شهید «محمدرضا فتحی»؛ فرمانده‌ای مصمم با قلبی مهربان
شهید «محمدرضا فتحی»؛ فرمانده‌ای مصمم با قلبی مهربان

شهید «محمدرضا فتحی» با نیروهای ضربت و با کمترین نیرو عملیات می‌کرد. وی جوانی خوش‌قلب، بااخلاق و بسیار شجاع و نترس در مبارزه با ضدانقلاب بود و در کنار نیروهای گردان در آسایشگاه بالای آشپزخانه استراحت کرده و خیلی معمولی و ساده با همه برخورد می‌کرد.

«کردستان» را «سرزمین مجاهدت‌های خاموش» می‌نامند؛ چراکه این سرزمین شاهد مجاهدت‌های سرسختانه مردان و زنانی است که در مقابل گروهک‌های تروریستی بی‌رحم، سال‌ها مقاومت کردند تا نگذارند ذره‌ای از خاک این سرزمین جدا شود.

شهید «محمدرضا فتحی» یکی از دلاورمردانی است که نام او در سقز و اطراف آن پرآوازه بود و هر کجا این فرمانده شجاع حضور پیدا می‌کرد، ضدانقلاب به سوراخ می‌خزید از روبه‌رو شدن با وی خودداری می‌کرد. از طرفی دیگر پشت این چهره مصمم، او قلبی مهربان داشت و خیلی معمولی و ساده با همه برخورد می‌کرد؛ از این رو رفتار‌های وی موجب محبوبیت او در میان رزمندگان شده بود.

این‌روز‌ها مصادف با ایام سالروز شهادت این فرمانده شجاع خطه کردستان است؛ بنابراین در ادامه زندگی‌نامه و روایت همرزمان شهید «محمدرضا فتحی»، از مجاهدت‌ها و شخصیت این شهید والامقام را از نظر می‌گذرانیم.

«محمدرضا فتحی» فرزند «اسماعیل» خرداد سال ۱۳۳۷ در «قلابر سفلی» زنجان، در خانواده مستضعف و مذهبی دیده به جهان گشود. وی دوره ابتدایی را در روستا به تحصیل پرداخت و از همان اوایل دوران کودکی، فردی مومن و معتقد بود و در ساده زندگی می‌کرد، ساده لباس می‌پوشید، غذای ساده می‌خورد و از تشریفات دوری می‌کرد. او همیشه به نماز و روزه اهمیت می‌داد و به قرآن علاقه وافری داشت و با لحن خوش قرآن می‌خواند و در مکتب‌خانه نیز قرآن را ختم کرده بود.

«محمدرضا فتحی» اوایل سال ۱۳۵۹ به‌عنوان نیروی مردمی، داوطلبانه به کردستان اعزام شد و به‌مدت شش ماه در پاسگاه «ایران‌خواه» (ایرانشاه سابق) مشغول به خدمت شد. وی سپس به «سردشت» اعزام شد و به‌مدت شش ماه نیز در پادگان سردشت به‌علت بسته بودن راه مستقر شد. تا این‌که در سال ۱۳۶۰ با کمک شهید «صیادی» راه باز و منطقه پاکسازی شد؛ بنابراین «محمدرضا فتحی» دوباره به سقز رفت تا این‌که مهر همان سال عملیات پاکسازی شهر «بوکان» آغاز شد.

فرماندهی بخشی از عملیات آزادسازی بوکان را «محمدرضا فتحی» برعهده داشت که با درایت وتصمیم‌گیری مقتدرانه خود، به‌خوبی از عهده آن برآمد. وی سال ۱۳۶۱ فرمانده عملیات سپاه سقز شد و در آن سال‌های سخت و طاقت‌فرسا عملیات‌های پاکسازی زیادی در منطقه انجام داده و بیشتر مقر‌های ضدانقلاب را به تصرف نیرو‌های اسلام درآورد. نام «محمدرضا فتحی» در سقز و اطراف آن پرآوازه بود و هر کجا این فرمانده شجاع حضور پیدا می‌کرد، ضدانقلاب به سوراخ می‌خزید از روبه‌رو شدن با وی خودداری می‌کرد.

شهید «محمدرضا فتحی»؛ فرمانده‌ای مصمم با قلبی مهربان

روستای «ترجان» یکی از مقر‌های بسیار مهم و محل تجمع و آموزش گروهک ضدانقلاب کوموله بود که در یک عملیات سخت، قرار شد بخش مهمی از ارتفاعات مشرف به روستا و منطقه که در اختیار ضدانقلاب قرار داشت، آزاد شود؛ بنابراین گردان‌های ۳۶ سقز، ۳۱ بوکان و ۲۴ مهاباد، از سه طرف عملیات کرده و منطقه را به تصرف خود درآوردند. در جریان این عملیات، «محمدرضا فتحی» به‌عنوان فرمانده عملیات سپاه سقز همراه با تعدادی از نیرو‌های گردان جندالله سقز، با تمام قدرت در ارتفاعات مستقر شدند؛ اما زیر آتش شدید ضدانقلاب قرار گرفته و با هماهنگی اقدام به عقب‌نشینی موقت کردند و از سویی نیز نیرو‌های دیگر مواضع ضدانقلاب را گلوله‌باران کردند تا به اهداف بعدی برسند.

«محمدرضا فتحی» ۱۷ شهریور سال ۱۳۶۱ حین جابه‌جایی محل استقرار با چند نفر دیگر از رزمندگان مورد اصابت گلوله به سر قرار گرفته و به شهادت می‌رسد و با توجه به شرایط منطقه، پیکر‌های مطهر شهدا در محل درگیری می‌ماند، تا این‌که مجدداً با برنامه‌ریزی‌های بعدی و اجرای عملیات و تصاحب ارتفاعات و پاکسازی کامل منطقه از لوث ضدانقلاب، نهایتاً پیکر‌های مطهر شهدا به شهر سقز منتقل می‌شود.

شهید «محمدرضا فتحی» با نیرو‌های ضربت و با کمترین نیرو عملیات می‌کرد. وی جوانی خوش‌قلب، بااخلاق و بسیار شجاع و نترس در مبارزه با ضدانقلاب بود و در کنار نیرو‌های گردان در آسایشگاه بالای آشپزخانه استراحت کرده و خیلی معمولی و ساده با همه برخورد می‌کرد؛ به‌طوریکه عده‌ای از نیرو‌ها او را ساده می‌پنداشتند، در صورتی‌که او اهل مبارزه و علاقمند به خدمت در کردستان و شهر سقز بود.

این فرمانده دلاور هیچ‌گاه برای کسی قیافه نمی‌گرفت و مدعی هم نبود. سال ۱۳۶۱ وقتی فرمانده عملیات سپاه سقز شد، برای عملیات‌ها طوری برنامه‌ریزی می‌کرد که کمترین تلفات را داشته باشد. روش فرماندهی او عملیات سحرگاهی و نفوذ و غافلگیر کردن ضدانقلاب در عمق منطقه تحت اختیارش بود و در درگیری‌های مستقیم همیشه آن‌ها را غافل‌گیر می‌کرد و بار‌ها به مقر ضدانقلاب یورش برده با تحمیل تلفات، جنازه گشته‌شدگان را همراه با اسلحه و تجهیزات و تابلو سردرب حزب آن‌ها به پایگاه آورده و موجب تقویت روحیه رزمندگان می‌شد و به‌قولی برای ضدانقلاب کری می‌خواند تا از مقرشان بیرون بیایند.

شهید «محمدرضا فتحی»؛ فرمانده‌ای مصمم با قلبی مهربان

«توحیدی» یکی از همرزمان شهید «محمدرضا فتحی» گفته است: «نیرو‌های تحت امر شهید «فتحی» خیلی به وی علاقمند بودند و تمایل داشتند بیشتر با او برای پاکسازی روستا‌ها بروند. او نیز روحیه بسیار شاداب و عالی داشت. من در چندین عملیات پاکسازی روستا‌ها از قبیل روستای «باشماق» که منجر به کشته شدن سه نفر از ضدانقلاب شد و در گشت‌ها و عملیات تصرف پایگاه «خورخوره» در معیت وی بودم.

او در روز‌های اول تصرف پایگاه «خورخوره»، چندین روز در پایگاه ماند تا پایگاه تثبیت شود؛ البته دیگر فرماندهان عملیات و حتی شهید «حسینی» هم در منطقه حضور داشتند و حدود ۱۵ شب ضدانقلاب به پایگاه حمله می‌کردند و پیام می‌دادند که تسلیم شوید و حتی پس از یک ماه، زمانی که شهید فتحی حدود ساعت ۱۰ صبح از شهر سقز با سه خودرو تویوتا، نیروی تازه‌وارد برای جابه‌جایی با نیرو‌های قدیمی آورد، در نزدیکی پایگاه، خودش که در ماشین اول حضور داشت، از محل مین‌گذاری عبور کرد؛ اما ماشین دوم روی مین رفته و تعدادی از نیرو‌ها شهید و زخمی شدند؛ ولی باز او در پایگاه ماند تا از شرایط بحرانی عبور و پایگاه تثبیت شود.

شهید «محمدرضا فتحی»؛ فرمانده‌ای مصمم با قلبی مهربان

وی از کشته شدن هراسی به دل راه نمی‌داد و بسیار ثابت قدم بود. با توجه به اینکه ما در پایگاه خورخوره ماندیم، او به پایگاه «حر» برگشته و شنیدم که در عملیات آزادسازی دهستان و روستای «ترجان» که یکی از مقر‌ها و محل آموزش گروهک کومله بوده و از نظر استراتژیکی نیز خیلی مهم بود و ضدانقلاب هم سلاح‌های سنگین و خمپاره‌انداز در اختیار داشت، ضمن جانفشانی و مقاومت، نهایتاً اصابت گلوله به سر وی موجب شهادتش شده است و حتی جنازه وی نیز چندروز در بالای ارتفاع مانده و شرایط انتقال جنازه‌اش ممکن نبوده است».

سردار «احمدرضا رادارن» که آن‌روز‌ها همرزم شهید محمدرضا فتحی بوده، درباره این شهید والامقام گفته است: فرمانده عملیات سقز بود، مردی کامل و خوش‌اخلاق و شجاع به نظر می‌رسید. او استعداد زیادی در نفوذ در عمق ضدانقلاب داشت و در درگیری با آن‌ها ذره‌ای عقب‌نشینی نمی‌کرد؛ به همین جهت نیرو‌های عملیاتی خیلی دوست داشتند با او به عملیات بروند و همواره می‌گفتند برادر فتحی عقب‌نشینی در کارش نیست.

پیشمرگان کرد مسلمان سقز او را به‌شدت دوست داشتند و تلاش می‌کردند با وی به عملیات بروند. شهید فتحی همواره تاکید می‌کرد که بایستی به پیشمرگان احترام گذاشت و خود نیز سرآمد این احترام بود. هیچ‌کس باور نمی‌کرد که در پشت این انسان شجاع و مصمم، قلبی مهربان نهفته است.

انتهای پیام