در این مقاله برخی از روایات اسلامی درخصوص گسترش واحدهای مسکونی در سطح و نیز گسترش در ارتقاع بوصورت اجمال تبیین و نیز ملاحظاتی در خصوص آپارتمان سازی و بلند مرتبه سازی ذکرشده است .
مهندس عباس یاقوتی – دکتر سید جواد هاشمی فشارکی

آنچه را که در آیات و روایات در مورد مسکن و معماری ساختمان آمده است می توان به دو دسته کلی تقسیم کرد: پاره ای از آن ها به مفاهیم و اصول کلی مسکن مربوط است و پاره دیگر به اجزا یا خصوصیت خاصی از ساختمان باز می گردد.

 

از نظر اسلام سکونت در خانه های تنگ و کوچک  مطلوب شمرده نشده است. بلکه انسان در حد توان باید در خانه ای فراخ به اندازه نیاز خود زندگی کند. حتی در مبحث ” حیاط سازی” نیز ائمه اطهار(ع) وجود حیاط در خانه را موجب شرافت و برکت خانه دانسته اند و بر حیاط وسیع و گشاده تاکید کرده اند. اما گاه چنین امکاناتی برای خانواده ها وجود ندارد. این مشکل مخصوص زمان حاضر نیست که افزایش قیمتها سبب کاهش قدرت خرید و کوچک شدن واحدها را بهمراه داشته ودارد.مشکل مسکن در گذشته نیز به طور جدی مطرح بوده است،. راه حلی که توصیه کرده اند افزون بر طبقات ساختمان و استفاده بهینه از فضاهاست.

 

شخصی از تنگی خانه اش نزد پیامبر شکوه کرد، حضرت(ص) فرمود: بر ارتفاع خانه بیفزا و از خدا وسعت بخواه. شکی خالد بن الولید الی رسول الله صلی الله علیه و آله ضیغ منزله فقال: ارفع البناء فی السماء و سل الله السعه([۱])  از روایت دیگر معلوم می شود که مشکل وی کمبود زمین برای توسعه مسکن است.

 

امام صادق(ع) فرمود: یکی از انصار از پیامبر(ص) پرسید: خانه های اطراف، خانه ی مرا در بر گرفته اند(چه کنم) پیامبر فرمود: هر اندازه می توانی بر ارتفاع آن بیفزا و از خداوند وسعت بخواه. قال الصادق علیه السلام: ان رجلاً منالانصار سال النبی صلی الله علیه و آله ان الدور قد اکتنفته. فقال النبی صلی الله علیه و آله ارفع ما استطعت و اسال الله ان یوسع علیک([۲])

 

  • الف –گسترش واحدهای مسکونی در سطح

از این روایات استفاده می شود که اصل اولیه در توسعه مسکن گسترش در سطح زمین است.با آنکه پیامبر(ص) برای رفع مشکل راوی توصیه کردند که بر طبقات ساختمان بیفزاید اما در هر دو مورد اضافه فرمودند: از خداوند بخواه که برای تو گشایشی حاصل شود تا بتوانی خانه بزرگتری فراهم کنی.

بنابراین به نظر می رسد که خواسته ی شرع مقدس، حتی الامکان، عدم افزایش طبقات است. از این رو باید در سیاست ها و برنامه ریزی های کلان نظام پیش بینی های لازم صورت گیرد تا از تمرکز جمعیت در شهر های بزرگ کاسته شود تا با ایجاد پراکندگی متوازن جمعیت از ساختن ساختمان های چند طبقه جلوگیری گردد. ضرروت این مطلب به ویژه با نکاتی که بعداً خواهیم گفت بیشتر روشن می شود.

 

  • ب – گسترش واحدهای مسکونی در ارتفاع

اما از این اصل اولیه که بگذریم، اگر در مواردی محدودیت زمین و امکانات وجود داشت می توان از ساختمان های چند طبقه برای حل مشکل مسکن استفاده کرد. بنابراین ساختن بناهای چند طبقه در موارد اضطرار از نظر اسلام بلامانع است. اما در این خصوص توجه به نکات زیر ضروری است:

 

  • ساختمان های چند طبقه غالباً موجب تضییع حق دیگران است و زمینه ی مزاحمت و گاه خلافکاری را فراهم می سازد. در طراحی و معماری این گونه بناها باید به گونه ای عمل کرد که کمترین مزاحمت را برای دیگران فراهم سازد.نور طبیعی، هوا و فضای آزاد در حقوق اسلامی از جمله حقوق عمومی به شمار می آید و هیچ کس نمی تواند به این بهانه که در فضای زمین خود ساختمان می سازد اطرافیان را از هوا و نور مناسب محروم کند. اگر این کار عرفاً موجب ضرر یا حرج برای همسایگان باشد دولت باید از این کار ممانعت ورزد.

 

مساله دیگری که معمولاً نسبت به طبقات فوقانی مطرح می باشد اشراف بر خانه های همسایه است. چنان که در بحث از “حقوق همسایگان” خواهیم گفت اینکار از نظر شرع ممنوع و مردود است. از جمله به روایت زیر توجه فرمایید:

از جمله اموری که رسول خدا(ص) از آن نهی فرمود: سرک کشیدن به خانه ی همسایه است. فی مناهی النبی(ص) انه نهی ان یطلع الرجل فی بیت جاره([۳])

بنابراین در طراحی ساختمان و ارتفاع پنجره ها و راهرو باید دقت شود که بر خانه های همسایه اشراف نداشته باشد. البته اگر این کار با کارشناسی دقیق همراه شود و با کمک مسولان مسکن و شهرسازی یک طرح کلان شهری فراهم گردد تا حدود بسیار می توان این مشکل را حل کرد.

 

  • افزود طبقات در گذشته با محدودیت خاصی همراه بود. با مصالح قدیمی توان ساختن بیش از دو یا سه طبقه وجود نداشت و اساساً معمول نبود. از این رو از روایات یاد شده به هیچ وجه نمی توان جواز آپارتمان سازی و برج سازی را استنباط کرد. برج سازی به ویژه در شکل کنونی آن، مسائل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خاصی به دنبال دارد که باید به دقت بررسی شود. این مسائل که از لحاظ فقهی به ” عناوین ثانویه ” تعبیر می شود در گرو کارشناسی کلان اسلامی – اجتماعی است.

 

  • آپارتمان سازی یک مقوله کاملا توین و برخاسته از شرایط اقتصادی و فرهنگی ویژه ای است. در گذشته نه چندان دور در جامعه ی ما چنین نحوه ی زیستن نه تنها معمول نبود، بلکه کاملاً ناپسند و ناشایسته می نمود. همچنان که می دانیم در آپارتمان از حیاط و فضای آزاد اختصاصی برای خانواده خبری نیست و فرض بر این است که خانواده ها به طور مشترک از فضای سبز محیط اطراف استفاده می کنند. حریم خانه تنها از درب ورودی ساختمان آغاز می شود و راهرو و آسانسور مشترک همه ی افراد را در تماس اجباری به یکدیگر قرار می دهد. به عبارت دیگر آپارتمان زمینه ی اختلاط و در هم آمیختگی بیشتر خانواده ها را فراهم می سازد. از این روست که زندگی در آپارتمان فرهنگ و هنجارهای خاص خود را می طلبد و به تدریج باورها و ارزش های ساکنین را همسو با ویژگی های خود شکل می دهد.مدهززززز

 

  • سخن پایانی
  • بحث از فرهنگ و روابط اجتماعی در محیط آپارتمانی خود نیاز به یک بحث دقیق جامعه شناختی دارد، آنچه در نوشتارمورد نظر است توجه به تفاوت ماهوی میان آپارتمان و ساختمان های چند طبقه است. در مجموع به نظر می رسد که آپارتمان با ویژگی های معماری اسلامی و هنجارهای حاکم بر روابط دینی سازگار نیست و باید به طور اصولی چاره ای اندیشید که روند معماری و شهرسازی دربلندمدت درمسیر خانه سازی سنتی قرار گیرد.
  • ازآنجا که مسکن یکی از موضوعات مهم و تاثیر گذار در سبک زندگی اسلامی بوده و با توجه به اینکه زمان زیادی از عمر انسان در آن وتردد بدان سپری میشود ، لذا لازم است ، موضوع مطالعات جامع مسکن با جمیع ملاحظات اسلامی ،فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی مورد مطالعه قرار گرفته و مبنای برنامه ریزی های کلان مسکن و شهرسازی واقع گردد .
  • ضرورت دارد نهادهای مسول در وزارت راه وشهرسازی و سازمان نظام مهندسی ، به موضوع شهرسازی و معماری اسلامی در سیاست گداری و برنامه ریزی و آموزش آن توجه کافی نمایند تا محیط زندگی شهرها و روستا دارای هویت بصری و عملکردی یابند .
  • مسئولان شهرسازی ، برنامه ریزان ، طراحان شهری و شرکتهای مشاور وطراح مجتمع های مسکونی واپارتمانی بایستی ملاحظات هویت اسلامی را رعایت نموده ، تا پیامدهای منفی آن کاهش یافته و سبب ارتقای امور فرهنگی مجتمع های مسکونی واپارتمانی گردد.

 

 

[۱] ربیع الابرار،ج۱، ص ۳۶۵

[۲] المحاسن، ص۶۱۰، ح۱۷ السکونی

[۳] بحار الانوار، ج۷۶ ، ص ۲۷۸ به نقل از امالی صدوق، ص ۲۵۶