طرق جهاد در زندگی شهید طرقی
طرق جهاد در زندگی شهید طرقی

در این نوشتار زندگی نامه شهید مرتضی سلمان طرقی در بخشهای تولد و نوجوانی ، سربازی ، ازدواج ، طرق جهاد سلمان وار در پاسداری از انقلاب ، مجاهده در کردستان ، لبنان ، جبهه های جنوب و غرب و شهادتش تبیین شده و در انتها وصیت نامه شهید نمایه شده است .
دکترسیدجواد هاشمی فشارکی

  • تولد و نوجوانی

مرتضی در ششم تیرماه سال ۱۳۳۵  در خانواده ای متدین و زحمتکش در تهران به دنیا آمد. موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشته ریاضی شد و در فرصتی که تا زمان اعزام به سربازی داشت، دیپلم نقشه کشی ساختمان را نیز با نمره های عالی کسب کرد.

از همان کودکی از هوش و ذکاوت زیادی بهره مند بود .و اقا غلام پدرش که اصالتا اهل طرق کاشان بود ، همواره مشوق فرزند بود . مرتضی از نوجوانی، نسبت به انجام واجبات دینی عشق و علاقه خاصی نشان می داد، از این رو، دوران بلوغ و جوانی را در دوران فاسد رژیم شاه، با پاکدامنی و تقوا سپری کرد و همسالان خود را نیز در جهت رعایت تقوا راهنمایی می نمود.

 

  • سرباز انقلاب

مرتضی برای سربازی به هوابرد شیراز فرستاده شد. از آنجایی که او فردی معتقد و هدفمند بود، از دوران سربازی بهترین استفاده ها را برد. او فنون جنگی و چتربازی را به خوبی فرا گرفت. در همین زمان؛ حضرت امام فرمان فرار سربازان از پادگانهای ارتش شاه را صادر کرد. مرتضی که فردی متدین و مکتبی بود، در پی فرمان مرجع اش، خدمت سربازی را ترک کرد و به خیل مبارزان علیه رژیم ستم شاهی می پیوست. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مرتضی مجددا به خدمت سربازی باز می گردد و تا پایان خدمت در جهت اهداف انقلاب امام خمینی به فعالیت می پردازد.

 

  • پاسدار انقلاب

او در سال ۱۳۵۸ به عضویت سپاه پاسداران در می آید . مسئوول حفاظت زندان اوین ؛ در شروع غائله کردستان، عازم منطقه غرب کشور ؛ با شروع جنگ تحمیلی ؛ راهی جبهه های جنوب ؛ با غائله منافقین عازم تهران ؛ با تجاوز اسراییل جنایتکار، عازم لبنان ، با فرمان امام عازم جبهه ها میشود، در این راه مجروح میشود ولی باز به جبهه ها باز می گردد و عاقبت نیز جان خود را تقدیم انقلاب می نماید.

 

  • خانواده انقلاب

مرتضی جوان در کنار مبارزات  خستگی ناپذیر خود، در سال ۱۳۶۰ با دختری مومن و پاکدامن، کانون گرم خانواده را تشکیل می دهد. و دو فرزند پسر از ایشان به یادگار مانده است.

 

  • طرق جهاد

طرق جهاد سلمان وار در زندگی مرتضی سلمان طرقی

الف) جهاد با طاغوت : به خاطر راستی و رعایت تقوا درجوانی ، چندین بار مورد ضرب و شتم مأموران محل قرار گرفت. در همان زمان، انقلاب اسلامی اوج گرفت و مرتضی به روشنگری سربازان پادگان پرداخت. وی پس از فرمان امام به سربازان مبنی بر ترک پادگانها، از پادگان گریخت و به تهران بازگشت و حضوری فعال در وقایع آن دوران پیروزی انقلاب داشت.

ب) جهاد در کردستان : پس از شروع غائله کردستان، تاب ماندن در محیطی آرام و بی سرو صدا در تهران را در خود ندید، از این رو، با نیروهای تحت امر خود، راهی سنندج شد و در آنجا به مقابله با عناصر ضد انقلاب پرداخت. او با پایمردی و رشادت از اشغال فرودگاه سنندج توسط گروهکهای کومله و دموکرات جلوگیری کرد. استقامت و ایثار وی و نیروهای تحت امرش، حزب وابسته دموکرات را بر آن وا داشت که با ارتباط با برخی سران دولت موقت، مرتضی را به تهران باز گردانند. وی به تهران بازگشت اما خیلی زود خود را به شهر بوکان رساند و به مقابله با ضدانقلاب پرداخت. اما این بار دولت موقت فشار خود را به همه پاسداران مستقر در کردستان وارد آورد و تحت عنوان هیأت به اصطلاح حسن نیت، عملاً پاسداران را خلع ید کرد و کردستان را دو دستی به گروهکهای ضد انقلاب سپرد. مرتضی نیز از شهر بوکان به تهران باز گشت.

ج) جهاد درتهران : وی که به ماهیت بنی صدر پی برده بود، مدتی به تهران بازگشت و پس از عزل بنی صدر از ریاست جمهوری، تلاش وسیعی را در سرکوبی غائله بنی صدر وگروهک منافقین نیز فعالانه شرکت می کند.

وی همچنین درزمانی که حضرت امام خمینی (ره) در بیمارستان قلب بستری بود، مسئولیت حفاظت بیمارستان را بر عهده گرفت.

د) جهاد در جبهه های جنوب و غرب : با شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه میشود .

اعزام به جبهه در آغاز جنگ  : “با سلام و درود به شهدای جنگ تحمیلی به خصوص شهید عزیز آقا مرتضی سلمان طرقی که یکی از اسوه های گذشت و شجاعت بود و حالا هم نزد حق تعالی روزی می خورد و ناظر بر اعمال ماست. مرتضی را یک بار در سال ۱۳۵۸ داخل پادگان عشرت آباد که در واحد اطلاعات کار می کرد دیده بودم. بعد از شروع جنگ تحمیلی گردان ما به نام گردان صف یا شش، به فرماندهی علی موحد دانش با سه گروهان که دارای ۲۷۰ نفر پرسنل جنگ دیده بود، تشکیل شد. بچه های گردان صف اغلب در کردستان و مناطق بحران زده بعد از انقلاب مثل غائله خرمشهر، خلق عرب، غائله گنبد و غائله خلق مسلمان تبریز به صورت پراکنده و دسته ای شرکت کرده بودند. با شروع جنگ بنا به تدبیر فرمانده وقت سپاه تهران، به صورت سازمان کامل یک گردان با آموزش های لازم برای جلوگیری از سقوط خرمشهر عازم اهواز شدیم. بنی صدر دستور داده بود از رفتن گردان ها به خرمشهر جلوگیری کنند که ماجرایش در جای خودش بسیار شنیدنی است. ” ( روایت سردار شهید مدافع حرم حاج احمد غلامی از سردار شهید مرتضی سلمان طرقی)

وی پیش از شروع عملیات بیت المقدس،  از سوی فرماندهی تیپ ۲۷ محمد رسول الله(ص) ؛ همراه با سردار رشید اسلام کاظم رستگار، فرماندهی گردان میثم را به عهده می گیرد. و در آزادی خونین شهر نقش بسزایی ایفا نمود. وی در این عملیّات از ناحیه دست زخمی شده، برای معالجه به تهران بازگشت.

نبرد در خرمشهر : ” بعد از سقوط خرمشهر ما با سلاح به وسیله کشتی اعزام شدیم. چند روز بعد در منطقه بهمنشیر که مقابل پل ارتباطی بین خرمشهر و آبادان بود مستقر شدیم. آقا مرتضی را آنجا دیدم در حالی که اعزامی گردان ما نبود و این نشان دهنده رفتن مرتضی قبل از ما به خرمشهر بود. چند روزی که با هم بودیم بسیار دوستش داشتیم. از آنجایی که برای گردان ما آبی برای شرب در دسترس نبود و به وسیله قایق آب بسیار کمی از آبادان برای مان می آوردند، مرتضی اولین چاه آب را در بین نخل های بهمنشیر زد که برای شستشو و رفع حاجت مناسب بود. صبح یکی از روز ها وقتی من و مرتضی کنار جاده در نوبت شستن ظرف برای صبحانه بودیم، به علت اصابت ترکش خمپاره من مجروح شدم و مرتضی سالم ماند. من به آبادان و سپس ماهشهر و سپس به تهران منتقل شدم و در بیمارستان مصطفی خمینی بستری شدم. از آن زمان دیگر مرتضی را ندیدم تا بعد از عملیات خرمشهر که تیپ محمد رسول الله (ص) به لبنان اعزام شد. مرتضی را آنجا دیدم.” ( روایت سردار شهید مدافع حرم حاج احمد غلامی از سردار شهید مرتضی سلمان طرقی)

ه) جهاد در لبنان :  با پیروزی ایران در فتح خرمشهر، دشمنان اسلام برای انتقام جویی از نهضت جهانی اسلام، مردم مسلمان لبنان را مورد تعرض وحشیانه خود قرار می دهند، اینجاست که سپاه محمد (ص) برای دفاع از ملت مظلوم  لبنان، راهی آن دیار می گردد. مرتضی نیز با این کاروان همراه می شود. سلمان طرقی در بسیج  و آموزش مبارزان لبنانی، فعالیت های چشمگیری از خود نشان می دهد.

و) ادامه جهاد در ایران : با باز گشت نیروهای اسلامی از لبنان و تشکیل تیپ سیدالشهدا، مرتضی به عنوان مسئوول ستاد تیپ منصوب می گردد. و از آن پس، خدمات ارزشمندی را در این تیپ انجام داد

او درعملیات های والفجر مقدماتی و والفجر چهار به عنوان مسئوول محور در تیپ سیدالشهدا انجام وظیفه می کند . و حماسه های ماندگاری را همراه دیگر نیروها خلق کرد و در عملیات خیبر اوج ایثار و پایمردی خود را به نمایش گذارد.

  • ویژگی‌های اخلاقی شهید

آقامرتضی سرباز آموزش‌دیده ارتش پیش از پیروزی انقلاب بود. در نوع لباس پوشیدن و راه رفتن مانند ارتشی‌ها بود. اگر کسی لباس سبز در تن‌شان نمی‌دید می‌گفت ایشان یک ارتشی است. هیکل چهارشانه و قد بلند و هیبتی عجیب داشت. یک فرد نظامی که ابهتش زبانزد بود، اما این فردخشک در عرصه اموزش نظامی وقتی آموزش سربازان تمام می‌شد بین رزمنده‌ها می‌آمد و با بذله‌گویی روحیه جمع را تلطیف می‌کرد. با سربازان غذا می‌خورد و شوخی می‌کرد.وی بسیار پرتلاش و شجاع بود .

 

  • شهادت

سلمان‌طرقی شهید شده است . پیامی بود که درحین نبرد بیسیم چی با کد پشت بیسیم اعلام کرد. شهید مرتضی سلمان طرقی، پس از مدتها مجاهدت و مبارزه در راه حق و عدالت، سرانجام در روز ۷ اسفندماه ۱۳۶۲ درسن۲۷ سالگی در عملیات خیبر در جزیره مجنون به افتخار شهادت نایل آمد. وی در این عملیّات نیز همچون عملیّات‌های قبل مسئول محور بود و به شایستگی در هدایت نیروهای تحت امر عمل کرد. و مزد مجاهدتهای خویش را از حضرت دوست دریافت می کند و مورد خطاب آیه شریفه «ارجعی الی  ربک» واقع می شود و با چهره ای گلگون به محضر دوست می شتابد. ونامش جادوان گردید .

علی رغم اینکه تیپ سید الشهدا (س) در این عملیات در اوج قدرت و توانمندی بسیار بالای خود بود و از قوی‌ترین ومجربترین فرماندهان در سطوح مختلف بهره مند بود، سرداران مرتضی سلمان طرقی، فرمانده عملیات؛ رحمت ا… کرد، مسئول اطلاعات؛ حسین راحت، فرمانده محور؛ احمد ساربان نژاد، فرمانده گردان حضرت قمربنی هاشم (ع) و مرتضی حمزه دولابی، فرمانده گردان قاسم (ع) به شهادت رسیدند.

“در حین عملیات خیبر سردار شجاع سپاه اسلام مسئول محور تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع) مرتضی سلمان طرقی به وسیله گلوله مستقیم تانک در یک نبرد سخت و جان فرسا به اتفاق کمک ها و دستیاران و تیم مخابراتش در ساعت ۱۱ صبح به شهدا پیوستند. حسین راحت هم کنار مرتضی به فیض شهادت نائل شد. مرتضی هنوز هم بعد از گذشت سال ها از شهادتش جلو چشمانم با صلابت راه می رود.” ( روایت سردار شهید مدافع حرم حاج احمد غلامی از سردار شهید مرتضی سلمان طرقی)

 

  • مزار دائمی

پیکر پاکش پس از تشیع باشکوه ، در گلزار شهدای بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد. و قطعه: ۲۴، ردیف: ۷۵، شماره: ۲۵ میشود مزار ؛ محل زیارت وابستگان و عاشقان میشود .

 

  • وصیت شهید

وصیت نامه شهید که بیشتر شبیه مناجات نامه عاشقانه با معبود خویش می باشد ، چنین است :

  • خدایا تو را شکر می‌کنم به لفظ و زبان که مرا مسلمان آفریدی، خدایا تو را شکر می‌کنم به اینکه مرا شیعه آفریدی، رهبرم را امام خمینی قرار دادی خدایا تو را شکر می‌کنم از این که مرا در این زمان آفریدی و من انتخاب شدم برای جنگ با دشمن کافر، خدایا تو را به لفاظ و زبان شکر می‌کنم که من را پیغام آور اسلام در این مکان قرار دادی. هرچند که این حقیر لایق آن نیستم خدایا این حقیر نمی‌دانم و نمی‌توانم که با جان و دل و اعمال شکر تو را بکنم فقط می‌دانم که باید شکر کنم.
  • خدایا قرآن را آنچنان به من بیاموز که بدانم و آگاه باشم که نمی‌توان نمونه آن را آورد، خدایا بگذار آنقدر به قرآنت آشنا شوم که بدانم چرا نمی‌شود نمونه آن را آورد.
  • من از سلاح خوشم نمی‌آید به خاطر اینکه آدم می‌کشد من از سلاح به خاطر این خوشم می‌آید که دشمن از آن خوشش می‌آید.
  • خدایا خداوندا وای به حال کسی که حکمش حکم تو نباشد و به دلیل حکم و قانون خویش کسی را بکشد خدایا مرا یاری کن که هرکس را که می‌کشم حکم تو باشد و طبق قانون تو نه حکم من و قانون من زیرا قانون من کامل نیست و حکم من عادل نیست و قضاوتم اگه به منطقی باشد که منطق الهی نباشد ناقص است. خدایا مرا به حکم عدالت آشنا ساز و حکم حاکم به زمینت را به من شناسان.
  • ای خوشا به حال آن کسانیکه دانستند که چرا شهید می‌شوند و آن لحظه مگر هیچ گونه شکی وجود هدف نداشته و از خط شروع تا پایان در گامهای خویش استوارتر و پابرجا تر حرکت می‌کردند.
  • ای خوشا به حال آن کسانیکه از همان اول هدف را شناختند و در راه رسیدن به آن یک لحظه دریغ نکرده و هرگز گمراه نشدند. و آن گاه که شناخت در آنها بوجود آمد و مسئولیت برای آنها مشخص شد در راه رسیدن به بالاترین مقام انسانیت یعنی رسیدن به نهایت هدف و شهادت جهاد کردند و یک دم از جهاد خود باز نایستادند. و آنگاه که به بستر روند آسوده نخوابند و آنگاه که بیدارند آسوده ننشینند و در همه عمر و در همه حال در راه رسیدن به آنچه که بردوش آنها سنگینی می کند تلاش بدون وقفه می‌کنند.
  • خداوندا ترا به وجودت، که هر آنچه هست و من ندانم که چیست و نخواهم توانست که بدانم و اگر بدانم این جسم در این قالب نتواند گنجید و انفجاری عظیم در جسم خاکی من روی خواهد داد در زمان نشانه‌ای است معلوم، از تو که همین نشانه هاست که مرا به عالم تعجب برده و از خود بی‌خود کرده و اگر به اندازه مغز و گنجایش آن، ترا باز شناسم گمان نبرم که این جسم طاقت آن توان کند و تو بر تمامی وجود من آگاهی و می‌دانی که این حقیر از کجا آمده و به کجا خواهد رفت زیرا سازنده این حقیر تو هستی. قسمت می‌دهم که این بنده ناچیز را راه حقیقت بنما و اراده پیمودن آن را بر قدمهایم بگذار و قدرت جهاد در راهت را بر من عطا فرما و قبل از اینکه مرا از این دنیا ببری توشه آن دنیا را به من بده تا در آن دنیا وقتی در مقابلت بازخواست می‌شوم جوابی برای گفتن داشته باشم. خدایا تو مرا [توفیق] دادی که حقیقت را بشناسم و جهاد کنم در راهت پس وای بر من اگر چنین نکنم. خداوندا قبل از اینکه مرا به دنیایی ببری که دیگر هیچ نتوانم کرد بر بنده حقیر ببخش و راه که و چاره بر من بنما و اراده استوار بر من بده تا عزم رفتن کنم و در راهت شهید شوم و آنگاه بدانم که چرا شهید شده‌ام و این شهادت مورد قبول خداوند است.
  • والسلام

منابع

پایگاه اطلاع رسانی حوزه     ۱۸ آذر ۱۳۹۸

پایگاه اطلاع رسانی لشکر ده ،  ۲۱ آذر ۱۳۹۹

پایگاه اطلاع رسانی نوید شاهد ،  ۰۲ تير ۱۳۹۸

روایت سردار شهید مدافع حرم حاج احمد غلامی از سردار شهید مرتضی سلمان طرقی

روز نامه جوان ، همرزم شهید برادر علی‌محمد اسدی مسئول حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس لشکر ۱۰ سپاه سیدالشهدا (ع) ، ۱۸ آذر ۱۳۹۸

همپای صاعقه، حسین بهزاد و گل علی بابایی، نشر سوره مهر