نقش مخابرات لشکر ۲۷ در عملیات والفجر ۸
نقش مخابرات لشکر ۲۷ در عملیات والفجر ۸

نخست درخصوص اهمیت مخابرات درجنگ پرداخته شده ، سپس وظایف و ماموریت مخابرات لشکر ۲۷ در دفاع مقدس تبیین شده است . انگاه آموزش نیروهای مخابرات قبل از عملیات و سپس استقرار درمنطقه و نحوه ورود مخابرات لشکر به عمليات والفجر۸ و مشارکت در عملیات والفجر هشت تشریح شده است .

 

لشکرمکانیزه ۲۷ محمد رسول‌الله تهران (با پایه گزاری اولیه تیپ ) یکی از لشکر های عملیاتی وخط شکن سپاه در جریان جنگ تحمیلی بود؛ که با مجاهدت و رشادت ، دستاوردهای زیادی را بهمراه آورد و در این نبرد ، شهدا و جانبازانی نیز تقدیم انقلاب اسلامی کرد . لشکر۲۷ از تعدادی گردان و واحدهای پیشتیبانی رزم تشکیل شده بود، که هرکدام نقشی را بعهده داشتند . یکی اززیرمجموعه های حساس لشکر، مخابرات لشکر بود و درعملیاتهای مختلف نقش افرینی کرده است . دراین نوشتار نقش مخابرات لشکر ۲۷ در عملیات والفجر ۸ ، آزاد سازی فاو تبیین شده است .

 

  • اهمیت مخابرات و ارتباطات

ارتباطات امروزه در همه ی شئون زندگی بشری نقش اساس دارد. این نقش در عملیات های نظامی دارای اهمیتی صد چندان است .بطوری كه یكی از شئون نظامی بوده و روی آن تاكید فراوان می شود و برای آن سرمایه گذاری می شود ؛ موضوع مخابرات و ارتباطات است . بخصوص در سه چهار دهه اخیر در دنیا در حوزه ارتباطات تحول اساسی ایجاد شده و با ورود عرصه های جدید فضایی و سایبری و دیجیتال بطوركلی این موضوع نسبت به گذشته بشدت دگرگون وارتقا یافته است .

 

  • اهمیت مخابرات درجنگ

دردوران دفاع مقدس نیزمخابرات دارای اهمیت بوده است و هر چه قدرعملیاتها از لحاظ پیچیدگی ،وسعت وتاكتیك و تكنیك گسترده می شدند،مخابرات نیز اهمیت بیشتری پیدا می كرد.عملیات والفجر ۸ كه در نوع وزمان خود یكی از پیچیده ترین عملیات های آبی خاكی قرن محسوب می شود، از لحاظ ارتباطات و مخابرات هم از این توانمندی و پیچیدگی در ارتباط بین دوسوی رودخانه اروندرود برخورداربود. لذا فرماندهان لشكروقرارگاه با وقوف ازاین اهمیت برروی این موضوع تاکید داشته وپیگیری می كردند.

 

  • مخابرات لشکر ۲۷

گردان مخابرات لشكر محمد رسول اله(ص) با سابقه ای بطول دفاع مقدس و دارای تجارب شركت در عملیات های مختلف و سابقه حضور در سوریه و لبنان در زمان جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان ازتوانمندی مناسبی برخوردار بود.خصوصاًاینكه با حضور پاسداران و بسیجیان تحصیل كرده و متخصص براین غنا افزودند و كارآیی و توانمندی این گردان و واحد تخصصی را افزایش می دادند.هر چند در این مختصر امكان پرداختن به سابقه و نقش این گردان در قبل از عملیات والفجر ۸ نیست. وجا دارد این نقش و عملكرد بصورت مفصل و مجزایی تدوین و در اختیار همگان قرارگیرد تا تلاش شهدا،رزمندگان و ایثارگران مخابرات لشكر ۲۷ در تاریخ دفاع مقدس ثبت و جاودانه گردد.

برادر حسین بهشتی اززمان عملیات خبیر توسط شهید بزرگوار حاج همت به عنوان فرمانده گردان مخابرات لشكر ۲۷ منصوب گردید.و درعملیات والفجر۸ هم ایشان فرماندهی این گردان تخصصی وبرادر محمد حسین دینی جانشین گردان را برعهده داشت.

تجربه گذشته مخابرات درعملیات خبیر و بدر برای نیروهای این گردان و مسئولین آن بسیار گرانبها بود و باعث شد با استفاده از تجارب حاصل از این عملیات ها ، تغییراتی را درساختار مخابرات لشكر ایجاد نمایند و باتشكیل واحد تعمیرات ،دپوی امكانات مخابراتی و انجام آموزشهای مختلف ،توانایی و آمادگی انرا ارتقا دهند .

ایشان در این رابطه می گوید: با توجه به تجربیات شیرین و تلخ درعملیاتهای خیبر و بدر كه بنده عهده دار مسئولیت مخابرات لشكر بودم ، بر آن شدم كه در ساختار مخابرات ، تغییراتی ایجاد كنم . لذا از لحاظ كیفیت نیروها و نوع بكار گیری آنها ، آموزش نیروهای كادر وعناصر مخابراتی ، تعمیرات وسائل مخابرات و تهیه دپوی كافی از امكانات مخابراتی تلاشهای زیادی صورت گیرد . بطوریكه قبل از عملیات والفجر ۸ به یك شرایط نسبتاً خوب و مطلوبی رسیده وگردان از یک آمادگی خوبی برخوردار شده بود. با برگزاری دوره آموزشی ، تجربیات عملیاتها به نیروهای جدید منتقل گردید و توانستیم از ظرفیت و توانائی نیروهای مخابراتی گردانها و واحداها كاملاً‌ مطلع شویم (برادرحسین بهشتی ، مركز اسناد سپاه محمد رسول الله (ص) ؛بهمن ۱۳۹۲) .

برادرحسین بهشتی مسئول مخابرات لشكر در زمینه اعتماد فرماندهان لشكر به توان و تخصص نیروهای مخبراتی می گوید: ” فرماندهان لشكر اعتماد بسیار خوبی به مخابرات لشكر ، ‌نیروها و مسئولین آن داشتند و می دانستند كه مخابرات با كادری قوی و تجهیزات سالم ، آماده شركت در عملیات است و باعث حسن اعتماد فرماندهی لشكر و فرماندهان گردانها به مسئولین و نیروهای مخابراتی شان شده بود . این اعتماد به تیم مخابرات لشكر، به علت تجربه در عملیاتهای قبلی ، ‌ماندگاری نیروهای كادر و خلاقیتی كه طی حداقل ۵/۲ سال بصورت پیوسته در لشكر بدست امده بود . تا حدی كه مخابرات ‌جرئی از اطاق فكر لشكر قرارگرفته بود .” (برادرحسین بهشتی ، مركز اسناد سپاه حضرت رسول(ص) )

 

  • وظایف وماموریت مخابرات

یكی از مهمترین وظایف گردان مخابرات لشكر ، آموزش و تجهیز نیروهای مخابراتی گردانهای عملیاتی و واحدهای پشتیبانی لشكر بود . با توجه به شرایط عملیات و جابجائی های مختلف مقرهای آموزشی ، تداركات و پشتیبانی لشكر، بایستی برای تمام این مقرها نیز واحد ارتباطی تعیین می گردید. و مسئولین مخابرات این مقرها بایستی از پختگی و توان لازم برخوردار بودند تا در صورت عدم حضور مسئول آن واحد مسئول مخابرات بتواند پیام ها و دستورات فرماندهی را دریافت کرده وبه بخشهای مخنلف انتقال داده و نتایج را به فرماندهی لشكر منتقل می كرد. برادر حسین بهشتی در این زمینه می گوید : با توجه به اینكه همزمان چند مقر و قرارگاه را درچندین نقطه بایستی برقرارکرده ولوازمشان را تامین و اداره می كردیم ؛ سعی می كردیم فردی مناسب از لحاظ دانش مخابراتی و توانایی کار را برای بعنوان مسول این مقرها قراردهیم  . او را كاملاً توجیه می كردیم ، بگونه ای که اگر چندین ماه هم نتوانستیم به اوسربزنیم ، خیالمان راحت باشد و این فرد می توانست با افراد زیر دستی ،‌امورات را به نحو احسن انجام دهد . (برادرحسین بهشتی ، مركز اسناد سپاه حضرت رسول(ص) )

 

  • آموزش نیروهای مخابرات

برای مسول مخابرات گردانهای پیاده که عملیاتی بودند ، به مقدار مورد نیازشان از نیروهای عملیاتی شناسائی کرده و آنها را آموزش می دادیم . دغدغه ما این بود كه گردان از نظر تعداد نیروی مخابراتی ، آموزشها و مهارتشان به كفایت لازم برسد ، چون اگر مشكلی برایشان پیش می امد ، لشكر هم در گیر این مشكل می شد . درحالیکه در گذشته ما فقط مسئول تامین بی سیم و باطری آنها بودیم ولی با این اقدام كم و كیفیت تمام مسایل ارتباطی و مخابراتی ؛ شامل نیرو ؛ تجهیزات و برقراری ارتباطات با مخابرات لشکر بود. سوابق نیروهای مخابراتی گردانها ،‌میزان تجهیزات ، كمبود ها حتی كیفیت کار آنها را در اختیار داشتیم و در درون دفترچه ای همیشه همراه خودم بود و یك نسخه هم در اختیار جانشین بود. (برادرحسین بهشتی ، مركز اسناد سپاه حضرت رسول(ص) )

بردرمحمد حسین دینی كه جانشین فرماندهی گردان لشكر بود می گوید: ” گردان مخابرات قبل از عملیات والفجر ۸  درمنطقه پدافندی مهران ماموریت داشت . ما مثل سایر گردانهای تخصصی لشكر معمولاً ‌تعدادی نیروی كادر فنی از عملیاتهای گذشته در سازمان خود داشتیم و با نزدیكی هرعملیاتی ؛ از اعزام های بسیج ، سازمان خود را تكمیل وآماده می كردیم . در عملیات والفجر ۸ تعداد نیروهای ثابت (كادر) مخابرات لشكر ۷۰ نفر رسمی و وظیفه ‌و تعداد نیروهای بسیجی هم ۳۰۰ نفر بودند كه همه آموزشهای لازم توسط خود مخابرات لشکر فرا گرفتند . قبل از عملیات یك آموزش تخصصی ۱۵ روزه برای نیروهای جدید برگزارمی شد . این آموزش از سطح ابتدائی کاربا بی سیم پی آر سی ۷۷  [۱] تا متصدی مركز تلفن (اپراتوری) برگزار می شد. در آخر هر آموزش نیز یك رزمایش (مانور) مخابراتی برای كلیه نیروها برگزار می شد . و تمام مسایل عملیاتی ، مثل استفاده از كد و رمز ،‌حمل بی سیم، ‌طی كردن مسافت های طولانی ،‌ستون كشی و رعایت سكوت وغیره در آن بطور عملی تمرین می شد. گردان مخابرات لشكر ،‌مخابرات گردانهای پیاده را نیز از لحاظ نیرو و بی سیم تامین می كرد. سازمان هر گردان پیاده ۶ دستگاه بی سیم سیار ( پی آر سی ۷۷  ) كه قبل از عملیات تامین می شد. (برادرمحمد حسین دینی، مركز اسناد سپاه حضرت رسول (ص) )

برادرمحمد كریملو از نیروهای قدیمی مخابرات لشكر، درعملیات والفجر ۸ مسئولیت محور مخابراتی را بر عهده داشته است هم بطور مفصل مانور انجام شده در منطقه كارون را توضیح می دهد  ومخابرات را در تمرین های متعدد در نخلستانهای اطراف رودخانه كارون تشریح می كند و آنر در توانمند كردن نیروها در عملیات بسیار موثر و اساسی می داند.

برادرسیدحمیدرضا میرآفتاب كه مسئولیت مخابرات گردان انصار الرسول (ص) را برعهده داشت در زمینه آموزش های مخابراتی قبل از عملیات می گوید: آموزش قبل از عملیات به دو شكل بود . آموزش عمومی كه شامل همه گردان ها می شد و شامل راهپیمائی های طولانی مدت ، خشم های شبانه و انجام انفجارات و …. بود و بخش دیگر آن آموزش های اختصاصی مختص واحد های اطلاعات عملیات ، تخریب و مخابرات بود . از بچه های قدیمی می خواستند بنا به تجربیات خود هر چه بلد هستند را به بچه های جدید منتقل كنند . نوع دیگر آموزش ما ،‌جنگ فرضی با دشمن فرضی بود . بطوریكه نیروهای بسیجی را آموزش می دادیم تا با گرای خاص به هدفی خاص بروند و در این بین فقط با كد و رمزهای مقرر شده با مسئول خود ارتباط برقرار كنند و دستورات او را نیز به صورت كد و رمز دریافت و معنا كنند . شكل دیگر آموزش،‌قطع كردن ارتباط بی سیم چی  و سكوت رادیویی بود كه باید حتی صدای خش خش هم بگوش نرسد(برادرسیدحمیدرضا میرآفتاب مسئول مخابرات گردان انصار الرسول (ص) – مركز اسناد سپاه حضرت رسول (ص) )

با توجه به اهمیت این عملیات، آموزش نیروها از اهمیت فوق العاد ه ای برخوردار بود بدین شكل فرماندهی لشكر با تشكیل معاونت آموزش با مسئولیت اسدالله پازوكی (شهید) و تعیین اردوگاه آموزشی در نزدیكی مقر گردانها (در اردوگاه فتح المبین واقع در  منطقه كرخه نور) تمرکز کار اموزش را بوجود آورد . معاونت آموزش لشكر برای همه واحدها وگردانها برنامه آموزشی داشت و دوره های تربیت فرماندهی دسته و گروهان ، ‌دوره های تخصصی مخابرات ،‌تخریب اطلاعات راه اندازی كرد . حتی برای نیروها و راننده های ترابری سنگین و سبك لشكر دوره های خاص و نحوه ستون كشی در تاریكی و در  دید دشمن را برگزار كرد . در این خصوص در بخش معاونت آموزش لشكر بیشتر پرداخته خواهد شد .

 

  • عملیات والفجر ۸

عملیات والفجر ۸ یا نبرد ازادی سازی فاو، عملیات آبی خاکی تهاجمی رزمندگان ایران، درسال پنجم دفاع مقدس بود، که در ساعت ۲۲:۱۰ روز ۲۰ بهمن‌ماه ۱۳۶۴ آغاز و به مدت ۷۵ با پاتک های سنگین بعث عراق ادامه یافت در این عملیات با طراحی عملیات ایذایی و رعایت مسایل حفاظتی و امنیتی با غافلگیری دشمن ؛ غواصان رزمنده در منطقه خسروآباد تا راس‌البیشه ، از اروندرود عبور کردند و شبه‌جزیره فاو در جنوب عراق را آغاز گردید و در تاریخ ۲۹ فروردین ۱۳۶۵ با پیروزی نیروهای ایرانی، به پایان رسید. شبه جزیره مهم فاو تا پایان نبرد دوم فاو در اواخز جنگ تحمیلی در دست نیروهای ایرانی باقی ماند.

 

  • نحوه ورود مخابرات لشکر به عملیات والفجر۸

عملیات والفجر ۸ سپس از كسب آمادگی یگانها در راس ساعت ۲۱ شب در هوای بارانی و با آتش تهیه ای سنگین كه  توسط تریخانه واردات كلیه یگانها و قراردادگاهها بر سر دشمن ریخته می شد در غافلگیری كامل دشمن شروع شد.

زمان عملیات ، نقش هر كدام از واحد ها و گردانها تعیین وتوجیه صورت می گرفت . حاج حسین بهشتی ،‌نحوه توجیه شدن خود و سایر مسئولین را در مورد عملیاتی که در اینده قراربود صورت گیرد ، اینگونه شرح می دهد :

” اولین جلسه برای توجیه این عملیات ، در اردوگاه كارون تشكیل شد كه به تازگی تعدادی از گردانهای لشكر در آنجا مستقر شده بودند. ناهاررا مهمان حاج عبادیان(شهید) مسئول تداركات لشكر بودیم . با نعمت هائی كه از کمکهای مردمی رسیده بود ، وی یك چلوگوشت چرب با نوشابه و ترشی برای همه گردانها فراهم دیده بود . بعد از اقامه نماز وصرف ناهار ،‌جلسه مسئولین لشكر تشكیل شد. در این جلسه فقط مورد اینكه عملیات جدیدی بر عهده لشكر گذاشته شده و اینكه این عملیات در منطقه جنوب وآبی خاكی خواهد بود صحبت شد و تاكید شد همه ی واحدها و گردانها با تمام ظرفیت باید آماده عملیات باشند. بواسطه ملاحظات امنیتی توضیحات بیشتری از منطقه عملیاتی داده نشد و كسی نمی دانست كه دقیقا فلش عملیات آتی به كدام سمت و از كجا می باشد . وتاکید شد وقتی نیروها به منطقه وارد شوند دیگر امكان بازگشت به عقب وجود ندارد .”

حاج حسین دینی نحوه توجیه مخابرات برای ایجاد مقر و نقل و انتقالات را چنین توضیح می دهد:” یكی دو ماه قبل از شروع عملیات والفجر ۸ برای توجیه منطقه و نحوه نقل و انتقالات به همراه شهید دستواره به منطقه رفتیم . آقای بهشتی نبود و من به عنوان مسئول مخابرات شركت كردم . در ماشین ما علاوه بر بنده و شهید رضا دستوراره ، سید محسن حسینی (شهید) هم بود . در ماشین دیگر حاج محمد كوثری فرمانده لشكر ، اسدالله پازوكی (مسئول آموزش و مسئول محور- شهید) مسئول مهندسی و تعدادی دیگر از معاونتها هم بودند.و به جاده اروند رود نزدیك شدیم . به ما گفتند منطقه هنوز بكر و دست نخورده است و كاملاً‌این منطقه مخفی است ، ‌فقط تعدادی از نیروهای اطلاعات ، برای شناسائی آنجا بودند . اینجا بود كه فهمیدم چه عملیات سختی در پیش داریم . منطقه عملیاتی فاو بود كه برای رسیدن به آن از اروندرود باید عبور می كردیم ” (برادرمحمد حسین دینی ، مركز اسناد سپاه محمدرسول الله (ص) )‌

برادرعلی اصغر فلاح پیشه از نیروهای قدیمی مخابرات لشكر كه مسئول مخابرات اردوگاههای لشكر بود و همه او را یكی از نیروهای كار آزموده و با مهارت بالا می دانستند و او را با مزاح هایش می شناختند، در خصوص نحوه توجیه خود و حضور در اردوگاه بهمنشیر چنین می گوید: ” ۴۵ روز قبل ازعملیات به امر برادر دینی و باتفاق برادران داود شیرازی، داود شكری و محمدكریملو به منطقه موسیان رفته بودیم كه به دستور ایشان به دوكوهه برگشتیم . آقای دینی به ما چند نفر وبرادر عباس فیوج گفت به مرخصی بروید چون تا مدت زیادی امكان رفتن به مرخصی را ندارید. یكی دو نفر مرخصی رفتند ولی ماندم . بعد از چند روز ۵ نفری سوار آمبولانس شدیم (كه مخصوص مخابرات بود و حكم مركز پیام را داشت) برادر دینی راه افتاد و نگفت كجا می رویم . فكر می كردیم به سمت شط علی (كه لشكر در آنجا خط داشت)‌می رویم اما شب به مقر تازه راه اندازی شده لشكر در کنار كارون رسیدیم كه مسئول آن برادرحمید كربلائی بود. فقط به اندازه نماز خواندن توقف داشتیم و مجدداً‌ راه خود را به سمت جنوب ادامه دادیم .برادردارستانی راننده بود . در جاده اهواز آبادان تعجب کردیم که مستقیم را ادامه دادند . گفتم جاده تبور سمت راست است وبایستی به سمت راست بپیچید . برادردینی خندید و گفت حوصله كنید. حدس زدیم كه داریم به سمت منطقه عملیاتی جدید می رویم. تا نزدیك آبادان با چراغ روشن حركت می كردیم . ولی وقتی به سمت جاده بهمنشیر كه پیچیدیم راننده چراغها راخاموش کرده و بدون چراغ ادامه داد. آن موقع فصل بارش بود و جاده هم لغزنده بود. با اندك بی دقتی امکان افتادن از روی پل ها داخل نهرها وجود داشت ، ولی به سختی رفتیم تا رسیدیم به تعدادی خانه های روستائی متروکه و چادرهائی كه در زیر نخلها برپا شده بود . در آن خانه ها مستقر شدیم . در آنجا حق روشن كردن بی سیم نداشتیم . در طول روز كسی نباید رفت  و آمد می كرد و عبور و مرور فقط در شب کحازبود . به سختی ارتباطات باسیم را برقرار كردیم . سیم ها را از روی زمین نمی توانستیم رد كنیم چون پاره می شد. و بایستی از روی نخلها رد می كردیم . وجود گرازهای وحشی در شب و تیزی و برندگی نخلها و نا آشنا بودن ما به محیط كار را خیلی سخت كرده بود . قرقره سیم ۴۰ كیلیوئی را روی پشت خودگذاشتیه و یك نفر سیم قرقره را می كشید و سیم کشی را انجام می داد . كم كم نیروهای دیگر لشكر هم آمدند “( شهید مدافع حرم علی اصغر فلاح پیشه – مركز اسناد سپاه محمد رسول الله(ص) )

اصغر فلاح پیشه در ادامه می گوید: ” بعد از ۷-۸ روز یا بیشتر ما چهار نفر را به اروندكنار آوردند غ بعد متوجه شدیم اینجا آخرین منطقه ما قبل از عملیات است . در اروند كنار به مراتب رعایت مسائل حفاظتی و سختگیری بیشتر بود . در یك ساختمان در داخل نخلستانهای اروندكنار آمدیم. ستاد تاكتیكی لشكر را برقرارکردیم . علاوه بر ما چهار نفر مخابراتی ،برادران سعید سلیمانی (شهید) ، جعفر تهرانی (شهید)‌كه مسئول و جانشین طرح و عملیات لشكر بودند هم حضور داشتند . روز های اول غیر از شب حق تردد نداشتیم و شبانه سنگر مخابرات و سنگر فرماندهی لشكر را درست كردیم. روزها هم در حالت اختفاء ارتباطات باسیم واحدها و سنگرهای گردانها را برقرار كردیم. با همان مشكلاتی كه در بهمنشیر داشتیم . خصوصاً ‌اینكه در این منطقه دائماً دستگاههای مهندسی كار می كردند و مرتباً سیم ها و كابلهای مخابراتی را قطع می كردند و ما می بایست پای پیاده محل پارگی سیم را پیدا كرده و آنرا وصل كنیم .. در مقراروند هنوز آشپزخانه و غذای گرم نبود . علی الظاهر یادشان رفته بود ما در آنجا هستیم و كسی هم از بچه ها چیزی با خودش نیاورده بود لذا چند روز اول تغذیه مناسبی نداشتیم. كسی هم به ما سر نمی زد. آنقدر سفارش كرده بودند که به اطراف نرفتیم تا چیزی تهیه کنیم واز طرفی هم می ترسیدیم دژبان لشكر ۷ ولی عصر(عج) با ما برخورد كند. تا اینكه بعد از ۴۸ ساعت سعید سلیمانی و جعفر تهرانی آمدند و مقداری نان و كنسرو برایمان آوردند . بعد از آن روی روال افتاد .”( شهید علی اصغر فلاح پیشه ، مركز اسناد سپاه محمدرسول الله (ص) )

برادرغلامرضا محمدی راه یكی از نیروهای مخابراتی است كه در جریان آماده سازی مقرفرماندهی و مخابرات اروندرود را اینگونه بیان كرده است : ” نزدیك به ۱۵ روز مانده به عملیات به مقر اروند رود رفتیم . علاوه بر كارهای مخابراتی كه انجام می دادیم ،‌وظیفه اصلی ما زمانی شروع شد كه در آنجا هیچ سنگری نداشتیم . از روز اول استقرارمان بعنوان یك كارگر حرفه ای شروع به ساخت سنگر كردیم . چون خاك آن منطقه خیس بود و قابل استفاده نبود ،‌خود برادررضا دستواره ( شهید) با كمپرسی از جاده های دیگر خاك می آورد و جلوی سنگرها می ریخت و ما گونی ها را پر می كردیم و سنگر می ساختیم .”‌(برادرغلامرضا محمدی راه)

 

  • استقرار درمنطقه ودر انتظار فرمان عملیات

عصر دوشنبه ۱۴ بهمن ماه ۱۳۶۴ بود که از پادگان دوکوهه منتقل شدیم به منطقه عقبه عملیات در بهمن شیر رفته ، سپس از ابادان رد شدیم به جزیره وارد شده و ادامه مسیر داده ودر تاریکی به منطقه ای از چوئبده رسیدیم . خانه های قدیمی روستایی که خالی از سکنه بود ،بعنوان مقر لشگر ۲۷ در قبل از شروع عملیات تعیین شده بود ؛ در انجا مستقر شدیم ، هر بخش از لشکر داخل خانه هایی که با فاصله از هم بودند مستقر شدند و مخابرات هم داخل خانه ای مستقر شد و فردای انروز در ۱۵ بهمن ماه مشاهده شد که نیرو های مختلف در حال تردد هستند ، هم در طول روز و هم در شب ، چون قرار بود این منطقه عملیات شود ،ترددها ازچند ماه پیش صورت گرفته وافزایش یافته بود تا عراقی ها حساسیت به این ترددهای هنگام عملیات نداشته باشند و برایشان عادی شده بود ،ابتدا وسایل و تجهیزات مخابراتی را پیاده کرده و سپس تجهیزات را در داخل اطاق روستایی نصب کرده وآماده کردیم ،البته بنا به دستور و تدبیر بود که دستگاه های جدید را روشن و فعال نکنیم ،چون هر ارتباط مخابراتی که افزایش پیدا می کرد باعث می شد که دشمن حساس شده ومتوجه منطقه عملیاتی شود ، بنابر این در منطقه تا شبانگاه شروع عملیات والفجر ۸ ، یعنی ۲۰ بهمن ۱۳۶۴ هیچ گونه دستگاه اضافی را روشن نگه نداشتیم و ارتباط بیسیمی با سایر مراکز نداشتیم .کاملا سکوت رادیوئی برقرار بود .ولی تمام تجهیزات مخابراتی مان را نصب کرده وآماده بهره برداری کردیم . گاهی لازم بود در مدت زمان بسیارکوتاهی دستگاه را روشن می کردیم  و به محض اینکه ارتباط در چند ثانیه برقرار می شد و مطمئن می شدیم که دستگاه سالم است و مشکلی برای شروع عملیات نیست ، بلافاصله بیسیم را خاموش می کردیم ، زمان را به هیچ وجه زیاد نمیکردیم تا دشمن متوجه دستگاه بیسیم های جدید نشود . (برادرسید جواد هاشمی فشارکی مسول مرکز پیام لشکر ، مركز اسناد سپاه حضرت رسول(ص))

 

  • مشارکت در عملیات

بعد از عبور عنوان های یگانهای دیگر از جمله لشگرهای ولی عصر (ع) و كربلای قرار بود گردان عمار اولین گردانی باشد كه قبل از جذر آب(ماشین آمدن)بر آن سوی آورند و ساحل فاومنتقل گردد.این گردان در احتیاط و بی سیم چی حاج رضا دستواره جانشین لشكر انتخاب شده بود چنین روایت می كند: ” دو شب اول عملیات ما این طرف آب بودیم (ساحل خودی)و تو تپخانه ها شروع به زدن كردند.كریمی (مسئول امنیت و كد ومرزها) و سلطانی مهر (بی سیم چی لشكر) در همان اول كار در اثر اصابت تركش توپ دشمن به شهادت رسیدند سلطانی تنها فرزند خانواده بود سوار جیب فرماندهی شدیم و من راننده بودم. شهید دستواره دنبال كسی می گشت كه جیب مارا هم به آن سوی آوردند یعنی منطقه دشمن منتقل كند.دستواره می گفت منطقه نا امن است و كسی از آنطرف خبر ندارد .گردان عمار آماده و لای نخل ها نشسته بود و قایق ها هم به صف ایستاده بودند و بعد از چند دقیقه به تربیت سوار قایق ها شدند.ماهم هم سوار شدیم (شهید دستواره وبسیجی ها)از نهر عرایض كه درون آن بودیم گذشتیم و وارد اروند شدیم .ما اولین قایق بودیم و گردان عمار سواربر قایق ها پشت سرما حركت می كردند.هوا كامل تاریك بود .نم نم می بارید.در ساحل دشمن آتش گلوله و دود بود. وارد رودخانه اروند كه شدیم تازه عظمت اروند را متوجه شدیم . دود وآتش آنطرف را كه دیدم پی به عظمت عملیات بردم .بالاخره قایق به نزدیکی ساحل آن طرف رودخانه رسید .چون هنوز نه اسكله ای بود و نه منطقه پاكسازی شده بود؛ وسط آب گفتند پیاده شوید . از قایق پیاده شدیم و تا كمر در لجن وباتلاق فرو رفتیم . برادردستواره كه جلو بود پایش به موانع خورشیدی گیر كرد؛ دست روی خورشید ی ها گذاشت تا فرو نرود و خود را به هر سختی بود با كمك بچه ها بیرون كشیدند موانع را رد كردیم و از سمت راست وارد ساحل فاو شدیم  نیروهای گردان عمار هم حدودا بلافاصله نیم ساعت وارد ساحل آزاد شده دشمن شدند (برادرغلامرضا محمدی راه ؛مركز ستاد سپاه حضرت رسول(ص).

 

 

  • کدو رمز دستگاهها

در همان روز ۱۵بهمن شروع به تهیه کُدرمز شبکه بیسیم هایی که قرار بود در عملیات فعال شوند بر اساس عوارض طبیعی ومصنوعی منطقه و نیازهای مکالماتی گردانها کردیم و آنرا نگه داشتیم تا در زمان مورد نظر تکثیر شود . با توجه ضریب تکرار استفاده از کدها که احتمال کشف آنرا می دادیم و یا گم شدن ویا اسارت احتمالی نیرو ها و بدست دشمن افتادن ؛ متناسب با عوارض منطقه و نیازهای گردانها و وضعیت و شرایط و….. چند تیپ برگه رمز بصورت خام یا برگه مادر تهیه کرده بودم و هرچند روز یک بار رمز گزاری شده و سپس به تعداد گردانها و واحدها تکثیر کرده و دراختیار مقرها و بیسیم چی های گردانها و واحدها قرار می دادیم تا استفاده کنند. ( برادر سید جواد هاشمی فشارکی مسول مرکز پیام لشکر،  مركز اسناد سپاه حضرت رسول(ص))

 

  • سه سطح ارتباطات مخابراتی

ارتباطی که ما داشتیم در ۳ سطح صورت می گرفت ،

سطح اول هماهنگی بین لشکرها بود که عمدتا توسط قرار گاه خاتم و قرار گاههای فرعی صورت می گرفت که بیشتر هماهنگی کلان یگان ها را به عهده داشتند و لشکرها و تیپ ها را هماهنگی می کردند تا بتوانند پوشش منطقه عملیاتی صورت گیرد واحیانا دشمن نتواند از خلاء نقاط بین یگان ها ضربه ای به لشکر بزند .

سطح دوم بخشی بود که بین گردان ها ی لشکر ۲۷ صورت می گرفت که عمدتا نقش و عهده این کار به عهده فرمانده لشکر حاج محمد کوثری و جانشین ایشان شهید دستواره بود و هماهنگی ها بین گردان ها وواحدهای پشتیبانی لشکر را صورت می دادند .

سطح سوم زیر مجموعه هر کدام از گردانها و واحدهای لشکر بود .مجموعه این گردان ها گروهان ها  و دسته ها برای خود یک شبکه مخابراتی مجزا داشتند که خودشان هماهنگی های لازم داخلی را انجام می دادند ،برای پاکسازی ،حمله ، رسیدن به منطقه  مورد نظر و نهایت اگر موفقیت یا با موانعی مواجه می شدند به فرمانده گردان و بعد فرمانده لشکر اطلاع می دادند تا ایشان بنا به موقعیت ،تصمیمات لازم را بگیرد .برگه رموز سطح اول را از قرارگاه دریافت میکردیم و برگه رموز دو سطح دیگر را ما تهیه و توزیع میکردیم . تقریبا هر ۴-۵ روز یکبار کد رمز جدیدی نوشته و تعویض کرده و به مراکز ارسال میکردیم. به دلیل اینکه در حین استفاده احتمال میدادیم بیسیم چی مجروح شده و آنرا گم کرده باشد، یا شهید شده و دست دشمن افتاده باشد. ( برادرسید جواد هاشمی فشارکی مسول مرکز پیام لشکر،  مركز اسناد سپاه حضرت رسول(ص))

 

  • فریب مخابراتی دشمن

در روز دوشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۶۵ بود که معاونت اطلاعات ستاد، اطلاع دادند که روز تولد صدام ملعون است و فرماندهان عالی رژیم بعثی به او قول فاو را داده بودند و میخواستند فاو را پس بگیرند و بعنوان هدیه به صدام بدهند. این روز روز بسیار سخت و حساسی بود. سنگین ترین پاتک دشمن علیه ما صورت گرفت، زمان طولانی شده بود. اکثر نیروها بسیجی بودند و بعضی ها به شهرهایشان برگشته بودند و تعدادی هم تلفات، زخمی و شهید داده بودیم و کمبود نیرو وجود داشت. من به حاج آقا کوثری گفتم بدون اینکه تغییری در رزمندگان انجام شود فریب رادیویی بدهیم. در پشت شبکه بیسیم مشابه سازی عملیات واقعی را انجام دهیم و جابجایی رزمندگان را که در بخش های مختلف صورت میگیرد را پشت بیسیم بازگو کنیم، به همه بخش ها اطلاع میدهیم و هماهنگی های لازم را انجام میدهیم و شما هم دستورات را عین همان لحظه عملیات بیان میکنید. آقای کوثری هم استقبال کردند و تا ۱۱ شب حجم مکالمات بالایی را داشتیم و روز پر کاری بود و در کد رمز هم بحث فریب را بکار بردیم وهمه گردانها و واحدهای لشگر هم همراهی میکردند.فریب اثر کرد، آتش توپخانه دشمن بسیار سنگین شد ولی به حمد خدا خطر رفع شد و نتوانستند خط ما را هدف قرار بدهند. با این عملیات فریب جلوی سنگین ترین پاتک عراق گرفته شد و اثر بسیار مهمی در آن نقطه تعیین کننده داشت. به حمدالله در این عملیات فریب رزمندگان پیروز میدان شدند و دشمن از پاتک های خود منصرف شد. وشرایط خطوط نبرد حالت نسبتا عادی پیدا کرد . (سید جواد هاشمی فشارکی مسول مرکز پیام لشکر)

زمانی كه این سنگرها ساخته می شد كسی احتمال نمی داد این مقر روزی بمباران شود و افرادی در آن شهید شوند. بچه هایی كه در این مقر مستقر بودند تركیبی از نیروهای بسیجی ؛ پاسدار و سرباز وظیفه بودند .حضور بسیجی ها در نخلستان روحیه معنوی خاصی را ایجاد می كرد . علاوه بر آن برنامه های هر شب نیروهای مخابراتی برای معنویت می افزود.بخش سوره پخش سوره واقعه هر شب در وقت خواب از بلندگو ؛ پخش زیارت عاشورا صبحها و مداحی های دائمی كه اغلب اوقات از بلندگوها بخش می شد بر این معنویت می افزود.

علاوه بر آن در چادر های گردانها كه لابلای نخلستانها بود و یا در حیاط منازل روستایی که متروکه بودند، برنامه های سینه زنی و عزاداری و زیارت عاشورا برگزار می شد و نیروهای مخابرات هم در آن شركت می كردند . برادراكبر دارستانی ،كه در زمان  بمباران در همان نزدیكی حضور داشت ،اینگونه واقعه را نقل می كند.چند روز از شروع عملیات گذشته بود با دیگر عزیزان مخابرات در جلسه احكام نشسته بود یم و برادر محسن حقیقی كه یكی از بسیجی های اعزامی از شركت مخابرات بود در حال مرور و خواندن رساله برای همه بود.و پس از تمام شدن كلاس احكام به بیرون رفت. یكدفعه صدای غرش هواپیما را شنیدیم . پشت سر آن صدای وحشتناك اصابت چندین بمب مشخص بود كه در همین نزدیكی بمباران صورت گرفته .آمدیم بیرون در اثر موج انفجار هاج و واج بودیم و درختهای نخل تكه تكه شده بود و زمین را پوشانده بود.جلو كه رفتیم حاج حامد كه او هم از بسیجی مخلص و اعزامی از شركت مخابراتی بود به پشت افتاده بود و و پهلویش تركش خورده بودو به شدت خون می آمد، او را به اوژانس منتقل كردند.

برادرعلیرضا قلی پور كه جانباز روشندل بود ؛  موج انفجار او را گرفته و بیرون آمده بود و هاج و واج بود . بعد از مدتی كوتاه برادر حسین بهشتی و برادر دینی هم آمدند وآمار گرفتیم مشخص شد از نیروهای مخابرات محسن حقیقی به شهادت رسیده است و اجزاء پیكر مطهرش را از روی درختان وبالای منازل پیدا كردیم و در پتو پیچیدیم و با خودروی برادرناصر هاشمی به معراج شهدای منطقه فرستادیم(.برادر اكبر دارستانی ، مركز اسناد سپاه محمد رسول الله (ص))

 

  • شبكه ارتباطی لشكر در عملیات والفجر ۸

یكی از مهمترین مسایل ارتباط ترسیم نقشه ارتباطی بین واحد های پشتیبانی رزم و پشتیبانی خدمات رزم ، یگانهای عملیاتی ، قرارگاههای تاكتیكی ، ارتباط با یگانهای مجاور و قرارگاههای مافوق است بطوریكه در اوج عملیات به راحتی امكان این ارتباط ها وجود داشته باشدو از دیگر مسایل مهم ، تهیه دستور كارهای مخابراتی (كد  و رمز) برای رده های مختلف است . بطوریكه دشمن كه با استفاده از ابزار و دستگاههای پیچیده خود امكان كشف مكالمات رمز شده و كد گذاری شده را دارد ، به راحتی نتواند به محتوای مكالمات و وضعیت های میدان نبرد خودی دست پیدا كند . برادر محمدحسین دینی جانشین مخابرات لشكر در این خصوص می گوید: ” در این عملیات ، شبكه پشتیبانی را روی بی سیم های با قدرت ۲۵ كیلو وات و شبكه عملیاتی را روی بی سیم های با قدرت ۵۰ كیلو وات تنظیم كردیم . برای ارتباط فرماندهی لشكر و فرماندهی محور دو بی سیم چی با دو بی سیم ۲۵ و ۵۰ كیلو وات می فرستادیم . در این عملیات از طریق مخابرات قرارگاه اصلی سپاه ۳۰ فركانس برای لشكر ۲۷ اختصاص داده شد ؛ كه خیلی كم بود و با مشكل مواجه بودیم . برای حل مشكل خصوصاً ‌زمانی كه گردانها با هم وارد عمل می شدند ، مجبور بودیم گردانهای موج اول را از فركانسهای اصلی و گردانهای موج دوم را از فركانسهای فرعی تخصیص دهیم و به همین ترتیب آن را تعویض نمائیم . مشكل دیگر تداخل فركانسها با سایر یگانهای مجاور بود كه بعضی مواقع روی فركانس لشكر می آمدند كه بعد از مدتی پیگیری حل می شد . مسئله مهم دیگر تهیه دستور كار مخابراتی بود كه معمولاً‌در روزهای عملیات ، برای هر روز یک دستور كار مجزا تهیه می كردیم . چون خصوصاً در شرایط حاد عملیات و در لحظات خاص كد و رمز كنار می رفت و بصورت كشف صحبت می كردند . (برادرمحمد حسین دینی ، مركز اسناد سپاه محمدرسول الله (ص) )

برادرحسین بهشتی فرمانده گردان مخابرات در این زمینه می گوید : علاوه بر شبكه های عملیاتی و پشتیبانی ، بی سیم های راه دور (مثل نیم كره و اچ اف ) بود كه ارتباط بین مقرهای تاكتیكی لشكر و حتی تهران ، دوكوهه ، كارون ، بهمنشیر و غرب كشور را برقرار می كرد. ارتباط با قرارگاههای اصلی مثل قرارگاه مركزی خاتم الانبیاء (ص) و در صورت نیاز یگانهای ارتش هم از این طریق برقرار می شد . البته با توجه به حجم عظیم بی سیم های غنیمتی از عراقی ها در عملیات های قبلی ، بی سیم های راكال بود كه روی خود بی سیم ،‌رمز كننده هم نصب بود . طرف مقابل هم كشف كننده داشت . ولی علاوه بر وجود این دستگاههای رمز كننده ،‌كد و رمز هم وجود داشت ، در این عملیات مسئول امنیت كه وظیفه تهیه كد و رمز را بر عهده داشت برادر محمد كریمی بود كه ایشان اولین نفری بود كه در والفجر ۸ از نیروهای مخابرات در اسكله اروندرود به شهادت رسید . وپس از شهادت ایشان  به برادر سید جواد هاشمی فشارکی محول شد.

معرف گردانها و واحدها هم معمولاً واژه های با مفهوم بود مثل ‘ مرشد، حیدر، منجی ، رسول ، رسول ،‌رحمن و …. بود. زمان عملیات وقتی بی سیم ها را گوش می كردیم ، لذت می بردیم . چون با یك تنین زیبا تكرار می شد . مرشد،مرشد یا حیدر،حیدر . نوع صدا زدن شهید دستواره هم با ریتم خاصی بود و تولید انرژی مثبت می كرد. در عملیات والفجر ۸ معرف شهید دستواره ،”حیدر” بود(حاج حسین بهشتی –۱۳۹۱ – مركز اسناد سپاه محمد رسول الله (ص) )

اكبر اردستانی كه پیش از این مسئول امنیت و نوشتن كد و رمزها بود می گوید : كد و رمزها به نوعی ابتكاری بود. و تركیبی از اسم و عدد بود . مثلاً‌برای رودخانه اروند، واژه جهرم و برای مین و خرج  از عدد ۵۳-۴ استفاده می كردیم . كد بمباران هوائی حسن ۵۵ بود . كد نویسی را شهید محمد كریمی و برادر هاشمی فشاركی و دیگر دوستان انجام می دادند.

روش دیگری كه ابتكاری بود و بیشتر حاج رضا دستواره از آن استفاده می كرد. و بكار گیری زبان زرگری در پشت بی سیم بود و یا بصورت ایما و اشاره صحبت می كردند . (برادر اكبر اردستانی – مركز اسناد سپاه محمدرسول الله (ص) )

 

  • جمع آوری غنایم مخابراتی و الكترونیكی

موضوع تحریم اقتصادی از اولین روزهای پیروزی انقلاب در بهمن ۱۳۵۷ شروع شد و تا كنون ادامه دارد . این موضوع خصوصاً در وسائل مخابراتی و الكترونیكی از اهمیت خاصی برخوردار بود و باعث گردیده بود ،علیرغم ابتكارات ، خلاقیت ها و نوآوری های صنایع دفاعی و الكترونیكی كشور چه در وزارت سپاه و چه در وزات دفاع ،‌ با توجه به خلاهای زیاد،  نیاز یگان های عملیاتی را کفایت ننماید. در مقابل حجم زیادی از تجهیزات پیشرفته مخابراتی و شنود پشتیبانیتوسط کشورهای غربی به عراق داده میشد. رزمندگان توانمند بسیجی و پاسدار هم توانسته بودند در عملیات های مختلف آنها را به غنیمت گرفته و ضمن رفع برخی نیازها با مهندسی معکوس عمده نیازهای اساسی دفاع مقدس را مرتفع نمایند . در این خصوص برادر حاج حسین بهشتی فرمانده گردان مخابرات لشكر می گوید .: ” ما برای جمع آوری غنایم نیزبرنامه ریزی داشتیم . چون غنایم در آن موقع كه اوج تحریم ها علیه ایران بود مانند وصل شدن به منبع تجهیزات بود و بخش عمده ای از تجهیزات ما از غنایم و تجهیزات عراقی تشكیل می شد. به همین علت تیمی  متشکل ازبرادران حمید كربلائی و سید كمال عباسی و چند نفر دیگر را مشخص كرده بودیم كه تمام وسایل و تجهیزات فنی و مخابراتی به جای مانده از عراقی ها حتی آنتن های نصب شده و یا تجهیزات مخابراتی خودروهای زرهی و عملیاتی را جمع آوری ،  دپو و منتقل می كردند. به سایر نیروهای مخابراتی هم در این زمینه تاكید كرده بودیم . حتی جزو این تجهیزات غنیمتی یك شبكه شنود مخابراتی بود كه پس از تعمیر آنرا بكار گرفتیم و برادر حیدر شریف عسكر كه یكی از معاودین عراقی بود را مسئول شنود گذاشته و نتایج آنرا به اطلاعات لشكر و فرماندهی می دادیم .

در جاده فاو، ام القصر یك سنگر عراقی تصرف شد كه پر از تجهیزات مخابراتی و بی سیم های نو و پیچیده شده در زرورق بود . عمده آنرا به عقب منتقل كردیم . در یك مورد هم باقیمانده را داخل یك شیلتر مخابراتی قرار دادیم كه در حال انتقال به عقب در لب اسكله فاو در بمباران عراقی ها منهدم شد. یك دستگاه موتور برق سنگین را حین عملیات لشكرهای ۱۷ و ۲۷ در كارخانه برق به عقب منتقل كردیم در شرایطی که بالگرد و هواپیمای عراقی برای انهدام آن شلیك می كردند ولی نتوانستند . در یك مورد یك رادیوماكس عراقی را با ماشین و باطری غنیمت گرفتیم و با آن ۱۰ كانال تلفن برقرار كردیم و صاحب رادیو ماكس ۱۵ كاناله شدیم این ماحصل تلاش تیم جمع آوری غنایم بود.(برادر حسین بهشتی)

برادر علی دیداری یكی دیگر از مسئولین محورهای مخابراتی لشكر در این زمینه می گوید :” یك گروه برای جمع آوری غنایم و تجهیزات بی سیم و باسیم و مخابراتی باقی مانده از دشمن آماده شده بودند كه برادران كربلائی ، مسعود ترابی ، كریملو ‘ محمدی راه، بشیری ، دیداری ، و فلاح پیشه بودند . كه شكر خدا توانستند امكانات بسیار خوبی را جمع آوری و منتقل کنند . یك روز ساعت ۱۱-۱۰ صبح در كارخانه نمك ،‌برادران مسعود ترابی و محسن بشیری در حال جمع آوری و انتقال امكانات مخابراتی دشمن بودند كه هواپیمای دشمن بالای سرمان آمد . برادر جمشیدی كه سرباز وظیفه بود و اواخر خدمت او هم بود راننده بود . عراقی ها بمباران كردند ولی الحمدالله آسیبی ندیدیم.”‌(برادرعلی دیداری)

برادر علی اصغر فلاح پیشه (شهید) می گوید : دورادیو ماكس در كارخانه نمك بود كه سوار ماشین ‌با آنتن كامل و دست نخورده بود آنتن آن را بطور كامل زیر آتش دشمن جمع كردیم. یك دستگاه را ما و دیگری را مخابرات لشكر ۱۷ علی ابن ابیطالب (ع) منتقل وبه عقب آوردیم . (شهید مدافع حرم اصغر فلاح پیشه)

 

  • تعمیرات مخابراتی

یكی دیگر از ابتكارات قبل از عملیات كه در طول عملیات فعالانه كار می كرد راه اندازی تعمیرگاه مخابرات بود . ” این قسمت با توجه به سوابق عملیاتهای گذشته با حضورنیروهای فنی و با تجربه و تحصیل کرده راه اندازی شد . تمام تجهیزات قبل از توزیع توسط تعمیرگاه مخابرات لشگر بازبینی می شد. وبطور ۲۴ ساعته پاسخگوی رفع خرابیهای تجهیزات مخابراتی مرجوعی بود . برادرحسن بهشتی مسئول مخابرات لشكر می گوید برای پاسخگو كردن تعمیركاران تدبیر كرده بودیم هر مسیله ای كه تعمیر شود یا برای كنترل بازبینی شود بایستی بر روی آن یك برچسب مخصوص شماره و نام تعمیر كننده و تاریخ تعمیر نوشته شود و آنرا امضاء كند و این باعث یك ضمانت و گارانتی برای تجهیزات شده بود و آنها با دقت بیشتری كار خود را انجام می دادند . یكی دیگر از كارها كه با توجه به عملیات آبی خاكی های خیبر و بدر صورت گرفت ، ضدآب كردن ( واترپروف) بی سیم ها بود . برای این كار از لاستیك های مخصوص مثل لاستیك دستكش های ظرف شوئی قالب تهیه كرده بودیم و بی سیم و دهنی آنرا درون آن قرار دادیم . لذا حتی بی سیم های پی ار سی ۷۷ هم زیر آب قایل استفاده شده بود (حاج حسین بهشتی)

مسئولیت تعمیرگاه مخابرات لشکر بر عهده برادر محمد بهشتی بود . وی در مورد تعمیرگاه مخابرات و ابتكارات انجام شده می گوید : تعمیرگاه ما دارای دوبخش بی سیم و باسیم بود كه در بخش مخابرات زرهی هم با آن ادغام شد . و برادران حسن محمدی ، مجید دهدار ، خراسانی(شهید)‌حمید اسلام دوست و ….. در آن كار می كردند. عملیات والفجر ۸ از نظر اطلاعاتی سیار حفاظت شده بود ولی با اعتمادی كه فرماندهان لشكر داشتند ، نسبت به وضعیت منطقه عملیاتی توجیه شده و متوجه شدیم كه می بایست تركیبی از تجهیزات آبی خاكی تهیه كنیم . برای این ماموریت طراحی های مختلفی كردیم . ساخت موتور برق با راندمان زیاد و طولانی مدت ، تجهیز یك دستگاه تویوتا استیشن مجهز به چند سطح ارتباطی از جمله ارتباطات ( VHF-B‌ و  VHF-HB  را دیو ماكس تك كالانه ، بی سیم H F ) كه قادر بود با سرعت بالا حركت و ارتباط مخابراتی خود را هم با مراکز مختلف داشته باشد، تجهیز دو دستگاه جیب فرماندهی به انواع ارتباطات ،‌ تجهیز خودروی زرهی  ام تی تی ۳ به عنوان مركزسیار فرماندهی (برای شرایط سخت و هدایت زیر آتش سنگین)‌ از آن جمله است . علاو بر آن ، برای اینكه در حین عملیاتی هم بتوانیم پاسخگوی نیازهای فنی مخابراتی باشیم ؛ یكدستگاه خودروی ۹۱۱ كانكس دار را به تجهیزات و تعمیرگاه مدرن مخابراتی مجهز كردیم . این خودرو قبل از عملیات توسط برادر اكبر دارستانی به ارودگاه بهمن شیر منتقل شد.( برادرمحمد بهشتی ، مركز ستاد سپاه محمدرسول (ص)

برادرمحمدكریملو كه قبل از عملیات مسئول مخابراتی دو كوهه  بود و در عملیات هم مسئول محور مخابراتی آوردند روند بود در خصوص نحوه تردد  ؛ استقرارو استتار ۹۱۱ تعمیرگاه مخابراتی می گویند: با فرمایش برادردینی قرار شد با یك تویوتا دو دستگاه جیبپ به همراه خودروی ۹۱۱ به رانندگی اكبردارستانی به سمت بهمن شیر حركت كردیم.وارد جاده بهمن بهمن شیر كه شدیم چراغ خاموش حركت می كردیم . بعلت بارندگی جاده لغزنده بود.نزدیك مقر بهمن شیر پل كوچكی بود كه خودرهای سنگین با احتیاط از روی آن عبور می كردند.انتهای پل یك سربالایی كوچكی بود كه بواسطه لغزندگی و باریك بودن به سختی از آن عبور می كردند .راننده ماهم هم تجربه آن چنانی نداشت در حال حركت دو تا از چرخ های خودرو ۹۱۱از پل خارج شد برادر جدیدی که مسئول مخابراتی مقر بهمن شیر بود ؛ازمهندسی یك لودر با راننده گرفت و با زحمت زیادماشین را بیرون آوردیم.ساعت سه صبح بود به بهمن شیر رسیدیم داخل یكی از روستاها یك حسینیه بزرگ دو طبقه بود انجا را به مقر خودمان تبدیل كردیم یك طرف حسینیه را سنگری برای تجهیزات و طرف دیگرش را سنگری برای استراحت نیروها اماده كردیم و خودروها را هم پشت آن مستقر كردیم.(برادر محمد كریملو )

 

  • فعالیت های دیگر مخابرات در عملیات والفجر ۸

حاج حسین بهشتی در این خصوص می گوید :بعد از عبور از اروند رود ،در آن سوی ساحل در یك خانه ی بتونی چند ساعتی مستقر شدیم . پس از استقرار و برپا كردن آنتن ها،عراقی ها اطراف رودخانه و این خانه را به شدت بمباران كردند. من تا آخر عملیات این حجم آتش را در یك جا ندیده بودم ؛بطوریكه در همان چند ساعت یكی از نیروهای مخابرات بنام برادرحسن محمدی مجروح و منتقل گردید.لذابا صلاحدیدفرماندهی تصمیم گرفتیم به جلوتر برویم .چون بهترین وامن ترین مکان ها نزدیك خطوط درگیری بود.

جهت ایجاد ارتباط از قبل داخل جعبه های مهمات یك بسته كامل مخابراتی مثل یك قرارگاه سیار درست كرده بودیم كه مثل یك  نفربرمخابراتی عمل می كرد.این بسته را دو نفر حمل می كردند و هر كجا كه فرمانده لشكر صلاح می دید و نیاز داشت به راحتی و با سرعت بالا آنرا نصب آنتن آنهم سریع وصل کرده و ارتباط مخابراتی را برقرار می كردیم .این باعث می شد كه ارتباط با بی سیم های ضعیف تر كه گردانها و گروهانها استفاده می كردند هم بهتر انجام شود.این امكان را حتی قرارگاه نوح در اختیار نداشت و برادران عملیاتی (فرمانده قرارگاه نوح) و برادرشوشتری (لشكر نصر) كه درمنطقه مستقربودند، نداشتند و دائما با مشكل ارتباطی مواجه بودند.

در این عملیات ۱۲ خودروی جیب فرماندهی را مجهز به تجهیزات مخابراتی كرده بودیم و آنها رادر مقرهای مختلف پراکنده كرده بودیم كه همه آسیب نبینند و به محض نیاز آنها را آورده و استفاده می كردیم . با توجه به طولانی شدن عملیات والفجر ۸ كه بیش از ۷۰ روز طول كشید و دشمن با تمام قوا و استفاده از آتش سنگین هر روز چند پاتك انجام می داد،باعث افزایش تلفات و مسدود شدن راهها می شد.گردانها هر كدام چند روز خط دفاعی را تحویل می گرفتند و پس از دفع پاتكها تعویض شده ؛ به عقب می رفتند .گرچه بمبارانها و آتش توبخانه و پاتكهای دشمن باعث افزایش تلفات نیروی انسانی و تجهیزات مخابراتی شده بود ؛ولی مجموعه مخابرات لشكر ازپیش از شروع عملیات تا پایان ماموریت لشگردر منطقه حضور داشت .

تعدادی از برادران مخابراتی شهید و تعدادی زیادی مجروح شدند.لذا مجبور بودیم سریعاً نیروهای جدید را جایگزین كنیم و تجهیزات انهدامی ،معیوب و خراب را تعویض و جایگزین كنیم .مقرهای مخابراتی پشتیبان ماهم در عقبه (اردوگاههای اروند،بهمنشیر،كارون وپادگان دوكوهه)دائماً مارا با تمام توان در تجهیز وتعمیرات و….پشتیبانی می كردند. و با عنایت خدا،صبر ،شكیبایی، روحیه و توان بالای نیروهای مخابراتی،در حد یك یگان عملیاتی در منطقه عملیاتی حضور داشته و نیازهای یگانهارا مرتفع وایفای نقش كردیم.( حاج حسین بهشتی )

 

  • خاطراتی از رزمندگان گردان مخابرات لشگر ۲۷ در عملیات والفجر ۸
  • حال وهوای معنوی نیروها

یكشب قبل از شروع عملیات دو ساعتی با برادرقلی پور (جانباز روشندل )بودم .حال خوشی بود كنار نخلی نشسته بودیم و در تاریكی با هم صفا می كردیم و فردا را باهم مرور می كردیم.حالت خوش و مناجاتی بودكه در دعای كمیل و زیارت عاشورا را آنرا نداشتیم .ولی ارتباط مستقیم وصل بود. صفا و لذت قشنگی داشت .بچه های گردان ،صفای بیشتری داشتندو ازما جلوتربودند.درخشش وزلالی بچه ها قبل از عملیات مثل الماس می درخشید. (حاج حسین بهشتی )

  • شهادت محمد كریمی

برادر محمد كریمی پدرش كادر وزارت دفاع بود ؛ لذا خودش هم فردی منضبط بود و روحیه فرهنگی داشت. در حالیكه خودش بسیجی بود چند برادر پاسدار زیر نظرش بود. هر روز ویدیو بغل می كرد و می آورد و درس اخلاق استاد مظاهری را پخش می كرد به محمد ویدیو معروف بود .آخرین باری كه ازمرخصی برگشته بود؛ پكر بود.

گفتم : چرا پكری؟

گفت : هر دفعه تهران میروم ،دیگران سرزنشم می كنند كه چرا می روی جبهه؟ (حاج حسین بهشتی )

شب عملیات والفجر ۸ بودكه ساعت ۱۰شب  رمز عملیات اعلام شد. با حاج آقا كوثری به قرارگاه تاكتیكی لشكر ۱۷ رفتیم . ساعت ۱ نیمه شب بود.به كریمی گفتم برو از مقر خودمان چیزی را بیاور.دراز كشیده بودم یكربع بود تا رفت وبرگشت درهمین لحظه یك گلوله خمپاره ۱۲۰م م بین سنگرما و سنگر بی سیم خورد و صدای وخشتناكی داد. صدای فریاد و وای وای آمد.با برادررفیعی بیك لشگر سریع بیرون رفتیم .دیدیم كریمی پشت فرمان جیب نشسته بود.آمبولانس را خبر كردیم .

داخل جیب رفتم . هواتاریك بود وچیزی دیده نمی شد. صدای شروشر آمد .فكر كردیم آب رادیاتور یا اسید باطری ماشین است. متوجه شدم كریمی پشت فرمان افتاده ؛ سرش را به بغلم گرفتم . آرام آه می كشید .

به اوگفتم : محمد جان بگو یا حسین .یا الله .

سه بار گفت : یا حسین(ع)وهر بار صدایش ضعیف تر می شد.

به اورژانس رسیدیم ؛ دیدم بالای نافش سوراخ شده است .ظاهراً تركش از پشت ماشین به داخل رینگ زاپاس خورده بودواز آنجا به صندلی راننده خورده بود كه ظرف چند ثانیه از بدنش خارج شد. برای آخرین بار روی اورا بوسیدم واورا به معراج شهدا تحویل دادم و هنوز اذان صبح نشده بود که به مقر برگشتم . خداوند رحمتش كند.(برادر حاج حسین بهشتی )

 

  • مجروح شدن برادر دینی

روزسوم عملیات قرار شد ۲ گردان ازلشگر ۲۷ در كارخانه نمك عملیات كنند.حاج محمد كوثری ،حاج جعفر محتشم ،حاج رضا دستواره هم بودند. برای ادامه عملیات همه توجیه شدیم .هنوز عملیات شروع نشده بود، بمباران هوایی دشمن شروع شد . اطراف سه راهی كارخانه نمك و مقر تاكتیكی لشگر را به شدت بمباران می كرد.علاوه بر آن آتش توپ و خمپاره هم بود.در همین حین در حالیكه در حال حركت بودم مجدداً بمباران شد ومن از ناحیه ران پا تركش خوردم . مرا روی برانكارد گذاشتند وبه اورژانس خط كه زیر یكی از پلهای جاده ام القصر بودندبردند در طول مسیرشدت بمباران به حدی بود كه چند بار برانكارد مرا زمین گذاشتند. از اورزانس مراسوار آمبولانس كردند. در طول مسیر هم همینطور زیر آتش بودیم تا اینکه بالاخره به ساحل اروند رود رسیدیم . با قایق مرابه آنطرف رودخانه منتقل کردند واز آنجا به اهواز و اصفهان ونهایتا به تهران اعزام کردند .بعد از چند روز مداوا دوباره به منطقه برگشتیم.( برادرمحمد حسین دینی – جانشین مخابرات لشكر)

برادر محمد كریملو نحوه مجروح شدن برادر دینی را اینگونه شرح می دهد:در مقر تاكتیكی لشكر بودیم بچه ها آماده شده بودند برای عملیات در كارخانه نمك . در همین حین صدای شیرجه هواپیما آمد .همه روی زمین خوابیدیم .بمب در نزدیكی ما به زمین خورد و تركش های آن زوزه كشان به هر سمتی می رفت. مدتی طول كشید تا دود و گرد و غبار بخوابد .دیدیم برادردینی تركش خورده و از ناحیه ران پا مجروح شده به سرعت ایشان را منتقل كردند.ب رادر حاج حسین بهشتی قبل از عملیات ۴نفر را به عنوان جانشین و معاون به ترتیب معرفی كرده بود .برادران دینی ،خلخالی،حسن محمدی وپرتوسعد .در اینجا وضع طوری بود كه به من گفت تو كارها را جمع وجوركن .( برادرمحمد كریملو )

در شلمچه بعد از چهارراه زید (محل استقرار مخابرات توپخانه لشكر )‌ جانشین مخابرات توپخانه بودم و سنگرمان را از جعبه های توپ ساخته بودیم و یكی از بزرگترین و بهترین سنگر ها بود كه با وجود دو موتور برق دیزلی و بنزینی بطور ۲۴ ساعته برق هم بدلیل نیاز به كارهای تطبیق و مخابراتی داشتیم . كار مخابرات توپخانه این بود كه از دیدبان محل تجمع اداوات و نیروهای دشمن را گرفته و پس از گذر از فیلتر تطبیق و مشخص نمودن نوع آتشبار ؛ توسط بی سیم چی مخابرات به آتشبار منطقه اعلام کرده وآن مواضع را به توپ می بستند . هماهنگی بین دیدبان و مخابرات و آتشبار كار خیلی سختی بود. بی سیم های مادر راكال ۲۰ واتی و پی آرسی و انواع دیگری بود كه هركدام واسطه بین یكی از محورها و توپخانه بود . توپخانه های ارتش و لشكر عاشورا و لشكر ۲۷ و … همه زیر نظر این مخابرات كار می كردند . شخصی داشتیم بنام علی بی بی جانی كه نابینا بود و به تنهایی كار دونفر را انجام می داد و با ۲ بی سیم همزمان بین دیدبان و آتشبار ارتباط برقرار می كرد. ( برادرعلیرضا مس چیان)

 

  • شهید حاج رضا دستواره ؛ جانشین لشکر

برادر ایرج ملكی مسئول مخابرات گردان حبیب بن مظاهر در خصوص نقش حاج رضا دستواره می گوید:درهمه مراحل عملیات فعالیت شهید دستواره حیرت انگیز بود.ایشان بطور طاقت فرسا كارمی كردو شب ها كامل بیدار بود.روز همپای بی سیم ،در جلسات و سركشی از سنگرها و خطوط و هماهنگی فعال بود . معلوم نبود ایشان چه موقع استراحت می كند.همه ی كارها را بطور دقیق كنترل می كرد .حتی با گروهانهایی در خط بودند در ارتباط بود.هم مسایل عملیاتی را پیگیری می كرد و هم مسایل پشتیبانی  وجاده سازی و كارهای مهندسی را.در جاده ام القصر كامیونها شن می آوردند،حاج رضا خودش آنها را راهنمایی می كرد و نظارت می كرد.دائما با بچه های تخریب و حاج محسن دین شعاری (شهید) در ارتباط بود و بر انفجار جاده ومین گذاری نظارت می كرد.( برادر ایرج ملكی )

در حین پیشروی به سمت پایگاه موشكی دوم در جاده ام القصر كنار جاده یكدفعه حاج رضا تشنج كرد و دائماً می لرزید . چند بار تركش خورده بود واز لحاظ جسمی خیلی شرایط سختی داشت.جثه ضعیفی داشت و چند شبی نخوابیده بود.پتویی پیدا كردم و دور حاج رضا گرفتم ولی باز می لرزید.حاج سعید سلیمانی اوضاع را دید. گفت اگر بتوانی شیر گرم پیدا كنی به حاج رضا بدهیم .بچه ها در حال جنگیدن بودند و ماهم بدنبال شیر داغ بودیم .اتفاقاً در طول جاده ام القصر هر ۵ كیلومتر یك دكه ی فروش تنقلات عراقی ها بود .یكی از آنها را پیدا كردیم كه داخل آن شیر خشك وعسل بود . به هر زحمتی كه بود آنرا داغ كردیم و به حاج رضا دادیم .حاج رضا را بلند كردیم و به داخل پایگاه موشكی كه تازه تصرف شده بود و هنوز توسط رزمندگان گردان در حال پاكسازی بود بردیم . كمی استراحت كرد و حالش  کهبهتر شد ؛ مجدداً حاج رضا شروع كرد به همراهی نیروهایی كه در حال جنگیدن بودند. (برادر غلامرضا محمدی راه ؛ بی سیم چی حاج رضا دستواره )

حاج رضا دستواره ،چندروز قبل از عملیات با من صحبت کرد.

وی گفت :بهشتی چه حسی داری ؟

گفتم : حس خاصی ندارم.

گفت :من هر وقت توی این منطقه میام ،یاد حضرت امیر (ع)می افتم و نخلستانهای مدینه و كوفه را بیاد می آورم.

خیلی برایم عجیب بود كه حاج رضا چه درك و حس بالایی دارد. (حاج حسین بهشتی )

عراق پاتك سنگین كرده بود ولشكر نیروهای زیادی را از دست داده بود ؛ فشار عراق زیاد بود و كاربه مشكل خورده بود . ما که در جلودرداخل یك سنگر بودیم ، یک دفعه ارتباط بی سیم قطع شد. ارتباط رابه وسیله آنتن های ۷ تكه وصل كردم . جایی كه ما بودیم ۶-۷ بی سیم مختلف جهت ارتباط با قرارگاه و رده های عملیاتی وجود داشت .عراقی ها گرای این نقطه را گرفته بودند.نیمه شب درحال خواب و بیداری بودیم كه یك تیر مستقیم تانك به سنگرمان خورد .همه جا را خاك فرا گرفت و برق و فانوس و همه چیز خاموش شد وهمه ی ارتباطات بی سیم و باسیم قطع شد . شهید دستواره شروع كرد به الله اكبر گفتن و روحیه دادن .گفت : چیزی نیست نترسید.كمی آرام شدیم و كم كم به اوضاع مسلط شدیم .با بی سیم های یدك كه احتیاطی نگه داشته بودیم مجدداً ارتباط را وصل كردیم و عملیات اولیه پیدا كرد.( برادر حمیدرضا اسلام دوست یكی از نیروهای مخابراتی و تعمیرگاه مخابرات  )

 

  • مطلب پایانی

هر چند بااین مختصر نمی توان حق تلاشها و مجاهدتهای رزمندگان ،جانبازان و شهدای گردان مخابرات لشكر ۲۷ را ادا نمودولی از آنجائیكه كمتر از نقش این مجموعه مهم و حیاتی در مكتوبات گفته می شود لذا ضروری داشت به آن بپردازیم . در پایان شعری كه در قرارگاه نوح در مورد مخابرات نصب شده بود را به عنوان حسن ختام می آوریم.

” فرماندهی مخابرات است اینجا                 كانون خطوط ارتباط است اینجا ”

“از صحبت ما دشمن دون                     درتاب و فشار فراوان است اینجا ”

“گاه تلفن به رمز تبدیل شود                    بی سیم گهی بی كلمات است اینجا ”

 

تدوین: سید جواد هاشمی فشارکی

[۱]  PRC-77