کتاب خاکریز پیشانی : پدافند گردان حمزه،لشکر ۲۷ محمد رسول الله صلی الله و آله و سلم-پیشانی جاده فاو-ام القصر،اسفند۱۳۶۴ لشکر ۲۷ محمد رسولالله(ص) از یگانهای عملکنندهی عملیات والفجر ۸، در جادهی فاو ـ امالقصر وارد کارزار شد و پدافند این جناح از عملیات را به عهده گرفت. گردان حمزه در مرحلهی اول عملیات، جنگ […]
کتاب خاکریز پیشانی : پدافند گردان حمزه،لشکر ۲۷ محمد رسول الله صلی الله و آله و سلم-پیشانی جاده فاو-ام القصر،اسفند۱۳۶۴ لشکر ۲۷ محمد رسولالله(ص) از یگانهای عملکنندهی عملیات والفجر ۸، در جادهی فاو ـ امالقصر وارد کارزار شد و پدافند این جناح از عملیات را به عهده گرفت. گردان حمزه در مرحلهی اول عملیات، جنگ بسیار سختی کرده بود و توان خود را از دست داده بود، اما با بهرهگیری از باقیماندهی نیروهای گردانهای شهادت و سلمان، سازمان رزم خودش را تکمیل کرد و اسفند ۱۳۶۴ به مدت ۵ روز در خط پدافندی جادهی فاو ـ امالقصر مستقر شد. با اینکه یک ماه از عملیات گذشته بود، دشمن تقریباً هر شب تلاش میکرد به هر شکلی که شده منطقه را دوباره پس بگیرد. اما با مقاومت رزمندگان اسلام، نمیتوانست با پاتکهای مدامشان این کار را انجام دهد. در آن پنج روز، پدافندِ پیشانی جادهی فاو ـ امالقصر به عهدهی گردان حمزه بود و چهار پنج کیلومتر خط در اختیار داشت. دستهی اول گروهان سوم گردان حمزه در این چند روز پدافند، در خاکریز پیشانی مستقر بود و این کتاب، روایت یکی از آدمهای این دسته از اتفاقهای آن پنج روز است. در این کتاب میخوانیم: کمتر از یک دقیقه بعد از انفجار، صدای پِرپِر چند تا ترکش پیچید توی آسمان. ترکشها میچرخیدند و صدایشان نزدیک و نزدیکتر میشد بیاینکه بشود دیدشان. یکدفعه دو تا ترکش، تقریباً با هم خوردند به پشتم. درست توی فرورفتگی بین دو کتفم؛ وسطِ وسط و قشنگ روی ستون فقرات. سرد بودند. هیچ کاری نکردند. خدا را شکر کردم که کسی ندید. حتی آنقدر قدرت و سرعت نداشتند که بادگیر را پاره کنند. خوردند به پشتم و افتادند کف سنگر. برِشان داشتم. ترکش باید داغ باشد، آنقدر داغ که سرخِ سرخ باشد، اما اینها حتی دستم را هم گرم نمیکردند. دو تا ترکش چدنی، هر کدام اندازهی دو بند انگشت؛ تمیز و نقرهای و سرد. گرفتمشان جلوی صورتم. آن لحظه دوست داشتم میشد که با همین دو تا ترکش تا ابد همانجا میماندم یا حتی میرسیدم به دوستانی که توی این دو سه روزه ازشان جا مانده بودم. اگر میرفتند تو، حتماً قطع نخاع میشدم. یککم با ترکشها بازی کردم. مثل دو تا سنگریزه که کف دست بچرخانی؛ بعد هم گذاشتمشان توی جیب بادگیرم؛ یادگاری. شاید هنوز هم ته کمد وسایلم مانده باشند.
بسم الله الرحمن الرحیم سلام خدمت خانواده های شهدا مقام معظم رهبری: امروزه زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست. (بازسازی تصویر شهدا با هوش مصنوعی در حیطه کاریم هست هر کدام از خانواده های شهدا خواسته باشن عکس شهیدشون درست بشه من در خدمتم. هزینه ی وقتم هم ی صلوات […]
بنابر این گزارش، اجتماع بزرگ محفل امام حسنیها امروز از ساعت ۱۵:۳۰ تا ۱۸:۳۰ در مجموعه ورزشی آزادی برگزار میشود و با برنامههایی از جمله تلاوت قرآن، سرودخوانی، همخوانی، نور افشانی، اهدای هدایای بسیار ویژه و اجرای برنامههای مفرح و متنوع همراه خواهد بود؛ همچنین بهمنظور پذیرایی از شرکتکنندگان در این مراسم، ۱۵۰ هزار بسته اطعام افطار تدارک دیده شده است.
خادمان شهدا در کانال “هم افزایی شهدایی” نزدیک چهار سال است که با استفاده از آدرسی که شهدا به آنان داده اند به هم رسیده اند. خادمان شهدا کار را در پیام رسان های مختلف از معرفی شهدا، ارتباط زنده با حرمین شریفین خانم زینب سلام الله علیها و خانم حضرت رقیه بی بی سه ساله کربلا سلام الله علیها