به بهانه سیلی به فرمانده (استاندار) :
به بهانه سیلی به فرمانده (استاندار) :

باید از بررسی شکلی سیلی به یک فرمانده و استاندار بیرون بیاییم و به بررسی محتوایی و علل رفتاری آن بپردازیم، هر چند از نظر حقوقی و اخلاقی سیلی به یک نفر نمی تواند مورد تایید باشد و قطعا مذموم و محکوم است اما آیا این سیلی فقط سیلی یک نیرو به فرمانده اش بود؟ […]

باید از بررسی شکلی سیلی به یک فرمانده و استاندار بیرون بیاییم و به بررسی محتوایی و علل رفتاری آن بپردازیم، هر چند از نظر حقوقی و اخلاقی سیلی به یک نفر نمی تواند مورد تایید باشد و قطعا مذموم و محکوم است اما آیا این سیلی فقط سیلی یک نیرو به فرمانده اش بود؟ و یا نشانه یک گسست و بحرانی است که می تواند در آینده به یک اتشفشان تبدیل گردد…

در سالهای نه چندان دور و سالهایی که بنام دفاع مقدس و حماسه و ایثار نامگذاری شده است ، فراموش نمی کنیم که رابطه فرماندهان با نیروها، یک رابطه برادری و دوستانه بود، کلام و سخن اصلی در میان فرماندهان، توصیه های حضرت علی علیه السلام به مالک اشتر در خصوص روش برخورد با نیروها بود ، اگر قیافه فرمانده را نمی شناختی، ابزار دیگری برای تشخیص آن نداشتی، چون تمام نیروها از نظر شکلی و روش و منش بهم نزدیک بودند از درجه و تشخص های دیگر خبری نبود چادر فرماندهان با چادر نیروها تفاوت چندانی نداشت فقط از تابلوی بالای چادر فرماندهی که نوشته شده بود( یا حسین فرماندهی از آن توست) می شد تشخیص داد که اینجا چادر فرماندهی است و یا از رفتار خاکی و بزرگوارانه یک نفر ، فهمیده می شد که این برادر حتما از فرماندهان بوده که چنین خوب و با محبت رفتار کرده است بارها اتفاق افتاده بود که فرماندهان در میان نیروها حضور پیدا میکردند و کسی آنها را نمی شناخت، واکس زدن پوتین نیروها توسط فرمانده لشکر عاشورا شوخی و دروغ نبود، یک واقعیت و درس عملی بود ، سالهای دفاع مقدس پر از این درسها و کتابهاست که تعداد کتب منتشره در این موضوع هم کم نیست و قابل دسترسی و مطالعه است.
اما چرا چنین شد؟
از کجا به کجا رسیدیم ؟
چرا تابلوی یا حسین فرماندهی از آن توست را پایین آوردیم؟
و به جایش بدون هماهنگی وارد نشوید…
را نصب کردیم ، چطور شد از داوطلب روی مین و شهادت، به تبعید زوری به پادگان دوردست رسیدیم؟
چطور شد از فرماندهان جوان دوران حماسه و ایثار به هیات مدیره های انحصاری و امضاهای طلایی رسیدیم؟
چرا از در باز اتاق فرماندهان مهربان به درهای بسته و تو درتوی فرماندهان اخمو و غیر قابل دسترس رسیدیم ، چطور شد نیروهای با استعداد و جوان را با بهانه های واهی بازنشست و مردان پا به سن گذاشته وباند محور را نگه داشتیم؟
و خیلی سوالات دیگر که جایش اینجا نیست….

اما آنچه مشخص و محرز است سیلی یک نیرو به یک فرمانده آنهم در جمع مسئولین یک استان و مقابل دوربین رسانه ها نمی تواند دلیل پیش پا افتاده ای داشته باشد بلکه این سیلی انرژی و کینه پنهان و متراکمی بود که در اثر وجود اتاقهای بسته و گوشهای ناشنوا و بد اخلاقیهای طولانی مدت به وجود آمده بود که آنروز آزاد شد ، لازم و ضروری است… مسئولین محترم ستاد کل نیروهای مسلح و سایر مراجع زیربط موضوع و علل مختلف آن را بررسی و تحلیل نمایند و از برخوردهای عجولانه و انضباطی صرف جلوگیری به عمل آورند ، این موضوع می تواند از یک تهدید ، یک فرصت جدید بسازد و شاید درس و کتابی باشد برای شروع دوباره…..

رزمنده دوران دفاع مقدس عباس هژبری