قائم مقام فرمانده لشگر ۲۷ محمد رسول الله که بود؟!
قائم مقام فرمانده لشگر ۲۷ محمد رسول الله که بود؟!

پس از بازگشت به تهران در کنار اين شهيد بزرگوار در ارتباط با سازمانهاي آزاديبخش فعاليت مي کرد. تا اينکه در سال ۱۳۵۸ به عضويت افتخاري سپاه نجف آباد در آمد و در قسمت تبليغات، مخلصانه و بدون کوچکترين چشمداشتي شروع به فعاليت کرد. تاریخ انتشار: ۱۶:۲۶ – یکشنبه ۱۳۹۳/۰۴/۲۲ چاپ خبر به گزارش صاحب […]

پس از بازگشت به تهران در کنار اين شهيد بزرگوار در ارتباط با سازمانهاي آزاديبخش فعاليت مي کرد. تا اينکه در سال ۱۳۵۸ به عضويت افتخاري سپاه نجف آباد در آمد و در قسمت تبليغات، مخلصانه و بدون کوچکترين چشمداشتي شروع به فعاليت کرد.

سردار شهید غلامرضا صالحي
تاریخ انتشار: ۱۶:۲۶ – یکشنبه ۱۳۹۳/۰۴/۲۲

به گزارش صاحب نیوز به نقل از ساجد : بيشتر از مدرسه، کلاسهاي قرآن توجه و اشتياق او را برانگيخته بود. فعالانه در جلسات قرائت قرآن حضور مي يافت و بعدها در بين جوانان به عنوان يکي از چهره هاي درخشان محافل قرآني شناخته شد. با همين زمينه، پس از اخذ مدرک سيکل به دروس حوزوي روي آورد. ابتدا چند سالي در حوزيه علميه شهرستان نجف آباد در محضر علما – از جمله آيت الله ايزدي(ره) – تلمذ کرد و همزمان در کلاسهاي شبانه دوره دبيرستان نيز شرکت مي نمود.
پس از پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي، از عناصر اصلي و فعال حزب الله نجف آباد بود. در مبارزه با ضدانقلاب از جمله کساني بود که هرجا تجمع و حرکتي از جانب گروهکها به چشم مي خورد، در صحنه حاضر بود و با آنها مقابله مي کرد.
مدتي در معيت شهدا محمد منتظري به کشورهاي سوريه، لبنان و ليبي سفر نمود و حدود دو ماه در کناي جوانان ليبي به فراگيري آموزشهاي نظامي و چريکي مشغول بود.
پس از بازگشت به تهران در کنار اين شهيد بزرگوار در ارتباط با سازمانهاي آزاديبخش فعاليت مي کرد. تا اينکه در سال ۱۳۵۸ به عضويت افتخاري سپاه نجف آباد در آمد و در قسمت تبليغات، مخلصانه و بدون کوچکترين چشمداشتي شروع به فعاليت کرد.
با شروع جنگ تحميلي همراه با يک گروه صد نفري (که خود سرپرستي آنها را به عهده داشت) عازم جبهه هاي نبرد حق عليه باطل شد و پس از سه ماه نبرد پياپي در جبهه سرپل ذهاب، پيروزمندانه به شهر نجف آباد برگشت. علاقه وافر به حضور در جنگ به حدي بود که هرگاه عملياتي در غرب يا جنوب کشور در شرف انجام بود سراسيمه خود را به آنجا مي رساند.
در عمليات فتح المبين که به عنوان فرمانده گردان عمل مي کرد از ناحيه پا به شدت زخمي شد و حدود دو ماه در بيمارستان تهران بستري و سپس به اصفهان منتقل گرديد. بارها رزمندگان، او را با عصا در جبهه هاي نبرد مشاهده کرده بودند. وقتي از او خواسته مي شد که در استراحت به سر ببرد تا بهبودي کامل يابد، در جواب دوستان خود مي گفت: زماني استراحت براي ما مناسب است که در بهشت برين در کنار دوستان قرار گيريم و ما تا زماني که در روي زمين هستيم بايد اين انقلاب و اسلام را حفظ و نگهداري نماييم. در حالي که تا پايان عمر شريفش در راه رفتن مشکل داشت، با اين وجود در همه صحنه ها حاضر بود و با آن وضع جانبازي، قريب يک ماه به کار شناسايي در کوهستانهاي صعب العبور و پربرف منطقه شمال عراق مشغول بود.
در سال ۱۳۶۲ در قرارگاه حمزه سيدالشهداء(علیه‌السلام) مشغول به کار شد و با توجه به روحيه رزمي بالايي که داشت مسئوليت هماهنگي واحدهاي عملياتي قرارگاه را به عهده ايشان گذاشتند.
شهيد صالحي در عمليات قادر نماينده رسمي سپاه در قرارگاه ارتش بود و با تلاش همه جانبه و شبانه روزي، در هماهنگي هاي بين اين دو نيرو نقش مهمي را ايفا مي نمود.
از اويل سال ۱۳۶۵ تا اواسط ۱۳۶۶ در معاونت عمليات قرارگاه نجف انجام وظيفه کرد و در اين مدت در عمليات والفجر۹، تدافعي حاج عمران، کربلاي۱، کربلاي۲، کربلاي۴ و کربلاي۵ حضور موثر و فعال داشت.

در سال ۱۳۶۶ به لشکر محمدرسول الله(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) مامور گرديد و در عمليات کربلاي۸ به عنوان قائم مقام فرماندهي لشکر انجام وظيفه کرد.
در عمليات بيت المقدس ۴ که در تاريخ ۱۵ فروردين ماه ۱۳۶۷ در منطقه عمومي دربنديخان عراق انجام گرفت نقش به سزايي داشت. در اين عمليات، لشکر ۲۷ در کنار ساير يگانها، ضمن تصرف ارتفاعات شاخ شميران، که به سد دربنديخان مشرف بود، پاتکهاي شديد دشمن را با ايثار و از خودگذشتگي رزمندگان اسلام دفاع کردند.
اواخر جنگ که يگانهاي سپاه عمدتاً در غرب در حال پيشروي بودند، مزدوران بعثي مجدداً به بخشهايي از جبهه جنوب از جمله شلمچه وارد شدند. ايشان در اين زمان (۲۳ خردادماه ۱۳۶۷) با تيپهايي از لشکر ۲۷ که براي بيرون راندن عراقيها به منطقه اعزام شده بودند، در عمليات انهدامي بيت المقدس ۷ شرکت داشت و در کنار ساير يگانها، مردانه با دشمن جنگيد و با جانفشاني امثال اين شهيد بزرگوار در جبهه شلمچه، دشمن زبون فرار را بر قرار ترجيح داد.
در آستانه پذيرش قطعنامه از سوي جمهوري اسلامي ايران، آن زمان که عراق مضمحل و شکست خورده، آخرين تحرکات مذبوحانه را با دور ديگري از تهاجم ددمنشانه و کور خود آغاز کرد، لشکر ۲۷ حضرت محمدرسول الله(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در سه جبهه مياني، غرب و جنوب با دشمن درگير بود و وي مي بايستي در امر هماهنگي و هدايت نيروها اقدام نمايد، لذا در جبهه مياني (منطقه فکه) باقي ماند و جلو نيروهاي دشمن را سد کرد.

او فردي بسيار مطيع و تابع ولايت فقيه بود و با بينش عميقي که داشت، ارادت و اخلاص عجيبي به مقام ولايت نشان مي داد و همواره برادران را نيز به تبعيت مخلصانه توصيه مي نمود.
ايشان روحيه رزمندگي و سلحشوري را در عاليترين سطح داشت و در تمام دوران مسئوليت خود ضمن حضور در خطوط مقدم، رزمندگان را در صحنه هاي حساس و مخاطره آميز هدايت مي کرد. روحيه شهادت طلبي او در حدي بود که همرزمانش مي گفتند: مرگ از او فرار مي کند.
خودسازي و عبادت به صورت يک برنامه مستمر در زندگي او در آمده بود و با وجود اشتغالات متعدد کاري، نسبت به نماز شب و تلاوت مستمر قرآن مجيد اهتمام خاصي داشت.

شهادت
نحوه شهادت ايشان نيز حاکي از روح بزرگ اين شهيد گرانقدر است. چند روز قبل از پذيرش قطعنامه توسط ايران در آخرين دست و پا زدنهاي رژيم بعثي صهيونيستي عراق و تجاوز مجدد به خاک جمهوري اسلامي در منطقه دشت عباس، ايشان در حالي که نيروهاي لشکر را براي مقابله با دشمن هدايت مي کرد – در ۲۳ تير ماه ۱۳۶۷ حوالي چاههاي ابوغريب – بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ به سختي مجروح گرديد.
آخرين کلام او در واپسين لحظات زندگي سعادتمندانه اش، که در مجاهدت في سبيل الله سپري شد، ذکر مقدس ياحسين(علیه‌السلام) بود، تا اينکه به محضر دوست پذيريفته شد و به لقاي الهي نائل گرديد.
طنين صداي جاودانه او همواره جان و دل شيفتگان و سالکان راه حق را آرامش مي دهد و به ادامه طريق نور و هدايت رهنمون مي سازد.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران اصفهان ومصاحبه با خانواده ودوستان شهيد

خاطرات

يکي از همرزمان:
ايشان با شجاعت و شهامت وصف ناپذيري از همان روز اول عمليات زير آتش سنگين دشمن پا به پاي رزمندگان در خط مقدم حضور داشت و با صلابت و استواري و آرامش خاطر، نيروهاي لشکر را در مقابله با مزدوران بعثي هدايت و فرماندهي مي‌کرد. هر چه فشار دشمن بيشتر مي‌شد او خم به ابرو نمي‌آورد. وجودش در جمع رزمندگان اسلام ماية برکت و باعث تقويت روحية آنان بود.

در عمليات کربلاي ۸ در جبهه شلمچه او را ديدم. طبق معمول کتاب دعا و سجاده اش را با سلاح به همراه داشت. ترکش خمپاره به مهر و کتابش اصابت کرده بود، اما به خود او آسيبي وارد نشده بود.
سعه صدر، گشاده رويي در برخوردها، تحمل و بردباري در مقابل مشکلات و مسئوليت پذيري از مشخصه هاي بارز ايشان و زبانزد يکايک رزمندگان اسلام بود.
پس از ارائه گزارش عمليات قادر که ايشان از سر صدق و با تسلط کامل به محضر آيت الله خامنه اي (در زمان رياست جمهوري معظم له) ارائه دادند، حضرت ايشان به عنوان تشويق يک جلد قرآن مجيد نفيس شخصي شان را به شهيد صالحي هديه نمودند، که با علاقه اي خاص آن را تلاوت مي کرد و هميشه به همراه داشت.
از نکات قابل توجه ديگر در حيات با برکت شهيد صالحي اين بود که هيچگاه دست از مطالعه و کسب دانش بر نداشت. او مطاعلات زيادي در زيمنه مسائل نظامي خصوصاً جنگهاي صدر اسلام و جنگهاي جهاني اول و دوم داشت. از کمترين فرصتها براي مطالعه و ارتقاي بينش عقيدتي سياسي خود بهره مي گرفت و مکتوبات و دست نوشته هاي روزانه ايشان در طول دفاع مقدس، سرمايه گرانبهايي براي نسلهاي آينده سپاه است.