مقدمه: چه دشوار است، نوشتن درباره شخصیت عظیم سیدالشهدای مظلوم اما مقتدر مقاومت. اما چه باید کرد دغدغه جان و دل، دست از آدمی برنمیدارد. مگر دمی خوش باشیم با یاد و خاطره عزیز ظاهراً از دست رفتهمان. در نوشتار پیشین به گوشههایی اندک از ویژگیهای بسیار آن شهید بزرگوار اشاره گردید. در این یادداشت […]
مقدمه:
چه دشوار است، نوشتن درباره شخصیت عظیم سیدالشهدای مظلوم اما مقتدر مقاومت.
اما چه باید کرد دغدغه جان و دل، دست از آدمی برنمیدارد.
مگر دمی خوش باشیم با یاد و خاطره عزیز ظاهراً از دست رفتهمان.
در نوشتار پیشین به گوشههایی اندک از ویژگیهای بسیار آن شهید بزرگوار اشاره گردید.
در این یادداشت کوتاه نیز به چند مورد از آن بیشمار فضائل سردارمان چشم میدوزیم.
نکته اول، حاج قاسم سلیمانی یک «مکتب» است:
امام خامنهای در خصوص این مرد بزرگ فرمودند: او یک «مکتب و مدرسه و راه» بود.
تعبیر واژه «مکتب» از ناحیه ولیفقیه زمان بر فردی چون شهید سلیمانی آن هم برای اولین بار، حاوی نکات و ظرائف برجستهای است که در این مختصر، به بعضی از آنها اشاره میشود.
۱- توصیف شهید سلیمانی به مکتب، او را از حیثیت فرد بودن و شخص بودن خارج میکند و در حوزه «شخصیت» وارد میسازد. او شخص نیست بلکه «مرام و عقیده و مسلک» است.
شخص یعنی شناسنامه افراد. تاریخ تولد و مرگ، نام پدر و مادر، میزان تحصیلات، شغل و خانواده و این قبیل اطلاعات. اما شخصیت یعنی، افکار و اندیشه، مرام و عقیده، روش و منش، حوزه نفوذ اجتماعی و میزان تاثیرگذاری آن در جوامع مختلف جهان و این قبیل مسائل …
۲- وقتی صحبت از مکتب میشود، در واقع سخن از «پیام و محتوا» میکنیم. به بیان دیگر مکتب، جنبه نظری و تئوریک دارد. افکار و رفتار سردار شهید ما حاوی پیام و نظریه است. درون آن قضایا و گزارههای قابل توجه است.
۳- مکتب برای تبین و روشنگری گزارههای خود، مفسر و معلم است. بهطور قطع مفسر این چنین مکتبی، در مرتبه اول، رهبر و مقتدای شهید است. و در مرتبه بعدی، خود رزمندگان سلحشور میباشد. آنها هستند که باید زوایای پیدا و پنهان این مکتب آزادیبخش را برای مردم تشنه حقیقت، تفسیر و تبیین کنند. چنانچه این وظیفه به عهده افراد نا اهل و ناشی بیفتد، بهطور قطع، این مکتب نیز مانند برخی مکاتب جهان، انحراف پیدا کرده و از حیز انتفاع خواهد افتاد.
۴- مکتب، امری موقتی نیست که با رفتن صاحب خود، زوال بپذیرد. بلکه امری ماندگار و بالنده و پویاست. مکتب در افکار و اندیشهها جای دارد. اندیشهها نیز جریانی روان و مستمر در طول تاریخ جلوه میکند.
۵- مکتب، از سنخ فرهنگ و اندیشه است و در حصار تنگ افراد و گروهها و جریانات سیاسی محصور نمیشود. این فرهنگ از جنس دیگری است. فرهنگ انقلابی، فرهنگ ایثار و شهادت، فرهنگ انسانیت و معنویت، فرهنگ محبت و عشق و دلدادگی، فرهنگ یکرنگی و اتحاد، فرهنگ عرفان و معرفت.
۶- این مکتب، وقتی از جنس فرهنگ باشد، در آن صورت مرز جغرافیایی نمیشناسد. بلکه امری فرامرزی است. مرزها را در مینوردد و در اعماق جان و فکر انسانهای آزادیخواه و حقطلب رسوخ نموده و آنان را متحول میکند.
۷- برخلاف اشخاص که با رفتن خود، حمایت پیروانش را عموماً از دست میدهد، مکتب در دامن خود پیروان آتشین و فدائیان از جان گذشته، نه در یک منطقه محدود بلکه در سراسر جهان تربیت کرده و پرورش میدهد.
همه اقشار به ویژه جوانان پرشور ایرانی و غیرایرانی در جریان تشییع جنازه ارباً اربای آن شهید عزیز با فریادهای طنینانداز میگفتند: «من هم یک سردار سلیمانیام» من پیرو روش و منش او خواهم بود. و این خود آغازی بیپایان برای رهروان راستین آن سردار خواهد بود.
۸- مکتب، روشمند است. بیضابطه و غیرهدفمند نیست. رویشها و زایشها دارد. نقطه آغاز و انجام دارد. برای پیروان خود از خودسازی تا دیگرسازی، از کثرت به وحدت، از وحدت به کثرت، از فردیت به جمعیت، از تک روی به جمعروی، از دنیا به آخرت، از مادیت به معنویت، از فرش تا عرش، طرح و برنامه دارد. در دامن خود سخنهای ناشنیده دارد برای گوشهای شنوا.
۹-مکتب، چون پیام و روش دارد، بنابراین برای علوم مختلف و دانشمندان اندیشهورز، سوژه و موضوع قابل مطالعه است. جا دارد اساتید جامعهشناسی و روانشناسی و صاحبنظران علوم نظامی و استراتژیک و… در این عرصه وارد شوند و زوایای گوناگون آن را به تفصیل مورد پژوهش قرار داده و نتیجه تحقیقات خویش را برای استفاده آیندگان در اختیار عموم قرار دهند. برای دانشجویان دورههای کارشناسی ارشد و دکتری بسیار شایسته است که موضوع پایاننامههای تحصیلی خود را پیرامون این شخصیت و این مکتب اختصاص دهند و با تلاشهای خویش از رازهای پنهان آن پردهبرداری نمایند.
۱۰- این مکتب از گستردگی مفاهیم و موضوعات برخودار است. مفاهیم اخلاقی و فردی گرفته، تا مسائل سیاسی و اجتماعی و نیز موضوعات نظامی و عملیاتی و… را شامل میشود. به همین دلیل برای بررسی و تحقیق آن، لازم است از رشتههای گوناگون علمی کمک گرفت.
همانطور گفته شد، این مکتب قدر مسلم بیسرو سامان نیست، بلکه مرزبندی و خطکشی و خطوط قرمز دارد. مرز خود و غیرخودی آن باید مشخص شود. چنانچه این خطوط معلوم نشود، ممکن است، در آینده توسط کجاندیشان منحرف و خودخواه، آن را از مسیر اصلی خود خارج نمایند.
این مکتب، مکتب مقاومت و مکتب ما میتوانیم است و نه مکتب تسلیم و مکتب ما نمیتوانیم و ما بلد نیستیم. بنابراین ضروری است که از آن دقیقا مراقبت و محافظت شود.
نکته دوم، شهید ما «رفیق» است: تعبیر دیگری که رهبر معظم انقلاب در معرفی آن شهید والامقام به کار بردند، واژه «رفیق» بود.
رفیق، یعنی دوست، همراه فردی که با انسان از باب رفق و مدارا وارد میشود. قطعا این عنوان برای شهید سلیمانی بسیار قیمتی و ارزشمند است. هنگامی که رهبری به او رفیق میگوید، در واقع وی را از جایگاه مفاهیمی چون پیرو، مطیع و مرید و مقلد و… بسی فراتر برده و در منزلگاه رفیع «دوست و رفیق» مینشاند.
تصور کنید که اگر پیامبراکرم(ص) به کسی لقب رفیق بدهد، چه اندازه برای او زیبا و ارزشمند است. حالا این شهید بزرگوار برای اولین بار و تنها خود او و نه کس دیگر، مفتخر میشود که رفیق شفیق رهبری مقتدر گردد. ما یاد نداریم که حضرت آقا نسبت به کسی این تعبیر را به کار برده باشند. به تعبیر قرآن «حسن اولئک رفیقا،» بهبه آنان چه رفیقان و همراهان خوبیاند. (نساء/۶۹)
نکته سوم، حاج قاسم:
عبارت دیگری است که حضرت آقا درباره شهید سلیمانی به کار بردند، واژه «حاج قاسم» است. عرف نیست که انسانهای برجسته و بزرگان دین و در راس آنان رهبر معظم انقلاب، افراد را با نام کوچک مورد خطاب قرار دهند. اما این نیز برای اولین بار در کلام رهبری رونمایی شد. جالب است که این واژه در ادبیات بسیاری از مردم نیز مورد استفاده قرار میگیرد.
واژه «حاج قاسم» حکایت از نوعی تعلق خاطر شخصی و فردی میکند. گویی این شخص رفیق و یار دیرینه ما بوده است. گویی میان او و ما هیچ فاصلهای نیست. حاج قاسم، انگار واقعا برادر ماست و علاقهمند هستیم که او را با نام کوچکش صدا کنیم.
تعبیر «حاج قاسم» بیانگر نکته دیگری هم هست. او القاب پر رنگ و پرامتیاز ندارد. او دکتر و مهندس و آیتالله و حجتالاسلام و نه حتی سپهبد و سردار و… نیست. در عین اینکه گویی در دل خود همه این امتیازات را داردو با عنوان حاج قاسم شناخته میشود؛ عجب ترکیبی است.
نکته چهارم، نمونه غلبه اندک بر کثرت:
لشکریان طالوت در مواجهه با انبوه لشکر جالوت، با ناراحتی گفتند: امروز ما توانایی مقابله با جالوت و سپاهیان او را نداریم.
در همین هنگام، رزمندگانی که یقین داشتند در پی شهادت، خداوند را ملاقات خواهند کرد، بیان داشتند که: جای نگرانی نیست، زیرا چه بسیار گروهها و رزمندگان کمشماری که به اراده الهی، بر گروهها و سپاهیان پر شمار پیروز شدند. (بقره/ ۲۴۹)
به گفته بعضی کارشناسان، شهید سلیمانی به همراه رزمندگان اندک خود، با سپاهیان بیش از ۷۰ ملیت از کشورهای مختلف، در جبهه سوریه و بعد در سرزمین عراق، جنگیدند و سرافرازانه پیروز شدند. او به همراه یاران با وفای خود مصداق واقعی این آیه از قرآن شدند و وعده پروردگار عالم را در پیروزی اندکها بر کثرتها، عملا به جهانیان نشان دادند.
نکته پنجم، یومالله:
تعبیر دیگر حضرت آقا در فضیلت شهادت آن بزرگوار، واژه «یومالله» است. گرچه همه روزها، روز خداست، اما برخی از این روزها و ایام، به خاطر حوادثی که در آن رخ میدهد، در افکار و اندیشههای مردم برجستهتر و ممتازتر جلوه میکند. شهادت آن سردار رشید، با آن جمعیت انبوه تشییعکنندگان، در سراسر منطقه و برخی کشورهای جهان، یادآور نعمتهای فراوان خداست. و به بیان امام خامنهای یومالله روزی است که دست قدرت و یاری خدا بر همگان آشکار میشود. چه افتخاری بالاتر از این برای یک انسان که با رفتار و افکار خود، چنان زمینهای را فراهم کند تا نائب بر حق امام زمان(ع) گواهی دهد که شهادت آن بزرگ مرد، «یومالله» محسوب میشود.
حاج قاسم عزیز،این چنین مدال افتخاری، گوارای وجودت و نوش جانت.
امید است که ما زمینخوردگان و جا ماندگان را نیز به لطف و کرم خود در دنیای پسین، شفاعت نمایی. همانطور که براساس شنیدهها، به برخیها قول شفاعت دادهای. ما نیز از علاقهمندان و محبان تو هستیم.
سرویس کیهان
۰۳ اسفند ۱۳۹۸
محمدمهدی رشادتی