دکتر سید جواد هاشمی فشارکی ، کتاب فراتر از مدرسه
دکتر سید جواد هاشمی فشارکی ، کتاب فراتر از مدرسه

این کتاب چکیده ای از زندگی نامه دانش آموز بسیجی شهید محمد ( فرهاد ) عباسی و بهمراه پیوستهایی از قیبل عملیات بیت المقدس و … می باشد .

السلام عليک يا اباعبدالله الحسين

به نام خـداوند مردان جنـگ   دلیران چون شیر و ببر و پلنگ
به نـام خـداوند یــاران دیــن       ز شک رستـه مـردان اهـل یقیـن

تقدیم به:

  • بسیجی شهید محمد (فرهاد) عباسی

(شهید عملیات بیت المقدس = آزادی خرمشهر)

  • پدر بسیجی اش حاج لطف الله عباسی

یادبود سالگشت شهادت

  • شهدای عملیات رمضان  (در ماه رمضان ۱۳۶۱)
  • مهاجران ماه مهمانی خدا  ( مهذبان ماه رمضان)
  • ……………

مقدمه مولف

 کسانی را که در راه خدا کشته شده‌اند، مرده مپندارید؛ بلکه اینان زنده و نزد پروردگارشان متنعم‌اند

«شهید از اسامی خداوند است؛ یعنی آن‌که شاهد و گواه بر همه چیز است، و چیزی از او پنهان نمی‌ماند.» معنای دیگر قرآنی شهید، شاهد و گواه بر اعمال مردم، در آخرت است.

شهید روز قیامت به همراه پیامبر اسلام گواه بر اعمال امت یا امّت‌های دیگر است و به طور عملی -نه فقط کلامی- گواهی به حق می‌دهد.اگرچه سعادت دیدار شهید محمد عباسی در زمان حیات وی را نداشتم ولی بواسطه وصلتی که با این خانواده داشته ام، سعادت مجالست با خانواده وی و شنیدن سجایای وی وزیارت مکررمزارش و حس وجودی وی راداشته وبرخود فرض دانستم تا در زمان حیات خانواده شهید مطالب انان ثبت وحفظ ونشریابد. تا انشاالله بیش از گذشته منشا خیرات گردد.درپیوست کتاب نیزمختصری از عملیات فتح المبین مه ان شهید عزیز در ان نقش داشته و به شهادت رسیده است تشریح شده است وهمچنین روستای ابا واجدادی شهید که ۳۹ شهید تقدیم انقلاب اسلامی نموده است بصورت اجمالیمعرفی شده است.

لازم است از خانواده شهید عزیز به جهت دراختیارگذاشتن مطالب و تصاویر و….از شهید والامقام خود قدردانی کرده وآرزوی سلامتی و طول عمر پربرکت را خواهانم وبابت قصوراحتمالی این مجمل پوزش می‌طلبم.

                                                          سید جواد هاشمی فشارکی

                                                                      اردیبهشت ۱۳۹۷

فهرست مطالب

مقدمه مولف.. ۹

ولادت وکودکی.. ۱۳

دوران تحصیل.. ۱۵

اول دبیرستان. ۱۶

نوجوانی.. ۱۶

فعالیتهای انقلابی.. ۱۹

مقدمات عزیمت به جبهه. ۲۰

عزیمت به جبهه. ۲۱

رزمنده نوجوان. ۲۴

جامه شهادت.. ۲۶

پیوست ۱: سلام بر خرمشهر خونین.. ۳۸

مقدمه. ۳۸

عملیات بیت المقدس در چهار مرحله. ۴۰

اهداف عملیات.. ۵۱

پیوست: معرفی شهرستان اراک.. ۵۷

لوحهای تقدیر به خانواده شهید. ۶۶

منابع. ۸۱

منابع پیوست خرمشهر. ۸۱

منابع پیوست روستا ۸۱

ولادت وکودکی

صبح روز سه شنبه ۲۸ مهرماه ۱۳۴۳ نوزادی زیبا و بسیارمتین، در میدان ژاله آنروز(شهدا) تهران بعنوان دومین فرزند خانواده چشم بجهان گشود. وی را محمد(فرهاد) نامیدند.پدرش کارمند ارتش بود و مادرش خانه دار،. روزها میگذشت و نوزاد شیرین تر می‌شد؛ فضای خانه را بسیار شاد کرده بود و هم بازی خوبی برای خواهربزرگترش گشته بود.

هشت ماهه بود که مادرش وی را برای واکسیناسیون به بهداری ارتش در چهار راه عزیز خان نزدیک پارک شهر برده بود. خیابان شلوغ شد، و انقلابیون شعار «یا مرگ یا خمینی» می‌دادند. پلیس هم به طرف آنها هجوم می‌برد تا آنها را سرکوب نماید. مادر که خطر را حس کرده بود درحالیکه محمد(فرهاد) آرام در آغوشش خواب بود،در کنار دیوار مغازه‌ای پناه گرفت. مادر ناگهان صدای خفیف و سوت مانندی را کنارش حس کرد. رد صدا را گرفت، تیری از کنار سر محمد(فرهاد) گذشته و به دیوار نشسته بود.

یک سال پیش،که امام درقیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ فرموده بودند: «یاران من یا در گهواره اند یا هنوز به دنیا نیامده اند» مبین آن بود که این یارکوچک امام در آغوش مادر بایستی از کودکی با صدای تیر سربازان نظام ستم شاهی آشنا شده ولی باید محفوظ بماند و در آینده سرباز مدافع امام در برابر جبهه دشمن شود.

دوران تحصیل

دوران تحصیل را در مدارس محلة فلکه لوزی تهران نو با موفقیت گذراند و معلمین و مدیران همه از او راضی بودند. پسری مؤدب ودرس خوان بود، با ظاهری دوست داشتنی؛ او نه تنها محبوب خانواده بود بلکه در مدرسه نیز دوستان خوب زیادی داشت. دوستانی که پس از انقلاب بسیجی وهمرزم وی شدند.

اول دبیرستان

نوجوانی

در تعطیلات مدرسه، مراجعه به کتابخانه ی کانون پروش فکری کودکان و نوجوانان بهترین سرگرمی او بود و مدتی را نیز که حس میکرد می‌تواند در آمدی داشته باشد. دو سال تابستان با جدیت به کارخانه‌ی نوشابه سازی [۱]می رفت و دلش می‌خواست کمکی برای خانواده باشد.

شهید محمد فرهاد و برادر کوچکترش مهدی

عروسی خواهر بزرگتر در سال ۱۳۶۰

فعالیتهای انقلابی

دراواخر دوره راهنمایی، یکی از همسایگان به پدرش گفت: ” مواظب پسرتان باشید روی دیوارها شعار مینویسد و از مدرسه راهپیمایی راه می‌اندازد. برای شما که ارتشی هستید خطر دارد و اداره متعرض شما می‌شوند. او را از این کار منع کنید”. پدرش فقط به او سفارش می‌کرد مراقب باش تا دست امنیتی‌ها  نیافتی و او آرام وآسوده خاطر به فعالیت ادامه میداد.

از شدت اشتیاق،هیچ چیز مانع حضورش در فعالیت‌های انقلاب نمی‌شد. در یکی از راهپیمایی‌های دوران انقلاب، انگشت پای وی شکست و دکتر آن را گچ گرفت و تجویز کرده بوداستراحت کند و تاکید کرد باید پایش سه هفته در گچ بماند. این مساله مانع شرکت ایشان در راهپیمایی‌ها  گشته و بسیار ناخوشایندش بود. اما او نمی‌توانست در آن شرایط حساس کشور آرام بنشیند، پایش را از گچ در می‌آورد، و به راهپیمایی می‌رفت، وقتی به خانه بر می‌گشت گچ را مجددبه پایش می‌کرد تا خانواده نگران نشوند.

دراوایل پیروزی انقلاب در مساجد محل ( مسجد حسنی[۲] و مسجد امام جعفر صادق (ع) [۳] که هماکنون تصویرآن شهید بردیواردو مسجد نقش بسته ) نگهبانی و به قول خودش پاس شب میداد. یکی از شب‌ها  عده‌ای منافق به آنها حمله و تیراندازی می‌کنند. محمد(فرهاد) پس از مدتی درگیری خود را در جوی آب پنهان می‌کند و از تیررس آنها در امان می‌ماند و جانش محفوظ می‌ماند تا توفیق حضور در جبهه‌ها  را یابد.

مقدمات عزیمت به جبهه

بدنبال تجاوز دشمن به میهن اسلامی، آهنگ دفاع نواخته شد و‌او ‌که دانش آموز دبیرستانی بود بارها برای اعزام به پادگان و بسیج مراجعه کرد اما بعلت پایین بودن سنش نمی‌پذیرفتند تا آنکه یکی از هم محلی‌ها  بنام آقای مجتبی نسترن تهرانی ( که ایشان هم بعدا شهید شدند ) وساطت کردند و در پادگان امام حسین(ع) ثبت نام شدند.

وقت اعزام رضایت والدین را میخواستند، محمد(فرهاد) با پدر در میان گذاشت. پدر علیرغم علاقة فراوان به فرزند گفتند چون خودت دوست داری و من هم وظیفه میدانم مانع نمی‌شوم. ولی بهتر است دیپلم ات را بگیری و بروی تا نگویند جوانان کم سواد و برای فرار از درس به جبهه می‌آیند. محمد ( فرهاد) با احساس زاید الوصفی به پدر گفتند: اگر تا آن موقع جنگ تمام شود چه ؟ ( اگر سه ماه دیگر می‌ماندند دیپلم می‌گرفتند ) بعد از شهادت آموزش و پروش دیپلم افتخاری برایشان صادر کرد.

اخلاق خوب و برخوردهای دلنشین او مربیان کشتی اش را( که از سال اول دبیرستان در کلاس‌های ورزشی شرکت میکرد) نیز جذب خود کرده بود.

یکی از مربیان او که بعداز شهادت منزلشان آمد با تاثر تعریف می‌کرد: روزی که محمد(فرهاد) با لباس بسیجی برای خداحافظی آمده بود آن قدر خوشحال بود و جذاب شده بود که دلم نمی‌آمد به او بگویم جبهه نرو.

عزیمت به جبهه

بعد از یک ماه دوره آموزش نظامی بسیج در پادگان امام حسین (ع) در تاریخ ۱۹ فروردین ۱۳۶۱ مستقیما به راه آهن تهران اعزام وازانجا به جبهه جنوب اعزام شد.

شهید عباسی در حال اعزام به جبهه در داخل راهروی قطار

شهید عباسی در حال اعزام به جبهه در داخل راهروی قطار

 خانواده وی نیز بدیدار وی شتاقته بودند، دیداری که اخر دیدار بود. در حالیکه انها میدیدند همزمان تعداد زیادی تابوت نیزدرحال انتقال به جبهه بود، لکن از انجا که اجازه ی عزیمت و پرواز گرفته بود، خوشحالی زائدالوصفی داشت. در این یک ماه آخر شاید ۱۰ – ۲۰ سانت قد کشیده بود. روحیه معنوی اش بی نظیر بود و شادی وخشنودی را از جزء جزء کار‌ها  و حرکاتش می‌شد حس کرد.

رزمنده نوجوان

در طول مدتی که در منطقه شلمچه بود تنها دو نامه کوتاه برای خانواده و یک نامه همراه با وصیت نامه برای هم کلاسی و دوستش علی غفاری فرستاد. دهم اردیبهشت در حمله‌ای با عنوان تک تیر انداز شرکت داشت که خوشبختانه عملیات موفق آمیز بود. بعد از آن به آنان مرخصی دادند تا به شهر هایشان بازگردند. دوستانش آمدند؛ اما محمد(فرهاد) به خانه زنگ زد واجازه خواست تا نیاند و آنجا ماند برای مرحله بعدی عملیات.

شهید عباسی در اردوگاهی در جبهه

جامه شهادت

عملیات الی بیت المقدس با رمز یا علی ابن ابی طالب (ع) در تاریخ در ساعت ۳۰ دقیقه بامداد ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ در شمال خرمشهر آغاز شد

و یک هفته بعد در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ شهید محمد (فرهاد) عباسی خدایی شد و بسوی معبودش پر کشید، و پیش از آزادی خرمشهر، خبر شهادتش را آوردند

آقای شیخ سفلی هم رزم ایشان عکس‌هایی را که با هم در پادگان، قطار و جبهه انداخته بودند ظاهر کرده بود و میخواست برای خانواده ی عباسی بیاورد. وقتی نزدیک خانه شد حجله‌ها  و عکس‌های محمد(فرهاد) را که دید به یک باره میخکوب شد. سپس به سختی، ناباوری و گریان به خدمت پدرو مادر شهید رسید.

شهید عباسی در پادگان دوکوهه، قبل از اعزام به عملیات

چند روز بعد با همان تابوتهایی که همزمان به جبهه اعزام شده بود، وی با جامه خونین بازگشت و طی تشیع جنازه‌ای باشکوه در به بهشت زهرا منتقل و در قطعه ی ۲۶ ردیف ۶۲ شماره ۴۷ آرام گرفت. و زیارت گاه دایمی خانواده و دلهای عاشق گشت.

قـطعـه: ۲۶

ردیـف: ۶۲

شـماره: ۴۷

قطعه ی ۲۶ ردیف ۶۲  شماره ۴۷ بهشت زهرا (س)

و پیش از چهلمین روز شهادت محمد(فرهاد) از به ثمر نشستن خون محمدها خرمشهر آزاد و مارش ازادی آن در سوم خرداد نواخته شد.درغم خالی بودن جای شهدا،اشک‌های شوق جاری شد.

مادر علیرغم دل تنگی فراوان از فراق فرزند برومندش، بارها با رادیو تماس گرفته، و از اینکه خون پاک فرزندش به ثمر رسیده، فتح خرمشهر را به امام و امت تبریک گفت.

والدین برمزار فرزند شهید

شهادت پایان نیست، آغاز است

واینک ما مانده ایم و راه و رسالت شهیدان

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

متن وصیت شهید محمد عباسی

دستخط وصیت شهید محمد عباسی

تو درگوشم غزل خواندی و رفتی     همان عهد ازل خواندی و رفتی

دلم مشغول کار آب وگل بود         که احلی من عسل خواندی و رفتی

شراب شعر هامان مستمان کرد      تو هشیار از عمل خواندی و رفتی

همه گفتیم دلتنگیم اما                  فقط تو العجل خواندی و رفتی

هزاران بیت ما خواندیم و رفتیم      تو تنها یک غزل خواندی و رفتی

پیوست ۱: سلام بر خرمشهر خونین

جنگ تحمیلی ۸ ساله، شرایط سختی را برکشور بوجود اورد و درعین حال سبب درخشش جلوه‌های شکوه دفاع و ایثار وفداکاری گردید.در این میان عملیات ازادی خرمشهر ازمشخصه به‌طور کلی به دو مقطع تقسیم می‌شود، مقطع اول مربوط به آغاز جنگ تا آزادسازی خرمشهر است که راهبرد ایران، نظامی و با هدف بیرون راندن عراق از خاک کشور بود و مقطع بعدی مربوط به پس از آزادسازی خرمشهر است که راهبرد ایران دوگانه بود. وپس از آزادی خرمشهر راهبرد سیاسی غلبه یافت و شامل انجام یک عملیات نظامی برای تحقق صلح و با استفاده از عملیات نظامی برای آنکه بتوان از طریق دیپلماسی جنگ را تمام کرد. به عبارت دیگر تصمیم بر آن بود تا عملیات نظامی به عنوان ابزاری در خدمت دیپلماسی قرار گیرد. این راهبرد سیاسی بود ولی هدف عملیات و جنگ نبود بلکه هدف حمایت از سیاست خارجی بود.

مقدمه

عملیات بیت المقدس یکی از بزرگترین و مهمترین عملیات‌های هشت سال دفاع مقدس است که طی چهار مرحله مختلف نهایتا منجر به آزادسازی خرمشهر شد. این عملیات از دهم اردیبهشت ماه سال ۶۱ آغاز شد و یک ماه به طول انجامید. لذت بخش ترین پیروزی هشت سال جنگ تحمیلی در این عملیات رقم خورد و شهیدان و رزمندگان مبارز این رزم به فاتحان خرمشهر مشهور شدند که با مقاومت خود توجه جهان را به نتیجه بزرگ این عملیات جلب کردند.

منطقه عمومی عملیات بیت المقدس در میان چهار مانع طبیعی محصور است، که از شمال به رودخانه کرخه کور، از جنوب به رودخانه اروند، از شرق به رودخانه کارون و از غرب به هور الهویزه منتهی میشود. منطقه مزبور به جز جاده نسبتا مرتفع اهواز –خرمشهر، فاقد هر گونه عارضه مهم برای پدافند است. همین امر موجب شد تا زمین منطقه به دلیل مسطح بودن برای مانور زرهی مناسب، و برای حرکت نیروهای پیاده به دلیل در دید و تیر قرار داشتن نامناسب باشد. نقاط حساس و راهبردی منطقه شامل بندر و شهر خرمشهر، پادگان حمید، جفیر، جاده آسفالت اهواز – خرمشهر، شهر هویزه و رودخانه‌های کارون، کرخه کور و اروند بود.

در طراحی عملیات، تهاجم از طریق عبور از رودخانه کارون و پیشروی به سوی مرز بین المللی و سپس آزادسازی شهر خرمشهر مد نظر قرار گرفته و چنین استدلال می‌شود که حمله به جناح دشمن، که عمدتا به سمت شمال آرایش گرفته بود، عامل موفقیت عملیات است. هم چنین، شکستن خطوط اولیه دشمن و عبور از رودخانه و گرفتن سرپل در غرب کارون تا جاده آسفالته اهواز – خرمشهر به عنوان اهداف مرحله اول و ادامه پیشروی به سمت مرز و تامین خرمشهر به عنوان اهداف مرحله دوم تعیین شدند.

مرحله چهارم عملیات بیت المقدس در نهایت منجر به فتح خرمشهر شد. این عملیات با رمز «یا علی ابن ابیطالب» در محور اهواز – خرمشهر – دشت آزادگان به طور گسترده انجام گرفت و نزدیک به یک ماه به طول انجامید.

عملیات بیت المقدس در چهار مرحله

عملیات بیت المقدس را به چهار دوره زمانی به شرح زیر میتوان تقسیم کرد که دو مرحله نخست آن با برنامه ریزی‌های زیر اجرا شد.

مرحله اول که از دهم اردیبهشت ماه آغاز شده بود در محور قرارگاه قدس (شمال کرخه کور) به دلیل هوشیاری دشمن و وجود استحکامات متعدد، پیشروی نیروها به سختی امکان پذیر بود و در این میان تنها تیپهای ۴۳ بیت المقدس و ۴۱ ثارالله موفق شدند از مواضع دشمن عبور کرده و منطقهای در جنوب رودخانه کرخه کور را به عنوان سرپل تصرف کنند. عدم پوشش جناحین این یگانها باعث شده بود که فشار شدید دشمن برآنها وارد شود. در محور قرارگاه فتح، یگانهای خودی ضمن عبور از رودخانه به سرعت خود را به جاده اهواز– خرمشهر رسانده و به ایجاد استحکامات و جلوگیری از نقل و انتقالات و تحرکات دشمن در جاده مذکور پرداختند. در محور قرارگاه نصر، به دلیل تاخیر در حرکت و وجود با تلاق در کنار جاده اهواز –خرمشهر و هم چنین تمرکز دشمن در شمال خرمشهر، نیروهای این قرارگاه نتوانستند به اهداف مورد نظر دست یافته و با قرارگاه فتح الحاق کنند. الحاق کامل قرارگاه نصر با قرارگاه فتح و هم چنین تصرف اهداف مرحله اول قرارگاه قدس در دستور کار عملیات شب دوم قرار گرفت که با انجام آن تا حدودی اهداف مورد نظر محقق شد، لیکن برخی رخنه‌ها  همچنان باقی بود تا این که سرانجام پس از ۵ روز، جاده اهواز – خرمشهر از کیلومتر ۶۸ تا کیلومتر ۱۰۳ تثبیت و کلیه رخنه‌ها  ترمیم شد.

مرحله دوم: که از ۱۶ اردیبهشت ماه آغاز شد: در این مرحله آزاد سازی خرمشهر از دستور کار عملیات خارج و تصمیم گرفته شد که قرارگاههای فتح و نصر از جاده اهواز – خرمشهر به سمت مرز پیشروی کنند و قرارگاه قدس نیز ماموریت یافت تا به صورت محدود برای تصرف سرپل در جنوب کرخه کور اقدام نماید و سپس آن را گسترش دهد. عملیات در این مرحله در ساعت ۲۲:۳۰ روز ۱۶/۲/۱۳۶۱ آغاز شد. نیروهای قرارگاه فتح در همان ساعات اولیه به جاده مرزی رسیدند. یگانهای قرارگاه نصر نیز با اندکی تاخیر و تحمل فشارهای دشمن، به مرز رسیده و با قرارگاه فتح الحاق کردند. دشمن با مشاهده جهت پیشروی نیروهای ایران به طرف مرز، لشکرهای ۵ و ۶ خود را به عقب کشاند. به نظر می‌رسید این عقب نشینی با دو هدف انجام شده باشد: یکی جلوگیری از محاصره و انهدام این لشکرها، و دیگری تقویت هر چه بیشتر خطوط پدافندی بصره و خرمشهر. در پی این عقب نشینی که از ساعات اولیه روز ۱۸/۲/۱۳۶۱ آغاز شده بود، نیروهای قرارگاه قدس ضمن تعقیب نیروهای دشمن، تعدادی از آنها را که از قافله عقب مانده بودند، به اسارت خود درآوردند و در نتیجه جاده اهواز – خرمشهر (تا انتهای جنوب منطقه‌ای که توسط قرارگاه نصر به عنوان سرپل تصرف شده بود) و نیز مناطقی همچون جفیر، پادگان حمید و هویزه آزاد شدند.

در میانه عملیات الی بیت المقدس مواضع تصرف شده بر روی جاده اهواز با مقاومت گردانهای تیپ ۲۷ محمد رسول الله(ص) به تثبیت قطعی رسید و هفتمین پاتک دشمن توسط همین غیور مردان دفع شد.این روز در واقع آغاز مرحله دوم نبرد الی بیت المقدس با هدف رسیدن به مرز بین المللی و تصرف دژهای مرزی در شمال دشت شلمچه است. در این مرحله از عملیات الی بیت المقدس تصرف دژهای مرزی شلمچه توسط گردانهای انصار الرسول و مقداد بن اسود و ابوذر غفاری تیپ ۲۷ محمد رسول الله(ص) اتفاق افتاد و رزمندگان اسلام یک قدم به اهدافشان نزدیکتر شدند. اهدافی که آزادسازی خرمشهر را در پی داشت.

مرحله سوم: در این مرحله، قرارگاه نصر ماموریت یافت تا حرکت خود را به سمت خرمشهر آغاز کند. نیروهای عمل کننده که متشکل از چهار تیپ مستقل سپاه پاسداران و دو تیپ ارتش بودند، در آخرین ساعات روز ۱۹/۲/۱۳۶۱ عملیات خود را آغاز کردند؛ اما به دلیل هوشیاری دشمن و تمرکز نیرو در خطوط پدافندی اش، نیروهای خودی در انجام ماموریت خود توفیق نیافتند. تکرار این عملیات در روز بعد نیز به شکست انجامید. به همین خاطر تصمیم گرفته شد تا برای انجام عملیات نهایی فرصت بیشتری به یگان‌ها  داده شود. هم چنین مقرر شد دو تیپ المهدی (عج) و امام سجاد (ع) از قرارگاه فجر نیز در حرکت بعدی استفاده شود.

بخشی از سخنرانی حاج محمد ابراهیم همت برای رزمندگان تیپ ۲۷ محمد رسول الله قبل از مرحله چهارم عملیات بیت المقدس در زیر آمده است:…ببینید! برادرها! به علت حساسیتی که در سطح مملکت روی این مرحله از عملیات وجود دارد طرح به این صورت ریخته شد که به یاری خدا در همین مرحله کار تمام شود این شد که قرارگاه فتح را آوردند روی خرمشهر وارد عمل کردند و ما را یک رده جلوتر کشیدند. توجه میکنید؟ پاتکهای دشمن عمدتاً از غرب شلمچه یعنی رو به روی خط ما بر روی نوار مرزی است باید خودمان را برای پاتکهای سنگین دشمن حداقل برای ۴۸ساعت اول آماده کنیم اگر بشود دفاع کرد به یاری خدا همه آنهایی که داخل خرمشهر هستند اسیر یا کشته میشوند. اگر بتوانیم در اینجا دوام آوریم در واقع به این معنا است که اصل عملیات را این تیپ- تیپ ۲۷محمد رسول الله(ص) در مقابل دفاع تمامی دشمن دارد انجام میدهد تا از سمت مرز شلمچه نیروهای عراقی نتوانند نفوذ کند که بروند نیروهایشان داخل خرمشهر را نجات دهند نتیجه این میشود که نیروهای دشمن در داخل خرمشهر همگی به دست برادرهای قرارگاه فتح اسیر یا کشته میشوند. (هم پای صاعقه)

بخشی از سخنرانی توجیهی حاج احمد متوسلیان برای رزمندگان تیپ ۲۷ محمد رسول الله قبل از مرحله چهارم عملیات بیت المقدس در زیر آمده است:…منطقه عمل ما تقریبا دو کیلومتر از دژ به سمت چپ است. ما باید خط دشمن در سیلبند عرایض را بشکنیم و برگردیم به محموله خودمان؛ خط پدافندی را برقرار کنیم. برادرها! این را باید در نظر داشته باشید که روی شما خیلی حساب کردهاند؛ یعنی تمام تیپهای دیگر را سبک سنگین کردهاند و به این نتیجه رسیدهاند که اینجا را تیپ ۲۷ محمد رسول الله میتواند عمل کند. روال به کار گیری گردانها هم فعلاً کما فی السابق است یعنی گردانهایی که در نظر گرفته شده بود برای اینکه خط را بکشنند از دو کیلومتر به سمت چپ خاکریز دژ عملیات خودشان را باید انجام دهند نکته دیگری که عزیزان من باید به آن توجه داشته باشد این است که ما باید حداکثر تا ساعت۵ بعد از ظهر روز جمعه ۳۱اردیبهشت به قرارگاه اعلام آمادگی کنیم.

برادرها از این فرصت باقی مانده حداکثر استفاده را بکنید و تمام مسئولان گروهانها و دسته‌ها  و حتی نیروهای عادی خودتان را ببرید تا از خاکریز جلو منطقه را کاملاً ببینند. همین دیدن منطقه به آنها کمک میکند که در روز عملیات راه را گم نکنند. (هم پای صاعقه)

مرحله چهارم بیت المقدس، تلاش برای آزادسازی خرمشهر

مرحله چهارم عملیات از ۱ تا ۴ خرداد ۱۳۶۱: سرانجام در ساعت ۲۲:۳۰ اول خرداد ۱۳۶۱ تلاش برای آزادی سازی خرمشهر با رمز «بسم الله القاسم الجبارین یا محمد بن عبدالله (ع)» آغاز شد در برابر تک سریع و غافلگیرانه، نیروهای عراقی دچار وحشت وسرگردانی شدید شدند و نتوانستند واکنش مهمی از خود نشان دهند و ارتباط یگان‌های دشمن با یکدیگر قطع شد. فرار افسران و درجه داران و سربازان عراقی از منطقه خرمشهر گویای از هم پاشیدگی سازمان یگان‌های دشمن بود.

در روز دوم خرداد نتیجه پیکار بسیار درخشان بود و قرارگاه کربلا به هدف خود که احاطه کامل خرمشهر بود، رسید. تعداد اسرای عراقی در این روز از ۲۸۳۰ نفر تجاوز کرد و یگانهایی از دشمن که در منطقه بین نهر عرایض و شلمچه مستقر بودند، به میزان زیاد منهدم شدند.

به وجود حضور گسترده هواپیماهای عراقی در آسمان منطقه، عقابان تیزپرواز نیروی هوایی ارتش در پشتیبانی از یگانهای رزمنده، در صحنه عملیات بیت المقدس حضوری فعال داشتند و با بمباران پل شناور عراقی‌ها  بر روی اروند رود و مناطق تجمع آنان در آن سوی رودخانه، نقش ارزندهای در آزاد سازی خرمشهر ایفا کردند.

نیروهای عراقی واقع در خرمشهر در محاصره کامل رزمندگان اسلام

در اواخر روز دوم خرداد، قرارگاه کربلا پس از بررسی آخرین وضعیت، تصمیم گرفت تا نیروها با ورود به شهر، آنرا از لوث وجود نیروهای عراقی پاک گردانند. و در سه بامداد روز سوم خرداد واحدهایی از رزمندگان ایران به آن سوی رودخانه وارد شدند. از طرف دیگر جمعی از نیروهای عراقی با استفاده از تاریکی شب و قایق اقدام به فرار کردند که تعدادی از این قایق‌ها  توسط تکاوران نیروی دریایی هدف قرار گرفت و سرنشینان آن‌ها  غرق شدند.

نیروهای عراقی از ساعت سه و پنجاه دقیقه بامداد تا نیم بعد از ظهر روز سوم خرداد از سمت شلمچه ۳ بار اقدام به پاتک کردند و تلاش نمودند تا از طریق جاده شلمچه – خرمشهر حلقه محاصره خرمشهر را بشکنند، اما هر بار با پایداری و مقاومت دلاورانه رزمندگان ایرانی مواجه شدند و با دادن خساراتی عقب نشینی کردند.

در ساعت ۱۱ صبح روز سوم خرداد در حالی که درگیری شدیدی بین قوای ایرانی و نیروهای عراقی در شمال نهر خین جریان داشت و دشمن در فکر شکستن حلقه محاصره خرمشهر بود، رزمندگان ایرانی از جناح غرب و خیابان کشتارگاه وارد شهر شدند. ناحیه گمرک خرمشهر در کنار اروند اندکی مقاومت کرد که آن هم به سرعت در هم شکسته شد.

وقتی خرمشهر بعد از ۱۹ ماه به طور کامل آزاد شد

در ساعت ۱۲ قوای ایران از سمت شمال و شرق وارد شهر شدند و نیروهای متجاوز بعثی که ۲۴ ساعت در محاصره کامل قرار داشتند، راهی جز اسارت یا فرار و یا کشته شدن نداشتند. بدین جهت واحدهای عراقی گروه گروه به اسارت رزمندگان اسلام در آمدند.

در ساعت ۲ بعد از ظهر، خرمشهر به طور کامل آزاد شد و پرچم پر افتخار جمهوری اسلامی ایران برفراز «مسجد جامع» و پل تخریب شده خرمشهر به اهتزاز درآمد.بدین ترتیب این شهر مقاوم که پس از ۳۵ روز پایداری و مقاومت در ۴ آبان ۱۳۵۹ به اشغال دشمن درآمده بود، پس از ۵۷۸ روز (۱۹ ماه) اسارت، بار دیگر به آغوش گرم میهن اسلامی بازگشت و پیکره پاک آن از لوث وجود متجاوزان تطهیر گردید.

رزمندگان اسلام در اولین اقدام خود پس از آزاد سازی شهر، نماز شکر را در مسجد جامع خرمشهر اقامه کردند. خبر آزاد سازی خرمشهر به سرعت در همه جا طنین افکند و ملت ایران اسلامی را که مدت‌ها  در آرزوی شنیدن چنین خبر مسرت بخشی بودند، غرق در شادی و سرور کرد. مردم به خیابان‌ها  ریختند و با پخش شیرینی به جشن و شادی پرداختند. در پایان آن روز امت شهید پرور ایران با حضور در مساجد، نماز شکر به جای آورده و با فرا رسیدن شب به یمن پیروزی حق بر باطل بر پشت بام‌ها  ندای الله اکبر سردادند. 

برخی خاطرات از آزادی خرمشهر 

اسیر عراقی: در خرمشهر صحنه ‏‏ای دیدم که یادم نمی‌‏‏رود؛ تانکها در اطراف خرمشهر به گِل نشسته بودند و نمی‌‏‏توانستند حرکت کنند. فرمانده‏‏‌ای به نام «سرهنگ ستاد جمیل نجم الدین» آن موقع مسئولیت فرماندهی را به عهده داشت. او به خاطر اینکه تانکها به دست نیروهای ایرانی نیفتد، به هلیکوپترهای عراقی دستور داد که آنها را منهدم کنند. هلیکوپترها هم با موشکهایشان این تانکهای پیشرفتۀ T62 که متعلق به گردان «المهلب» بود را هدف قرار دادند و همه را به آتش کشیدند. وقتی این خبر به صدام رسید، این فرمانده را سه درجه پایین آوردند و او فرماندۀ گروهان «قاطرها» شد.

همین فرمانده از یک جوان ایرانی که به اسارت گرفته شده بود، خواست که به امام خمینی فحش بدهد. جوان ایرانی نپذیرفت و آن فرمانده دستور داد او را تیر باران کردند. (روایت هجران، ص۴۳۹)

سردار رحیم صفویروز دهم اردیبهشت، حدوداً چهل روز بعد از پایان عملیات فتح المبین، عملیات الی بیت المقدس با هدف آزادسازی خرمشهر شروع شد. برای دشمن غافلگیرانه بود. فکر نمی‌کرد ما این استعداد از نیرو را توی این زمان کوتاه مجدداً آماده کنیم. از نظر وسعت، منطقه عملیاتی بیت المقدس دو برابر فتح المبین بود. به یاری خداوند متعال عملیات در سه مرحله انجام شد. عملیات واقعاً سختی بود. مخصوصاً مرحله آخر را که ما نیرو کم آورده بودیم و به این علت عملیات را یک هفته متوقف کردیم. برای مرحله سوم و آزادسازی خرمشهر دو تیپ از سپاه و یک تیپ از ارتش را از منطقه عملیاتی فتح ‏‏المبین به کمک گرفتیم. آن شب را من تا صبح بیدار بودم. بعد از نماز صبح از فرط خستگی خواب افتادم. خواب دیدم خدمت امام رسیدم و نقشه عملیات را خدمتشان ارائه کرده و گفتم آقا خرمشهر را آزاد کردیم. امام بسیار خوشحال و شاد شدند و شروع به لبخند زدن کردند. من لبخند مبارک آن بزرگوار را در خواب دیدم و از خوشحالی حضرت امام از خواب پریدم. هنوز خرمشهر آزاد نشده بود. من به آقای رضایی گفتم: من الآن این خواب را دیدم و یقین دارم که ما به همین زودی خرمشهر را می‌‏گیریم. ساعت ده صبح همان روز اولین یگان ما وارد خرمشهر شد. بچه‌های لشکر ۸ نجف اشرف اولین نیروهایی بودند که بعد از نزدیک به دو سال وارد خرمشهر شدند. عراقی ‏ها تصور چنین پیشرفتی در کار بچه ‏ها را نداشتند و حتی در همان صبح با هلیکوپتر نیرو وارد خرمشهر می‌کردند. هلیکوپترهای آنها آنقدر مطمئن بودند که به راحتی پایین می‌آمدند تا آنجا که بچه‏‌ها  یکی از آنها را با آر. پی. جی سرنگون کردند. خلاصه عراقی ‏ها قصد ماندن و جنگیدن داشتند و انبوه نیروهای آنها درون شهر بیانگر این واقعیت بود. ده هزار نفر از نیروهای آنها درون خرمشهر به اسارت دلاور مردان اسلام در آمد. جنگ بسیار سخت و خسته کننده ‏ای بود. آزاد سازی خرمشهر و اعلامیه حضرت امام در این رابطه باعث تقویت بسیار بالای روحیه رزمندگان اسلام شد. عملیات الی بیت المقدس روز دهم اردیبهشت شروع شد و ساعت ده صبح روز سوم خرداد نیروهای ما وارد خرمشهر شدند که ساعت دو بعدازظهر از اخبار سراسری آزاد سازی خرمشهر اعلام گردید و شادی زایدالوصف مردم را به دنبال داشت. پیام حضرت امام که در همان روز صادر شد، بسیار روحیه آفرین و خط دهنده بود. بعد از عملیات بیت المقدس فرماندهان سپاه به همراهی گروهی از خانواده‏‌های شهدا با حضرت امام دیدار داشتند که در آن دیدار،آن حضرت از وحدت حاصل بین رزمندگان و نتیجه کار آنها رضایت کامل خاطر خود را اعلام کردند. (امام و دفاع مقدس، ص۴۸)

بعد از عملیات فتح المبین رزمندگان سپاه اسلام به طور دسته جمعی به حضور حضرت امام رسیدند که امام بچه ‏ها را بسیار تحویل گرفته و تعریف و تمجید کردند. علاوه بر ملاقات عمومی، فرماندهان عملیات به طور خصوصی خدمت حضرت امام رسیده و مورد لطف و عنایت خاص آن بزرگوار قرار گرفتند. در این ملاقات که درست بعد از عملیات فتح المبین صورت گرفت، شهید بزرگوار تیمسار نیاکی، فرمانده لشکر ۹۲ زرهی ارتش هم حضور داشت. آن بزرگوار از بکّائین بود و حال و هوای بسیار خوشی داشت و در موقع برگزاری دعای توسل و کمیل بسیار گریه می‌‏کرد. بعد از فتح المبین نوبت آزادسازی خرمشهر بود و تلاش فرماندهان متمرکز در جهت برآوردن این آرزوی ملی. رزمندگان هم که از پیام حضرت امام انرژی و شادابی گرفته بودند، با قول و قرار بازگشت پانزده روزه و شرکت در عملیات آزادسازی خرمشهر به مرخصی رفتند. (امام و دفاع مقدس، ص۴۶)

دکتر محمود بروجردیجنگ است یک وقت ما می‌‏بریم یک وقت آنها شبی که خرمشهر مورد هجوم قوای بعثی واقع شده بود، برای حقیر و دیگر عزیزان که در جریان لحظه به لحظه حملات بودند، فراموش شدنی نیست. تلفن کمتر قطع می‌‏شد و محلّه به محلّه که به تصرف خون ‏آشامان بعثی درمی ‏آمد با کلماتی مانند پتک بر سر ما فرود می‌‏آمد. دوستان در دفتر به اندازه ‏ای پریشان بودند که فقط به تلفن جواب می‌‏دادند. هیچ کس توان سخن گفتن با دیگری را نداشت. دود سیگار فضای اتاق دفتر را که با پتو استتار شده بود پر کرده بود. فرزندم که آمده بود خبری به اندرون ببرد نتوانسته بود افراد حاضر در دفتر را بشناسد! و این مسأله را به عرض امام رسانده بود. بالاخره زمان که با سنگینی می‌‏گذشت، به جایی رسید که خبر از دست رفتن خرمشهر را به مثابه آخرین پتک، بر سر همه ما فرود آورد. دوستان این جانب را مأمور رساندن این خبر شوم به امام کردند. بغض گلویم را می‌فشرد و بیم آن را داشتم که با آن همه ناراحتی نتوانم کلمات را درست ادا کنم. بالاخره به ناچار داخل اندرون رفتم. به محض رسیدن به اتاق، سرها با ناراحتی برای پرسش به طرفم برگشت. «چه خبر شده است؟» خدا می‌داند کمتر زمانی به آن حالت دچار شده بودم. با سختی پاسخ دادم: «هیچ!» امام بزرگوار که متوجه وضع آشفته حقیر شده بودند، سؤال دیگری نفرمودند. در نزدیکی ایشان نشستم و به تلویزیون نگاه می‌‏کردم. پس از سه یا چهار دقیقه مرا مورد خطاب قرار داده پرسیدند: «تازه چی؟» با نهایت ناراحتی همراه با بُغض جواب دادم «خرمشهر را گرفتند!» ایشان یک مرتبه با لحنی عتا‏ب ‏‏آلود فرمودند: «جنگ است. یک وقت ما می‌‏بریم، یک وقت آنها». نمی‌‏دانم این چند جملۀ کوتاه چگونه در من اثر گذاشت. به حقیقت مانند ضرب ‏المثل معروف سطل آبی سرد بر سرم ریختند چنان از ناراحتی بیرون آمدم گویی اصلاً جنگی واقع نشده بود. (برداشتهایی از سیره امام خمینی(س)، جلد دوم، ص۲۸۷)

سید احمد خمینیفتح خرمشهر زمانی اعلام شد که ساعت حدوداً چهار بعدازظهر بود و امام در حال قدم زدن بودند. امام هر روز سه مرتبه و هر مرتبه حدود نیم ساعت قدم می‌زدند و رادیو هم در دستشان بود چون ما از قبل می‌دانستیم که رزمندگان اسلام در حال انجام این کار هستند و درگیری هم از شب قبل شروع شده بود که خیلی هم شدید بود. امام در حال قدم زدن بودند که گوینده رادیو خبر آزادسازی خرمشهر را اعلام کرد.

با شنیدن صدای گوینده، من به امام نگاه کردم و متوجه شدم که احساس خوبی به ایشان دست داد. البته در مجموع امام از مسائلی که خیلی تلخ بود اوقاتشان زیاد تلخ نمی‌شد و از مسائلی هم که شیرین بود خیلی خوشحال نمی‌شدند و در مقابل مسائل خرمشهر امام معتقد بودند که بهتر است جنگ تمام شود، اما بالاخره مسئولین جنگ گفتند که ما باید تا کنار شط‌العرب (اروند رود) برویم تا بتوانیم غرامت خودمان را از عراق بگیریم. امام اصلاً با این کار موافق نبودند و می‌گفتند اگر بناست که شما جنگ را ادامه بدهید بدانید که اگر این جنگ با این وضعی که شما دارید ادامه یابد و شما موفق نشوید دیگر این جنگ تمام شدنی نیست و ما باید این جنگ را تا نقطه‌ای خاص ادامه بدهیم و الان هم که قضیه فتح خرمشهر پیش آمده بهترین موقع برای پایان جنگ است. (دلیل آفتاب، خاطرات یادگار امام، ص۱۲۵)

اهداف عملیات

مهم ترین اهدافی که در این عملیات دنبال می‌شد، عبارت بودند از:

  • بیرون راندن نیروهای متجاوز به پشت مرزهای بین‌المللی
  • نشان دادن برتری قدرت سیاسی-نظامی و اجتماعی جمهوری اسلامی به عراق و حامیان او در منطقه
  • انهدام نیروهای متجاوز در منطقه بین غربکارون تا خط مرزی
  • آزادسازی خرمشهر از اشغال متجاوزین
  • انهدام نیروی دشمن، حداقل بیش از دو لشکر.
  • آزاد سازی حدود ۵۴۰۰ کیلومتر مربع از خاک ایران؛ از جمله شهرهای خرمشهر، هویزه و پادگان حمید.
  • خارج نمودن شهرهای اهواز، حمیدیه و سوسنگرد از برد توپخانه دشمن.
  • تامین مرز بین المللی (حدفاصل پاسگاه طلائیه تا شلمچه).
  • آزادسازی جاده اهواز – خرمشهر و خارج شدن جاده اهواز – آبادان از برد توپخانه دشمن.

پیوست:

شهرستان اراک در جنوب غربی استان تهران و در فاصله ۲۸۸ کیلومتری آن قرار دارد و مرکز استان مرکزی محسوب می‌شود این شهر از شمال به شهرستان ساوه، از شمال غربی به همدان و از مغرب به شهرستان ملایر، خمین، و الیگودرز و از شرق به محلات و از شمال شرقی به تفرش و آشتیان محدود می‌باشد. مساحت اراک ۹۸/۷۱۷۸ کیلومتر مربع و یا ۴/۲۴ درصد کل مساحت استان را شامل می‌شود. شهرستان اراک از شمال به تفرش، از مغرب به همدان و ملایر، از مشرق به شهرستان محلات و از جنوب به شهرستان خمین و شازند محدود شده است. اراک مرکز شهرستان و همچنین مرکز استان به اضافه شهر سنجان، کمیجان، خنداب، ۴ نقطه شهری، شهرستان اراک را تشکیل می‌دهد.شهرستان اراک در سال ۱۳۷۲دارای ۲ شهر، ۳ بخش و ۱۸ دهستان و۳۲۱ آبادی است

معرفی روستای بصری

روستای بصری در ۶۵ کیلومتری اراک بوده، از توابع دهستان پل دوآب بخش زالیان شهرستان شازند استان مرکزی می‌باشد. وجود باغ آقایی با چشمه‌های متعدد و منتهی شدن آن به کوه رنگارنگ آلاداق جاذبه توریستی این روستا را افزایش می‌دهد

روستای بصری در سرشماری سال ۱۳۴۵ دارای ۱۳۲۴ نفر جمعیت،در سرشماری سال ۱۳۵۵ دارای ۱۴۴۷ نفر جمعیت،در سرشماری سال ۱۳۶۵ دارای ۱۴۷۶ نفر جمعیت و در سرشماری سال ۱۳۷۵ دارای ۱۱۷۹ نفر جمعیت بوده است. در سرشماری سال ۱۳۸۵ این آبادی دارای ۳۱۱ خانوار بوده و جمعیت کل آن ۱۰۳۴ نفر است که ۵۱۳ نفر آن مرد و ۵۲۱ نفر زن هستند.جمعیت باسواد روستا ۶۲۱ نفر و جمعیت بی سواد آن ۳۲۶ نفر می‌باشد.

خاندان بیات یکی از بزرگترین خاندان­های سیاسی ساکن در اراک هستند که از اواخر دوره قاجار پا به عرصه سیاست نهادند و به بالاترین مقامات کشوری دست یافتند. ممکن است که این خاندان، با بیات­های زرند که عبدالله مستوفی در کتاب خود به آن اشاره داشته است، برسد؛ ولی اطلاع دقیقی در دسترس نیست

در این روستا که بیش از هزار نفر جمعیت دارد ۶۰ کارگاه کوچک فعال است.این کارگاهها برای ۲۰۰ نفر از جوانان روستا شغل ایجاد کرده است.راه اندازی این کارگاههای کوچک که بیشتر در زمینه تولید لوازم آشپزخانه، لوازم تزئین منزل،دوزندگی،تولید لباس و پوشاک و حتی یخچال سازی است باعث مهاجرت معکوس شده است.این روستا با دارا بودن ۶۰ کارگاه تولیدی قدمی بزرگ در راستای تحقق اقتصاد مقاومتی برداشته و بیکاری را به زانو درآورده است. در این روستای هزار نفره بیش از ۶۰۰ نفر به طور مستقیم و غیر مستقیم مشغول به کار هستند و حتی تعدادی از نیروی کار مورد نیاز تولیدی‌ها  از سایر روستاها مشغول به کار شده اند.فعالیت این کارگاه‌ها  در زمینه‌های تولید لوازم آشپزخانه، لوازم تزئین منزل، دوزندگی، تولید لباس و پوشاک و حتی یخچال سازی است.

اولین یادواره ۳۹ شهیدگلگون کفن دفاع مقدس ویادواره شهدای مدافع حرم در روستای بصری مورخه ۷ بهمن ماه۹۵ با حضور ائمه جمعه واکبری بخشدار زالیان وفائض پور سرپرست دفتر امور روستایی وشوراها استانداری مرکزی وسرهنگ رسولی فرماندهی سپاه ناحیه شازند ومسئولین شهرستان وبخش وحضور گسترده احادمردم وبسیجیان برگزار شد.

پدر شهید ونمایشگاه خانگی آثار شهید

گپ و گفت درخصوص شهید

منابع:

منابع پیوست خرمشهر:

منابع پیوست روستا:

 

سرشناسه:هاشمی فشارکی، سیدجواد، ‏‫۱۳۴۰ -‏
‏عنوان و نام پديدآور:فراتر از مدرسه : (شهادت‌نامه محمد فرهادعباسی)/سيد جواد هاشمی‌فشاركی.
‏مشخصات نشر:تهران : وانیا‏‫، ۱۳۹۸.
‏مشخصات ظاهری:‏‫۸۴ص.
‏شابک:‏‫۹۷۸-۶۲۲-۶۲۶۶-۷۲-۷
‏وضعیت فهرست نویسی:فیپا
‏عنوان دیگر:شهادت‌نامه محمد فرهادعباسی.
‏موضوع:عباسی، محمد، ‏‫۱۳۴۳ – ‏۱۳۶۱.
‏رده بندی کنگره:‏‫DSR۱۶۲۶
‏رده بندی دیویی:‏‫۹۵۵/۰۸۴۳۰۹۲
‏شماره کتابشناسی ملی:۵۹۲۳۴۲۹
‏اطلاعات رکورد کتابشناسی:فیپا

 

[۱] کارخانه پپسی سابق واقع در خیابان آزادی تهران که محصولات شرکت پپسی را تولید می‌کرد. وپس از انقلاب شرکت زمزم ایران شرکت مادر شرکت‌های نوشابه‌سازی گروه زمزم از بزرگترین کارخانه‌های نوشابه سازی در ایران محسوب می‌شود

[۲] تهران نو – خیابان حافظیه (شهید بهشتی)

[۳] تهران نو –خیابان مهراور – کوچه ۳۴/۱۲