روز‌های مبارزه مشتاقانه تا پیروزی‏ شگفتانه
روز‌های مبارزه مشتاقانه تا پیروزی‏ شگفتانه

یادداشت : خاطرات انقلاب از شاهد عینی روزهای مبارزه والای دوران انقلاب تا پیروزی شگفتانه انقلاب اسلامی توسط دکتر سید جواد هاشمی فشارکی

سال ۱۳۵۶ تنور انقلاب گرم میشود

دوران سخت ستم شاهی ، کشور را به ورطه نابودی کشانده بود واختناق شاهی مانع هر حرکت مثبتی بود ، تنها پایگاه روشنگری برخی از مساجد بود و سپس این مساجد بیشتر و برنامه ها نیز با دریافت پیامهای امام خمینی که جرقه مبارزه را در خرداد ۱۳۴۲ رقم زده بود ، افزایش یافت و مساجد به محور برنامه های مبارزه و پایگاه ومرکز ثقل انقلاب مبدل شد . مسجد قدس درخیابان پیروزی تهران محل سخنرانی حجه الاسلام امام کاشانی  ( امام جمعه فعلی تهران ) بود ، وی امام جماعت انقلابی مسجد بود . رژیم شاه وی را ممنوع المنبر کرده بود و ایشان بر منبر نمی نشست ولی ایستاده سخنرانی میکرد و در بین نماز بسرعت اعلامیه امام و…. پخش میشد تا ساواک نتواند متوجه شود وبدین سان روشنگریها صورت میگرفت . و….. نسلی که امام در خرداد ۱۳۴۲ گفته بود ؛ سربازانش در گهواره اند ؛ اینک به سنین ۱۵ الی ۲۰ سالگی رسیده بودند و اماده سربازی بودند .  من نیز در این سال ۱۶ سالم بود ؛ گرچه بنیش سیاسی و اجتماعی نداشتم ولی ضمیرم مرا مجذوب انقلابی که در حال شکل گیری بود؛ کرده بود و اندک اندک با صحنه های انقلاب همراه شدم .

در ۱۷ دی ۱۳۵۶ روزنامه اطلاعات مقاله توهین‌آمیزی را نسبت به روحانیت که کسوت مقدس پیامبر(ص) را دارد ، منتشر کرد و ۱۹ دی مردم قم در اعتراض به این توهین بازار را تعطیل کرده و راهپیمایی طلاب و بازاریان صورت گرفت ، که رژیم شاه آنرا به خاک وخون کشید و همین مساله آغاز شعله ور شدن انقلابی که در خرداد ۱۳۴۲ پی ریزی شده بود ؛ گردید . این قیام حوادث دیگری را بدنبال خود رقم زد  که طی۱۴ ماه بعد قیام قم فراگیر شده و نهایتا به ثمر نشست و پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران را رقم زد .

در اول آبان ۱۳۵۶ شهادت حاج آقا مصطفی خمینی فرزند ارشد رهبر انقلاب ؛ خشم مردم مسلمان ایران را بهمراه داشت و موج انقلاب را گسترده تر وشتاب انرا بیشتر کرد . در بسیاری از شهرهای کشور مراسم بزرگداشت فرزند ارشد امام ؛ تبدیل به اعلام حمایت از نهضت اسلامی و مخالفت با رژیم ضد اسلامی پهلوی مبدل شد. و روح تازه‌ای در مبارزه و ضدیت با رژیم پهلوی دمیده شد . با توجه به اینکه حدود چهار ماه‌ قبل‌ از آن‌ در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ دكتر علی‌ شريعتی‌ نيز به‌ طور مشكوكی در هتلی در انگليس‌ درگذشته بود .

۲۹ بهمن ۱۳۵۶ موعد چهلم شهدای قم که میرسد ، مردم انقلابی تبریز تظاهرات کرده و بیشتر نقاط شهر را تسخیر کردند ولی ساعت ۵ بعد از ظهر نیروهای دولتی با کشتار مردم شهر را به دست گرفتند وحادثه غمباردیگری رقم خورد .

 سال ۱۳۵۷ شعله انقلاب فروزان میشود

سال نو که شد مردم به فرمان امام بعلت داغدار بودن و اعتراض به رژیم عید نگرفتند . چهلم شهدای تبریز فرا میرسد و مراسم چهلم در شهرهای مختلف گرفته میشود ومردم آگاه تر میشوند . اما مراسم‌ شهدای تبريز به صحنه تظاهرات گسترده در ۱۰ فروردین ۱۳۵۷ مبدل و سپس شهربانی ؛ ژاندارمری وبالگردهای کمکی توپخانه اصفهان به مردم یورش برده و کشتار دیگری را رقم میزنند. کمی بعد دولت آموزگار در  ۲۵ اردیبهشت ۱۳۵۷ برای مقابله با مردم تظاهرکننده در سراسر کشور ، به مأموران نظامی و انتظامی خود، دستور شدت عمل میدهد و وضعیت کشور بحرانی تر میشود .

به مناسبت سالگرد قیام ۱۵ خرداد، بسیاری از شهرها ، تعطیل و اعتصاب سراسری صورت میگیرد. تا اینکه در ۲۱ مرداد ۱۳۵۷ در اصفهان درگیری خونین صورت میگیرد و حکومت نظامی در این شهر اعلام میشود.

حادثه غمبار فاجعه سینما رکس آبادان در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ رخ میدهد و ما در تظاهرات هایمان شعار میدادیم ” سینما رکس ابادان را شاه به آتش کشید”  و بعدا انرا کامل کرده و این شعار را میدادیم ” رکس آبادان را / کتاب قرآن را / مسجد کرمان را / شاه به آتش کشید / شاه به آتش کشید ”

سیاست شاه برای مهار انقلاب تغییر میکند و در ۵ شهریور ۱۳۵۷ دولت جمشید آموزگار برکنار و دولت شریف امامی تشکیل میشود و ما در شعارهایمان می گفتیم :” مامیگیم شاه نمیخواهیم پالان عوض میشه ” . در۱۳ شهریور ۱۳۵۷ بعد از نماز عید فطر در تپه های قیطریه تهران راه پیمایی باشکوهی رخ میدهد .

در تاریخ ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ ، درخیابان مجاهدین اسلام ( ژاله سابق) و میدان شهدا (ژاله سابق)، تظاهرات گسترده ای صورت میگیرد ؛ که توسط نیروهای نظامی ارتش شاهنشاهی و با هدایت ژنرالهای امریکایی کشتارخونین صورت گرفت و شهدای زیادی در قطعه ۱۷ بهشت زهرا به خاک سپرده شدند . و فاجعه جمعه سیاه نامیده شد . ما در سفر در اصفهان بودیم و توفیق حضور نداشتیم و آخرشب در حال بازگشت به تهران بودیم ؛ که نظامیان شاه بشدت جاده ورود به تهران را بازدید وکنترل میکردند .

در۲ مهر ۱۳۵۷ خبر آمد که منزل امام در تبعید در عراق توسط پلیس بعث عراق محاصره گردیده وخشم ملت را بهمراه داشت . بعد از این اقدام  ؛ امام ناچارا در ۱۰ مهر ۱۳۵۷ از عراق به کویت هجرت کرده و سه روز بعد نیز مجددا مجبور میشوند از عراق به پاریس مهاجرت کنند.وچهار روز بعد نیز از پاریس به دهکده نوفل لوشاتو رفته و دیگر اخبار انقلاب را از انجا دریافت میکردیم .

یاعلی گفتیم و طوفان جان گرفت

در۱۹ مهر ۱۳۵۷ اعتصاب کارکنان مطبوعات در سراسر کشورشروع میشود و ده روز بعد ( ۲۹ مهر) نیز اعتصاب کارکنان صنعت نفت شکل گرفته و شیر نفت بسته میشود . اما دوازده روز بعد ( ۱۰ آبان) ارتش، کنترل تأسیسات نفتی کشور را در دست میگیرد . و وضعیت ظاهری کشور دگرگون میشود و تاثیر انقلاب نمود عینی پیدا میکند .

در ۲۴ مهر ۱۳۵۷ رژیم پهلوی، مسجد جامع کرمان را به آتش میکشد و در ۱۳ آبان نیز تظاهرات دانش آموزان و دانشجویان که در مقابل دانشگاه تهران در حال انجام بود ، را به خاک و خون میکشد.

۱۵ آبان ۱۳۵۷ کابینه شریف امامی موفق به مهار مردم نمی شود و سقوط کرده و دولت نظامی به نخست وزیری ارتشبد ازهاری توسط شاه تشکیل میگردد . مردم به بانگ الله اکبر در بامهای منازل خود روی می آورند و از۱۰ آذر ۱۳۵۷ در سراسر کشور فرا گیر میشود و ازهاری این صداها را میگه نواره ؛ وماهم در شعارهای خیابانی میگفتیم ” ازهاری گوساله بازم میگی نواره ؟ نوار که پا نداره ! ”

پس به خاک وخون کشیدن مردم مشهد مقدس در ۱۱ دی ۱۳۵۷  دولت نظامی ازهاری نیز در ۱۶ دی  سقوط کرده و شاهپور بختیار نخست وزیر میشود . و ما در تظاهرات جدیدمان شعار میدادیم :” بختیار، بختیار، نوکر بی‌اختیار، سگ جدید دربار ” و” نه شاه می‌خوایم نه شاهپور، مرگ بر این دو مزدور”

۱۹ و ۲۰ اذر مصادف با تاسوعا وعاشورای حسینی ؛ و پیوندش با نهضت خمینی در قالب راهپیمایی جلوه گر میشود. این راهپیمایی با جمعیت محدود از میدان امام حسین (ع) شروع میشود و به مرور جمعیت افزایش میابد و به سمت میدان ازادی میرویم . ما این مسیر چندین کیلومتری را نیز پیاده به منزل بازمیگردیم .

بعد از یک مرحله تعطیلی بوجود آمده مدارس ؛ از شنبه  اول دی مجددا مدارس بازگشایی میشود، من دبیرستان خوارزمی شماره دو در میدان بهارستان تهران میرفتم . با برخی از همکلاسان تصمیم گرفتیم و سرکلاس نرفتیم وعملا مدرسه نیمه تعطیل شد و به تظاهرات محلی روی آوردیم .

در ۲۳ دی ۱۳۵۷ امام خمینی ، دستور تشکیل شورای انقلاب را دادند و این شورا شکل گرفت تحول در نظام جدی در امور انقلاب شد و روحیه مان بالا رفت . و عملا تزلزل در نظام حکومت شاهنشاهی را بوجود آورد ، لذا شاه را وحشت فراگرفت و سه روز بعد ؛ به بهانه استراحت در ۲۶ دی ۱۳۵۷ از کشور فرار کرد تا به خیال خود بعد از کودتا و ارام شدن اوضاع به تاج وتخت ننگینش بازگردد . ما به خیابانها ریخته و ابراز شادی کردیم . سه روز بعد در ۲۹ دی در راه پیمایی میلیونی ملت اصول جمهوری اسلامی ایران، اعلام شد . در ۳ بهمن ۱۳۵۷ شورای سلطنت تشکیل شده ، که بدنبال تلاش برای بقای سلطنت شاهنشاهی بود، منحل اعلام گردید.

امام قصد بازگشت به وطن خود و حضور در میان امت خویش را نمود ولی رژیم شاه در ۴ بهمن ۱۳۵۷، فرودگاه مهرآباد را به اشغال خود درآورد. همچنین فرودگاه های کشور را بست. در ۷ بهمن روحانیت مبارز در دانشگاه تهران، در اعتراض به بستن فرودگاه ها تحصن کردند و مردم تهران نیز به مناسبت ۲۸ صفر راه پیمایی میلیونی سیاسی مذهبی را برگزارکردند . ناچار در ۹ بهمن ۱۳۵۷ فرودگاه بازگشایی شد.

ادارات رها شده بودند ؛ صف نفت و مشکل خدمات ضروری مردم  بوجود آمده بود ، از ۲۷ دی ما انتظامات محلی را توسط مسجد محل ( مسجد قدس و مسجد حضرت علی (ع) بعهده گرفتیم . شلوغی پمپ بنزین را نظم میدادیم ؛ سرچهاراه ایستاده و حکم مامور انتظامی داشتیم و…. وحتی نفت را درب برخی منازل می بردیم . برخی از فروشگاه ها عرضه مواد غذایی ارزان قیمت می پرداختند. این واحدهای کسب و کار به «فروشگاه اسلامی» معروف شده بودند .

دهه فجر انقلاب

دهه فجر انقلاب در ۵ شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ با بازگشت پر التهاب و شعف اور امام به ایران پس از پانزده سال تبعید، اغاز میشود . صف طولانی از فرودگاه مهر اباد تا بهشت زهرا به طول ۳۳ کیلومتر جمعیت چندین ملیونی از سراسر کشور برای استقبال تاریخی برپا میشود . قرار بود امام در دانشگاه سخنرانی کنند ؛ لذا ما پیاده تا جلوی دانشگاه تهران رفته و ساعتها منتظر ماندیم ، کمی قبل از ظهر امام امد ولی سخنرانی نکردند و به بهشت زهرا می روند و برای اولین بار مستقیم با ملت ایران صحبت میکنند و گفتند در دهان بختیار و دولت‌اش می‌زند و دولت تعیین خواهد کرد. گرچه برای ما باورش سخت مینمود که چگونه ممکن است ، ولی بشدت امید بخش بود .

از فردای بازگشت امام گروه‌هاي مختلف مردم در مدرسه رفاه با امام خميني(س) دیدار میکنند ومن نیز شنبه ۱۴ بهمن با صف طولانی درخیابان ایران، به دیدار وی شتافتم ؛ در این دیدار که در حیات مدرسه صورت گرفت ، یاسر عرفات نیز در کنار امام ایستاده بود و مبهوت موج و شوق جمعیت را مشاهده میکرد .

در شهر‌هاي كشور تظاهرات و درگيري‌هاي شديد همچنان ادامه داشت . در ۱۷ بهمن ۱۳۵۷ امام خمینی دولت موقت به ریاست مهندس مهدی بازرگان را به حمایت از مردم تشکیل میدهند . تظاهرات گسترده در سطح كشور به حمايت از دولت منصوب امام صورت میگیرد . وما بازرگان را نمی شناختیم ولی چون ماما بنا به مصلحت و شرایط انروز و مصلحت امورچنین  تشخیصی داده بودند ؛ شعار میدادیم : ” بازرگان، بازرگان؛ نخست وزیر امام “، ” بازرگان، مجری حکم قرآن ” و” سلام بر بازرگان، نخست‌وزیر ایران ” و در جواب بختیار که گفته بود در کشور یک دولت باید باشه ، شعار دادیم :” بازرگان، بازرگان نخست‌وزیر مائی، بختیار، بختیار نوکر آمریکایی”

در پانزدهم بهمن ۱۳۵۷ اعتصاب كاركنان نخست‌وزيري صورت میگیرد ؛ بسياري از وزراء و كارمندان عالي‌رتبه دولت به جرم فساد مالي و سوءاستفاده از بيت‌المال توسط دولت فریبکار شاهپوربختيار بازداشت میشوند ؛ تا شاید بتواند آتش انقلاب مردم را فرو نشاند .

از ۱۵  بهمن نمایشگاه کتاب دانش آموزی در دبیرستانی در خیابان حافظ دایر کرده بودیم و نوار سخنرانی امام دربهشت زهرا را تکثیر کرده ودراختیار مراجعین قرارمیدادیم .

در هفدهم بهمن ؛ ژنرال هايزر سفیر امریکا ( که بیشترین نقش را در انهدام ویتنام داشت و فرستاده کارتز بود) و سفارت را به مرکز هدایت سرکوب انقلاب مبدل کرده بود و توطئه هایش برای شکست انقلاب را بی فایده دید و از ترس جان از ايران فرار کرد.

در ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ افسران (همافران) نیروی هوایی ارتش، به دیدار امام خمینی رفته ؛ ضمن رژه رفته ؛ بیعت کرده و ادای احترام نظامی گذاشتند وچاپ این تصویر در روزنامه ؛ نوعی تابو شکنی بود و شکست ارکان نظامی رژیم پوسیده شاهنشاهی را اشکار کرد . ساعت ۹ شب گارد جاويدان شاهنشاهی به همافران و دانشجويان نيروي هوايي در شرق تهران حمله برد و درگيری شديد بوجود آمد و خبر به مردم رسید و مردم نیز به حمایت برخواستند . ومردم برای کمک به سربازان نیروی هوایی، مسلح شدند.

در ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ نقاب از چهره دولت مردم فریب بختیار فرو افتاد ، وی برای کنترل اوضاع ؛ زمان حکومت نظامی را افزایش داد و آنرا از ساعت ۴ ونیم بعدازظهر، اعلام کرد. لکن امام خمینی، دستور لغو حکومت نظامی و حضور مردم در خیابان ها را صادر کرد. در برخی شهرها ، بین سربازان گارد و مردم مسلح، درگیری های بسیار شدیدی رخ داد.

مرحوم آیت الله طالقانی اطلاعیه ای تهیه کرده بود که با کودتا  میخواهند حمام خون برپاکنند. اما امام بجای اطلاعیه وحشت زا ؛ از مردم خواست بیرون بیایند. اقدام امام چنان جسورانه و غافل گیر کننده بود که برخی گفتند امام بین دو نماز ظهر پیامی از عالم غیب دریافت کرده است .

مردم به اسلحه‌خانه نيروی هوايی دست یافتند و درگيری مسلحانه مردم و نظاميان شدت يافت ؛ انتشار متن فتوای امام مبنی بر باطل بودن قسم وفاداری ارتشيان به شاه ؛ انتشار حكم امام درباره‌ی ماندن مردم در خيابان‌ها؛ پيوستن نيروي دريايی و هوايی به مردم ؛ خبرهای داغ این روز بود .

خبر آمد یگان های نظامی چند شهر، از جمله لشگر زرهی قزوین، برای سرکوب تظاهرات مردم ؛ به سوی تهران روانه شده اند. مردم، جاده تهران ـ کرج را به منظور جلوگیری از ورود واحدهای نظامی، مسدود کردند.

ما آماده نبرد با نیروهای گارد شاهنشاهی در خیابان‌ شدیم‏‎.‎ نیروی هوایی هم به دلیل پیوستن افسران و همافران به مردم، قدرت انجام پرواز را نداشت.  با آغاز درگیری‌های مسلّحانه، کارکنان انقلابی نیروی هوایی، در مقابل ارائه کارت پایان خدمت سربازی، یک قبضه سلاح و تعدادی فشنگ در اختیار میگذاشتند

۲۱ بهمن در برگشت از نمایشگاه کتاب و نوار که می خواستم برگردم ؛ بعلت حکومت نظامی مردم درخیابان ؛ مجبور شدم مسافت طولانی را از خیابان حافظ تا منزل را پیاده طی کنم و شاهد مسایل زیاد و صحنه های عجیبی بودم . تمامی خیابانها پر از حضور مردم در ساعاتی که ممنوعیت تردد داشت بود . برخی نقاط خیابانهای برای عدم تردد خودرو ؛ مسدود شده بود . وسایلی را از ساختمان چند طبقه در جلوی دانشگاه (نبش انقلاب ؛دانشگاه ) بیرون میریختند . فروشگاه قدس سرچهاراه کوکولا را بهم ریخته بودند و برخی اشرار هم دنبال بردن وسایل برای خود بودند . نگرانی نگهبانان درب نیروی هوایی ارتش داشتند ؛ که به انها توضیح دادیم که با چشم خود نقاط مختلف شهر را دیده ایم که همه جا بهم ریخته و وضعیت رژیم وخیم هست و نگران نباشید . به سمت تسلیحات ارتش در خیابان پیروزی رفتیم ، چند جای دیوار آنرا کمی زودتر مردم سوراخ کرده بودند ؛ از سوراخ به داخل ان رفتیم و سلاحها را بیرون اوردیم . به کلانتری ۲۱ در کوچه میدان بروجردی رفتیم ؛ درگیری انجام شد و کلانتری سقوط کرد . چهار راه کوکاکولا را کاملا مسدود کرده و سنگربندی کرده بودیم و سرمای شب در سنگر بندی ماندیم .

در بيست و دو بهمن ۱۳۵۷ بعد از فرار سران فاسد ارتش و دستگیری برخی از انان ، ارتش اعلام بی‌طرفی کرد ؛ و سقوط حكومت ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی و پيروزی انقلاب اسلامی ايران رقم خورد .تهران به صحنه جنگ خونین مسلحانه، بین مردم و سربازان رژیم پهلوی، تبدیل شد. با تسلیم تمامی نیروهای نظامی و پیروزی مردم مسلمان ایران، رژیم شاه اندر شاهی متلاشی گردید.

******

یا علی گفتیم و با همه مرارتها عشق آغاز شد

بعد از سقوط نظام ستم شاهی ۲۵۰۰ ساله ؛صدای انقلاب از رادیو و تلوزیون سرودهای انقلابی یخش میکرد و اخبار انقلاب را بیان میکرد و احساس ارامش وشعف زیادی داشتیم . احساس ازادی تمام وجودمان را فرا گرفته بودیم و اینکه ادارات دیگه مال خودمان هست  .  تصورمان این بود که همه چیز حل شد . ولی از فردای پیروزی انقلاب مسایل دیگری شروع شد . یک روز پس از پیروزی انقلاب شایعه شد که آب لوله کشی مسموم شده است و نگرانی در میان مردم به وجود آمد. همان شب (شامگاه ۲۳ بهمن ۵۷) نخست وزیر موقت به رادیو رفت و به گواه مجری یک لیوان آب نوشید . و مسایل دیگری که نیاز به نکارش دیگری دارد .

۱ اسفند ؛ مدارس باز شد و من نیزادامه کلاس سوم نظری خودم را داشتم ؛ اکنون مباحثات سیاسی به کلاسها کشیده میشد . یکی طرفدار شاه ، یکی طرفدار گروهک ها و… ازادانه صحبت و بحث میکردیم . به من انگ حزبی می زدند و بعد متوجه شدم منظورشان حزب طرفدار جمهوری اسلامی بود . با پیروزی انقلاب، راهنمایی و رانندگی تا ماه ها هیچ خودرویی را جریمه نمی کرد و برگه فرهنگ سازی تخلف نکنیم را منتشر می کرد . وداستانهای شیرین و تلخ زیادی برای کشور رقم میخورد. و درمجموع یک چله پرافتخار در کشور رقم می خورد و اینک در گام دوم انقلاب قرار داریم .با رویکرد پالایش پلشتی ها ، رویش نیروهای مومن انقلابی و اینده ای که بسوی تمدن سازی نوین انقلابی در حال حرکت بوده و در حال زمین سازی برای ظهور مهدوی می باشیم ؛ تا ان شاالله وعده الهی محقق گردد .