شهید چمران با آغاز جنگ ایران و عراق به جبهه جنگ رفت و ستاد جنگهای نامنظم را بنیان گذاشت. ایجاد واحد مهندسی فعال برای ستاد جنگهای نامنظم یکی از این برنامهها بود که به کمک آن، جادههای نظامی به سرعت در نقاط مختلف ساخته شد.
نوزدهم اسفند سال ۱۳۱۱ خورشیدی، نوزادی در خیابان پانزدهم خرداد تهران، بازار آهنگرها، محله سرپولک به دنیا آمد. او فرزند حسن چمران ساوهای بود که از روستای چمران ساوه به تهران مهاجرت کرد. چمران تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه انتصاریه، نزدیک پامنار گذراند و دوران متوسطه را در دارالفنون و البرز طی کرد و در سال ۱۳۳۲ با رتبه ۱۵ در رشته الکترومکانیک دانشکده فنی دانشگاه تهران پذیرفته شد.
اما هوش و استعداد بسیار فراوان شهید چمران موجب شد تا با دریافت بورس تحصیلی به دانشگاه تگزاس A&M آمریکا برود و درجه کارشناسی ارشد را در رشته مهندسی برق کسب کند. او سپس برای اخذ درجه دکتری در رشته پلاسما فیزیک به دانشگاه برکلی ایالت کالیفرنیا رفت و در آنجا نیز درخشید به گونهای که پایاننامه وی مرجع دو مقاله علمی در زمینه پلاسما فیزیک شد. چمران در دهه ۶۰ میلادی در آزمایشگاههای بل و همچنین آزمایشگاه پیشرانه جت ناسا استخدام شد.
اعتراض به سفر نیکسون به ایران
این تمام فعالیتهای این مرد بزرگ نبود بلکه او فعالیتهای سیاسی خاصی هم داشت به صورتی که از سن ۱۵ سالگی در جلسههای تفسیر قرآن «سید محمود علایی طالقانی» حاضر میشد و همچنین در درسهای فلسفه و منطق شهید «مرتضی مطهری» و در دیگر جلسات نیز حضور پیدا میکرد. نکته جالب توجه در مورد فعالیتهای سیاسی او میتوان به حضور پررنگ و موثرش در مبارزات سیاسی دوران مصدق، از دوره چهاردهم مجلس شورای ملی تا ملی شدن صنعت نفت اشاره کرد. او حتی در روز ۱۶ آذر ۱۳۳۲ در حمله گارد به دانشکده فنی دانشگاه تهران جزو معترضان به حضور نیکسون، معاون رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا، بود.
چمران تا سال ۱۹۶۷ که در آمریکا حضور داشت، مسئول هماهنگکننده گروههای حامی ملت فلسطین بود؛ اما پس از جنگ اعراب و اسراییل و شکست سنگین کشورهای عرب، به دلیل ایجاد فضای منفی گسترده علیه مسلمانان تصمیم گرفت از آمریکا خارج شود، به خاورمیانه سفر کرده و در تحولات جهان اسلام و مبارزه در برابر دشمنان مستقیماً شرکت کند.
گذراندن دوره تربیت چریکی و پارتیزانی در مصر
حضور چمران در مصر هم به نوبه خود داستان بسیار جالبی داشت. ماجرای سفر او به مصر به این صورت بود که وی پس از اتمام تحصیلات و پس از تظاهرات ۱۵ خرداد به مصر رفت و اولین پایگاه آموزش جنگهای مسلحانه را تاسیس کرد. چمران همچنین به مدت دو سال، در زمان جمال عبدالناصر، رئیسجمهور مصر، سختترین دورههای چریکی و پارتیزانی را آموخت و به عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته شد.
عادل عون – معروف به ابویاسر – از مبارزین قدیمی لبنان و از جمله دوستان مصطفی چمران در مصر و همچنین همرزم وی در لبنان در وصف چمران اینگونه میگوید: «درباره دلیل ترک آمریکا و آمدن چمران به مصر از او سؤال کردم، که او سبب این کار را قصد نداشتن برای شرکت در پیشرفت صنایع نظامی آمریکا دانست و با هدف مساعدت به برادران مسلمان در این دوره نظامی حضور پیدا کرده است.»
ابویاسر در ادامه صحبتهای خود میگوید: «اینطور به نظر میرسد که چمران جزو پنج متفکر مسلمانی بود که در طرح گسترش و پیشرفت سلاحهای آمریکایی باید حضور پیدا میکرد. چمران همچنین اشاره داشت به اینکه بنده از آتش فرار کردهام، و گویا وی برای مدت دو سال از مرکز علمی که در آن بود مرخصی گرفته بود که بتواند به گروههای مبارز ملحق شود.»
لبیک شهید چمران به امر امام موسی صدر
چمران در لبنان، در کنار موسی صدر، فعالیتهای فرهنگی و چریکی خود را با انگیزه و قدرت دو چندان ادامه داد. او به مدت هشت سال مدیریت مدرسه صنعتی «جبل عامل» را به عهده گرفت. سید محمد نصرالله عضو هیئت رئیسه جنبش اَمل آن زمان و رهبر کنونی حزب الله لبنان که در سن ۱۸ سالگی حکم فرماندهی منطقه خود را در «نبطیه» از چمران دریافت کرد، درباره حضور «مصطفی چمران» در لبنان میگوید: «مصطفی چمران بر حسب خواست امام «موسی صدر» از مصر به لبنان آمد. او خودش میگفت من خاک کفشهای فقرا هستم. چمران در دل شیعیان لبنان جاودان است. امام موسی صدر وصیت کرد که همواره حرف مصطفی چمران اجرا شود و او نیز عشق و ارادت زیادی به امام موسی صدر داشت و این موضوع از یادداشتهای او مشخص بود.»
یکی دیگر از اهداف بسیار مهم چمران تأسیس پایگاه چریکی مستقل برای تعلیم مبارزان ایرانی در لبنان بود. او در لبنان به امام موسی صدر کمک کرد تا سازمان امل، به عنوان شاخه نظامی، «حرکةالمحرومین» را پایهگذاری کند. چمران از سال ۱۹۷۱ که به جنوب لبنان آمد، کلاسهایی برای درسهای ایدئولوژیک اسلامی به سبک انجمنهای اسلامی دانشجویان راه انداخت.
توصیهای که شهید چمران را در ایران ماندگار کرد
چمران با پیروزی انقلاب ۱۳۵۷، در ۳۰ بهمن همان سال همراه با یک گروه ۹۲ نفره از لبنان به ایران آمد و با آنکه قصد ماندن در ایران را نداشت، به توصیه امام خمینی (ره) در وطن ماندگار شد. از دیگر اقدمات مهم و استراتژیک او میتوان به تربیت اولین گروه از پاسداران انقلاب اسلامی در اوایل پیروزی انقلاب در سعدآباد اشاره کرد.
او در ناآرامیهای کردستان برای مقابله با جداییطلبانی که با دولت مرکزی میجنگیدند همراه با سرلشکر «ولیالله فلاحی» به آن منطقه رفت. وی در نخستین حرکت نظامی خود به همراه فلاحی، فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش، در حالی که آر. پی. جی به دست گرفته بود و پیشاپیش نیروهای نظامی حرکت میکرد، راه را برای عبور تانکها باز و گردنه «قلعهحصار» را پاکسازی کرد.
چمران در ناآرامیهای مریوان از طرف دولت موقت به مأموریت رفت و مدت ۱۰ روز در آن جا ماند و پس از برگزاری جلسات متعدد برای بازگشت امنیت به منطقه و حاکمیت دولت مرکزی با بزرگان شهر به توافق رسید. او توانست با موافقت امام خمینی (ره) ارتش و سپاه پاسداران را به کردستان بیاورد.
اوج شهرت چمران در «واقعه پاوه» بود که همراه با سرلشکر فلاحی، زیر باران گلوله، خود را به محاصره انداخت. شهر پاوه به دست شورشیان افتاده بود و تنها خانه پاسداران و پاسگاه ژاندارمری مقاومت میکردند. این واقعه، با پخش پیام امام خمینی (ره) از رسانهها که ارتش و سپاه را به پاوه فراخوانده بود ختم به خیر شد.
ایجاد واحد مهندسی فعال برای ستاد جنگهای نامنظم
شهید چمران با آغاز جنگ ایران و عراق به جبهه جنگ رفت و ستاد جنگهای نامنظم را بنیان گذاشت. ایجاد واحد مهندسی فعال برای ستاد جنگهای نامنظم یکی از این برنامهها بود که به کمک آن، جادههای نظامی به سرعت در نقاط مختلف ساخته شد و با نصب پمپهای آب در کنار رود کارون و احداث یک کانال به طول حدود ۲۰ کیلومتر و عرض یک متر در زمان یک ماه، آب کارون را به طرف تانکهای عراقی هدایت کرد، به صورتی که آنها مجبور شدند چند کیلومتر عقبنشینی کنند.
یکی دیگر از اقدامات ماندگار شهید چمران در دوران دفاع مقدس در مقطع دیگری از دوران جنگ رخ داد. درست زمانی که نیروهای عراقی برای دومین بار به سوسنگرد حمله کرده و این شهر را محاصره کرده بودند او با تلاش فراوان و با همکاری آیت الله خامنهای ارتش را آماده حمله به نیروهای بعثی و شکستن حلقه محاصره کرد. او همچنین نیروهای مردمی و نیروهای سپاه را در کنار ارتش سازماندهی کرد تا از کنار جاده اهواز به سوسنگرد به دشمن حمله کنند.
اما شهادت این مرد بزرگ و مبارز اینگونه رقم خورد که او در روز ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ که برای سرکشی، معرفی و توجیه فرمانده جدید محور به جای «ایرج رستمی» به منطقه جنگی دهلاویه رفته بود، در خط مقدم نبرد، بر اثر اصابت ترکش خمپاره ۶۰ دشمن از ناحیه پشت سر زخمی شد و به فیض شهادت نائل شد.
انتهای پیام