امام جماعت واحد تعاون بود. حاج آقای آقا خانی صدایش می کردند. روحیه عجیبی داشت. زیر آتش سنگین عراق، پیکر شهدا را به عقب برمی گرداند که در همین رفت و آمدها گلوله مستقیم تانگ سرش را پراند. خودم چند متری اش بودم. وقتی سر بریده اش روی زمین افتاد، صدایی از آن بلند شد: السلام علیک یا […]
امام جماعت واحد تعاون بود. حاج آقای آقا خانی صدایش می کردند.
![](http://www.boreshha.ir/wp-content/uploads/2017/11/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%A2%D9%82%D8%A7-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C-1024x641.jpg)
![](http://www.boreshha.ir/wp-content/uploads/2017/11/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%A2%D9%82%D8%A7-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C-1024x641.jpg)