شهیدی که سوخت تا عملیات لو نرود
شهیدی که سوخت تا عملیات لو نرود

بسمه تعالی شهیدی که سوخت تا عملیات لو نرود* شهید علی عرب? تاریخ تولد: ۱۰ / ۴ / ۱۳۴۹ تاریخ شهادت: ۱۰ / ۴ / ۱۳۶۵ محل تولد: زرند کرمان محل شهادت: مهران *?همرزم← کوله پشتی‌اش سنگین بود آرپیجی، نارنجک،… محکم به خود بسته بود، نزدیک کانال رسیدیم?اطرافمان میدان مین بود، دشمن در فاصله ۲۰۰ […]

بسمه تعالی شهیدی که سوخت تا عملیات لو نرود*

شهید علی عرب?
تاریخ تولد: ۱۰ / ۴ / ۱۳۴۹
تاریخ شهادت: ۱۰ / ۴ / ۱۳۶۵
محل تولد: زرند کرمان
محل شهادت: مهران

*?همرزم← کوله پشتی‌اش سنگین بود آرپیجی، نارنجک،… محکم به خود بسته بود، نزدیک کانال رسیدیم?اطرافمان میدان مین بود، دشمن در فاصله ۲۰۰ متری ما بود?با کوچکترین صدایی ممکن بود متوجه ما شود? ناگهان گلوله‌ای به کوله پشتی علی خوردتمام نگاه‌ها چرخید طرف علیاما کسی نمی‌توانست به او کمک کندخرجی‌ها‌ی آرپیجی آتش گرفتند? فقط فرصت کرد نارنجک‌ها را از خودش جدا کند?خودم را به علی رساندم لباس علی، کوله پشتی‌اش سوخته و به پشت کمرش چسبیده بود??به سینه روی زمین دراز کشید? دستش جلوی دهانش گذاشته بود که نکند صدایش بلند شود و عملیات لو رود?اشاره کرد آب بهم بده، من چفیه‌ام را با قمقمه‌اش که داغ شده بود?خیس کردم و گذاشتم روی لب‌هایش? علی با دست آن را گرفت و به دهانش فشار داد و دیگر هیچ حرفی نزداو داشت میسوخت و آب میشد? و ما هیچ راهی نداشتیمبعد از عملیات رفتیم سراغ علی اما هیچ چیز از پیکرش باقی نمانده بودفقط کف پوتینش که نسوز بود باقی مانده بود?او متولد ۱۰ تیر ۴۹ ? من الله التوفیق