شهید محمد عارضی از شهدای گردان خاتم تکاب
شهید محمد عارضی از شهدای گردان خاتم تکاب

زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست شهید محمد عارضی یکی از شهدای گردان خاتم تکاب بود خاطره خوب وبیاد ماندنی از موقع شهادت ایشان برای همرزمانم دارم گردان در منطقه واوان سردشت مستقر بود بنده راننده گروهان ۳ بودم گردان برای ماموریت به طرف جاده مهاباد سردشت اعزام شد شهید به عنوان […]

زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست شهید محمد عارضی یکی از شهدای گردان خاتم تکاب بود خاطره خوب وبیاد ماندنی از موقع شهادت ایشان برای همرزمانم دارم گردان در منطقه واوان سردشت مستقر بود بنده راننده گروهان ۳ بودم گردان برای ماموریت به طرف جاده مهاباد سردشت اعزام شد شهید به عنوان امدادگر در گروهان مشغول بود موقع اعزام به منطقه در پشت وانت تویوتای اینجانب نشسته بود آن روز پتویی همراه خود داشت درپشت وانت کذاشته بود و خود روی آن نشسته بود موقع حرکت درجاده گاه گاهی پاهایش را به اتاق وانت میزد بنده به خیال اینکه می گویند نگه دارم از سرعت خود می کاستم در عین ناباوری میدیدم ایشان به همراه دوستان میخندیدند و این کار را چندین بار تا رسیدن به منطقه تکرار کردند حسابی اینجانب را عصبانی کرده بودند در روستایی نزدیکی پیچ معروف زنجیران جاده مهاباد سردشت به طرف مهاباد دست چپ روستایی در دامنه کوه بود رسیدیم بالای روستا پایگاه متروکه ای بود که فقط خاکریزش مانده بود نرسیده به پایگاه نیروها از وانت تویوتا پیاده شدند شهید در کمال ناباوری به طرف من آمد و ضمن دلجویی از من مرا بوسید و پتوی همراه خود را به من داد گفت مرا ببخش و این پتو را نگه دار اگر شهید شدم مرا توی همین پتو بگذارید و اگر برگشتم باز این پتو را میگیرم چهره بشاش و نورانی شهید در آن روز خبر از شهادتش میداد در حدود صد متری از وانت فاصله نگرفته بودند که اولین نفر بود که به شهادت رسید و پیکر پاکش را آوردند و طبق وصیتش توی همان پتوی خودش گذاشتم تمام حرکات و شوخی هایش تو راه خبر از شهادتش میداد چونکه همیشه با من بود حتی تو یک چادر و تمام ماموریت ها همچون حالتی را ندیده بودم بنده به مدت دو روز بی اختیار گریه می کردم چون هم در مدرسه همکلاس بودیم و هم منطقه با هم . خداوند روح بزرگ شهدا را با اولیای خود محشور فرماید و شفیع ما در روز قیامت باشند . شادی روح تمام شهدا صلوات بر محمد و آل محمد ( حسین صدری)