا مجروح می شدند و بعداز هر عملیاتی نیرو ها به مرخصی می رفتند و بعداز مرخصی هم تعدادی تسویه می گرفتند و می رفتند و نیروهای باقی مانده که تقریبا تعداد کمی بیش نمی ماندند، وقت بیشتری برای خودسازی داشتن و خود گردان هم خودسازی جسم را ادامه میداد و اماده گرفتن نیرو و اماده سازی نیروها برای عملیات بعدی میشد .

 

  • ایا افراد اعزامی آموزشهایی هم میدیدند ؟ اگر بله چه آموزشهایی و در کجا ؟

گردان در ابتدا که نیرو می گرفت اموزشهای رزمی و در کنار ان اموزشهای عقیدتی داشت و به رزمندگان می اموخت که برای چه به جبهه حق علیه باطل امده اند و رزم را با اشنائی کامل در کنار شناخت ان انجام میداد و نیرو را در جهت مکتب ایثار و شهادت هدایت می کرد.

البته اکثرا افرادی که اعزام به گردان مقداد می شدن اموزش دیده یا عملیات رفته بودن ولی گردان مقداد نیروها رو اموزش با روحیه گردان و اماده سازی برای عملیات با توجه به موقعیت منطقه میکرد و اموزش های خاص ان عملیات و منطقه را میداد.

 

  • نکاتی هم ازبرخی شهدای گردان مقداد بفرمایید .تعداد شهدا ، شهدای شاخص و….

باید عرض کنم خیلی از عزیزان بودند که اسمانی شدند و تعدای هم هنوز در خدمتشون هستم که اگر بخواهم بصورت اسم یاداوری کنم زیادند و من فقط به تعدادی از اسامی انها بسنده میکنم که نام هر کدام را میبرم می تونم بگم اساتید من بودن در اخلاص و ایمان و ایثار.

سردار رشید شهید حاج احمد نوزاد ، حاج علی جزمانی  ، شهید حاج حسن اثنی عشری  ، شهید اصغر بهرام  ، شهید رجبعلی بکشلو  ، شهید غلامرضا اسماعیلی  ، شهید محمود حاج اکبری  و شهدای دیگر که خیلی هستند و انهائی که درقید حیات هستند برادران ملک مددی و ظفر غلامزاده و رضا صیدابادی و حق گو و دیگر عزیزان.

اینها که نام برده شد فرماندهان گردان و گروهان ها بودن که تحت فرماندهی لشگر ۲۷ محمد رسوالله (ص) بودند و هم در منطقه غرب و هم منطقه جنوب غرب و هم منطقه جنوب فعالیت داشتند.

 

  • خاطره شیرین خودتان از آن روزهای آسمانی بیان می‌فرمایید.

خاطرات شیرین من ‌کنار رزمندگان و فرماندهان بود و لحظه لحظه انرا حاضر نبودم با چیزی عوض کنم . بخاط اینکه خلوص و رشادت و با ایمان و شاد بودند و در کنارشون اموختم درس زندگی و ایثار را شناخت خدا و دینش را و دفاع از مملکتم و دینم و ناموسم .

 

  • با توجه به قرابت و ارتباط نزدیک تون با شهید حسن اثنی عشری ، مقداری درخصوص ایشان توضیح بدید.

شهید حسن اثنی عشری خدا را شناخت،  قران رو شناخت  ، دین را شناخت  ، اهل بیت را شناخت  ،  راه درست را شناخت  ، شهادت را شناخت  .در تمام مدتی که من با ایشان بودم، همه اش درس بود و همه اش عبادت و خداشناسی  ، خیلی شجاع و نترس بود و همیشه اعتقاد داشت هیچ برگی به زمین نمی افتد مگر به اذن خدا . برای همین همیشه سربلند در منطقه عملیاتی حرکت میکرد .

عملیات کربلای ۵ را همه میدانیم یکی از سخت ترین عملیات های دفاع مقدس بود و واقعا شجاعت می خواست کسی که در این عملیات شرکت داشت هم از لحاظ مکانی و هم زمانی و هم مسافت و منطقه ای آن .

بعداز یک مسیری که برای رفتن به خط مقدم حرکت کردیم  ، که البته شب بود و تا صبح در حرکت بودیم .صبح رسیدیم به خطی که شب قبل رزمندگان ما ان را ازاد کرده و به جلو رفته بودند بعداز کانال پرورش ماهی که بین این سنگرهای عراقی کانال زده بودند که ما پشت ان مستقر شدیم و شهید حسن اثنی عشری   گفت تا نماز قضا نشده نمازمان را بخوانیم . وضو گرفتیم رفت روی خاک ریز ایستاد به نماز و به منم گفت بیا بالا نمازت را بخون ( اینجا اون حرفی که زده بود که هیچ برگی نمی افتد مگر به اذن خدا) شروع کردیم به نماز انقدر تیر از کنارمون رد میشد قبل از نماز مسئول مخابرات گردان شهید سلیمانی به انتهای ستون که کنار این خط مسقر بودند میرفت گفت حاجی چرا اینجا نماز می خوانی عراقیا می زنند و رفت نماز ما که تمام شد دیدیم که چهار نفر سر پتو را گرفته و دارند میرند عقب گفتیم کی تو پتو هست ؟گفتند شهید سلیمانی!

 

  • از شهید بهرامی هم مطالبی از روحیه و خصوصیاتش بگویید .

شهید بهرامی یک ادم متواضع با ایمان و خود ساخته که نه غیبت میکرد و نه دروغ میگفت و نه تهمت میزد و همیشه مواظب رفتار خود بود و هتی در حضورش اجازه غیبت نمیداد هرچی تعریف کنم کم است .عملیات بیت ۴ به اردوگاه در منطقه سردشت رفته بودیم عملیات در منطق غرب منطقه شاخ شمیران و سد دربندی خان و بخشیم حلبچه عراق بود من در کنار ایشون که فرمانده گروهان بودن، بودم.

گردان فرماندهان را جمع کرد و برای شناسایی به منطقه برد . وقتی رفتند روز بود و وقتی برگشتند شب شده بود. تقریبا ساعت ۱۲شب منطقه خیلی سرد بود. شهید بهرامی وقتی رسید منو صدا زد وقتی بلند شدم انقدر نورانی بود که منطق در تاریکی مطلق بود چهره او دیده می شد.

به من گفت یه کاری برام می کنی پرسیدم چه کاری؟ گفت من می خواهم غسل شهادت کنم باتوجه به چهره نورانی اش خندیدم و گفتم : شوخی میکنی ؟ هوا خیلی سرده گفت: اگر نمی کنی خودم برم . کنار محل چادرهای ما یه شیاری بود که اگر سرازیر می شدیم پائین از دید دشمن خارج میشد. مقداری چوب جمع کردم و سطل حلبی هم برداشته بودم با کبریت و انجا اب هم عبور میکرد . اب را برداشت و اتش روشن کردم واب گرم کردم و دور درخت چفیه بستم تا محصور شود .و ایشان غسلش را کرد و لباس پوشید و رفتیم برای خط مقدم که ایشون در اون عملیات به شهادت رسید.

 

  • درخصوص فرمانده گروهان، برادر مددی هم اگر مطلبی هست بفرمایید :

خاطره ای از شهید زنده ملک اژدر مددی در ذهنمان مانده ،که ایشون درعملیات های زیادی شرکت کرده اند.درهر عملیاتی که شرکت میکرد، بدون ترکش بر نمیگشت.

عملیات کربلای ۵ بود و به شدت با دشمن درگیر شده بودیم بطوری که تانکهای دشمن به خاکریز ما چسبیده بود . خاطره اینجاست ک حاج مددی انقدر خوب بود که همه رزمندگان گروهانش خیلی ها، دوستش داشتن و و به اصطلاح براش می مردند .شاهد حرف اینجاست که حاج مددی ترکش می خوره و یکی از رزمنده ها میره و ایشون رو بلند می کنه که بیاره ، گرچه ایشون راضی نبود کسی به خطر بیفته ، ان رزمنده ترکش می خوره و شهید میشه و حاج مددی به زمین میافته و سریع یک رزمنده دیگر برای نجات و اوردن ایشون به عقب اقدام می کنند و نفردوم هم شهید میشه و نفر سوم میره وایشون رو به عقب میاره که وقتی من حاج مددی را دیدم انگار که ابکش شده بود از بس که ترکش خورده بود.

 

  • اگر خاطره تلخی نیز دارید و آن را مناسب میدانید ، بیان می‌فرمایید.

خاطره تلخ من که البته درخصوص از دست دادن دوستان عزیزم بود . که شهید می شدند که صد البته انها خوشحال بودند . زمانی که برادر نوزاد شهید شد خیلی سخت و تلخ بود وهمچنین شهادت اثنی عشری سخت ترین خاطره تلخ من بود.

 

  • به دوران بعد از جنگ برویم . مختصری از زندگی تون در بعداز جنگ و از فعالیت های کاری این چند ساله تان بفرمایید.

من سال ۶۱ ازدواج کردم ، سه فرزندم در دوران دفاع مقدس بدنیا امدند که زحمات تربیت و بزرگ کردنشان بعداز خدا روی دوش همسرم بود. بعد از اتمام جنگ اقدام به خواندن و ادامه تحصیل دادمو در کنکور شرکت کردم و در رشته کشاورزی دانشگاه بوعلی سینای همدان قبول شدم . همزمان در صدا و سیما هم کار میکردم و بعداز جنگ هم تا به امروز ادامه راه شهدا را با برافراشته نگه داشتن پرچم شهدا در هیئت شهدای گردان مقداد دنبال می کنیم .

 

  • از فعالیتهای دوران دفاع مقدس چه آموزه هایی را فرا گرفتید

تمام دوران دفاع مقدس برای من اموزنده بود . از تک تک دقیقه های ان روزها در کنار بهترین انسانهای روی زمین بودن . و هر چه دارم از ان دوران هست . در کنار شهدای زنده در هیئت شهدای گردان مقداد همچنان فرا میگیرم . خدا توفیق خدمت به ما دهد ،که پیش شهدا و امام شهدا و امام خامنه ای و امام زمان (عج) و پیش خدا رو سفید باشیم ، انشاالله.

 

  • درخصوص هیات شهدای گردان مقداد توضیح بدید .

این هیئت در دوران دفاع مقدس درداخل چادرهای گروهان ها و دسته ها برگزار میشد .و اقای سعید حدادیان از هم مداحان گردان مقداد بودند . بعداز جنگ تحمیلی بچه های گردان بر ان شدند که این هیئت همچنان پا برجا بهماند . ابتدا تصمیم گرفته شد در خانه های بچه ها بصورت گردشی انجام بگیرد( در دوران دفاع مقدس شخصی بود به اسم حاج رضائی که کمک جمع اوری می کرد و برای گردان از توی مسجد سنگی تهران با کامیون برای گردان به منطقه می فرستاد . یک خاطره هم از کمک های ارسالی اش بگم . لوازم و لباس و همه چی جمع اوری کرده بود و کامیونم گرفته بود ولی کسی نبود رانندگی کند و اجناس را منطقه ببرد .  من بهشون گفتم من میبرم و یک حکم از سپاه گرفتم و شهید عزیز غلامرضا اسماعیلی که فرمانده گروهان بود در کنار من همسفر شد و با کامیون به سمت دوکوهه رفتیم ) این حاج اقا رضائی یک منزلی داشت که چند سال در منزل ایشان هیئت گردان مقداد برقرار بود و در برنامه های هئیت سخنرانی ، خاطره گوئی و مداحی و سینه زنی بود . تا حاج اقای رضائی مرحوم شدند و خانه ورثه ای شد و مجبور به ترک انجا شدیم و این مساله باعث شد تا تصمیم بگیریم و یک مکان مستقلی داشته باشیم .یک فراخوان کردیم و در انجا عنوان خرید کردیم و الحمدالله همه بچه ها و خانواده های شهدا کمک کردند و ساختمانی را در حوالی پیروزی خریدیم و مراسم برقرار بود .تا اینکه جابجائی به مکان جدید که حوالی میدان خراسان بود صورت گرفت و اینجارا هم باز سازی کردیم و هیئت همچنان یک شنبه شبها برقرار هست و در طول این مدت همیشه با پذیرائی و شام به کمک بچه های هیئت همراهی می کنیم.البته با توجه به شرایط بجران کرونا موقتا تعطیل هست وانشاالله بعداز وضعیت بحران ادامه خواهد یافت .

 

  • درخصوص یادواره شهدای گردان مقداد توضیح بدید

در مورد یادواره شهدا باید عرض کنم سالی یک بار تمام خانواده های رزمندگان و خانواده های شهدای گردان مقداد مراسمی به یاد دوران دفاع مقدس و شهدا و ایثار انها تا قبل از بجران کرونا برگزار می کردیم که از سخنرانان و پیش کسوتان عرصه جنگ و شهادت و کلیپهای دوران دفاع مقدس و خاطره گوئی استفاده می شد. همچنین سالیانه خانواده رزمندگان و خانواده شهدارا به مشهد مقدس می بریم .

  • اگر مطلب دیگری مانده و‌یا توصیه ای دارید بفرمایید :

توصیه من به برادران عزیزم چه در دوران دفاع مقدس و چه حال ؛ اینست که روحیه انروزهارا از دست ندهید و از انقلاب و دین و امامتان حمایت کنید ، تا ظهور منجی عالم بشریت تا ان شالله  شاید مارا هم جز سرباز خودش قبول کند .خودمان را به دنیا و دنیا طلبی و گرفتار مسائل روزمره نکنیم که خدائی هست و روز قیامت و جزا .

 

عملیات کربلای۵ بعداز کانال پرورش ماهی سه راه شهادت

از راست به چپ برادران :  ابراهیم ابادی- شهید اصغر بهرامی که در این عملیات از ناحیه کمر و گردن مجروح شد – محمود فشارکی

 

اموزش شین میم ر  در اردوگاه کرخه درجنوب اندیمشک درسال ۱۳۶۵

از راست به چپ برادران : محمودفشارکی حاج مددی و شهید پرندان مسئول دسته

 

 

منطقه شلمچه در عملیات کربلای ۵ که گردان مقداد اماده شده برای رفتن خط مقدم۲۰ دی ۱۳۶۵

فردای عملیات کربلای ۵ که اثنی عشری شهید شد از یک گردان همین تعداد ماند که به فرماندهی حاج علی جزمانی و تجمیع نیرو از گردان دیگر برای ادامه عملیات اماده می شد و همان روز به سمت منطقه حرکت نمود

 

اردوگاه کرخه درجنوب اندیمشک – درحال اموزش رزمی و امادگی جسمانی ۱۳۶۵

 

از چپ به راست : محمود فشارکی  – حجت الاسلام شهریاری هست که کمک ارپیچی بود – و……

تابستان ۶۵ اردوگاه کرخه اموزش جسمانی و روحانی

اینجا اردوگاه کارون هست قبل از عملیات تکمیلی کربلای ۵ – زمستان ۱۳۶۵

و رزمنده ها یادم نیست فقط روحانی وسط حاج اقا رشیدی که ار پی جی زن بود ، بعد درعملیات مجروح شد.

 

در تصویرفوق ۹ نفر از برادران رزمنده گردان مقداد شهید و بقیه مجروح شدند

از راست شهید بکشلو -شهید غضنفری- شهید صالحی -….- شهید شیخ عظیمی – محمود فشارکی – شهید وصالی – مرحوم مغاری- جانباز پورنده

مکان : اردوگاه لشکر ۲۷ حضرت رسول در قلاجه

تاریخ : تابستان ۱۳۶۲

نفرات ایستاده به ترتیب از سمت راست برادران:

برادرجانباز محسنی –محمود فشارکی –سید جواد هاشمی فشارکی – شهید عباس کریمی قایم مقام لشکر ۲۷ – شهید یوسف کشاورزیان

…. -…..

مکان : اردوگاه لشکر ۲۷ حضرت رسول در قلاجه

تاریخ : ۴ شهریور ۱۳۶۲

نفرات ایستاده به ترتیب از سمت راست؛ برادران :

سید جواد هاشمی فشارکی – محمود فشارکی – ….  -…….

نفرات نشسته به ترتیب از سمت راست، برادران :

…. – برادرجانباز محسنی –( پشت سروی ) اکبر حسن زاده –سیدعلی میردامادی

مکان : اردوگاه لشکر ۲۷ حضرت رسول در قلاجه

تاریخ : ۴ شهریور ۱۳۶۲

نفرات ایستاده به ترتیب از سمت راست :

برادر مرادی – …. – برادر احمدی

نفرات نشسته به ترتیب از سمت راست ، برادران :

اکبر حسن زاده –سید علی میردامادی – محمود فشارکی –سید جواد هاشمی فشارکی –جانباز محسنی

 

مکان : اردوگاه لشکر ۲۷ حضرت رسول در قلاجه

تاریخ : ۳۰ مرداد ۱۳۶۲

به ترتیب از سمت راست :

محمود فشارکی – مجتبی احمدی فشارکی – سید جواد هاشمی فشارکی

 

 

جاده قلاجه درعرب کشور – قبل از عملیات والفجر ۴

مهرماه ۱۳۶۲،

محمود فشارکی –سید جواد هاشمی فشارکی

مکان :قلاجه  تیربار تانک

تاریخ :تابستان ۱۳۶۲

محمود فشارکی – سید جواد هاشمی فشارکی

مکان : قلاجه. روی نفربر

تاریخ : مهرماه ۱۳۶۲،

برادر… –محمود فشارکی –سید جواد هاشمی فشارکی

 

 

ممنون از توضیحات ارزنده و بیان شیرینتان . آرزوی موفقیت برای شما و خانواده محترتان دارم و با آرزوی سربلندی برای نظام مقدس برآمده از ایثار شهدا و رزمندگان اسلام .

سید جواد هاشمی فشارکی – ۵ اذر ۱۳۹۹