دعای یک رزمنده تخریبچی مجروح که درس بزرگی به یک فرمانده داد
دعای یک رزمنده تخریبچی مجروح که درس بزرگی به یک فرمانده داد

فرمانده داد   دعای یک رزمنده تخریبچی مجروح که درس بزرگی به یک فرمانده داد نام شهید :  سیدمرتضی نام خانوادگی شهید :  مساوات نام پدر :  سیدتقی نام مستعار : تاریخ تولد :  ۱۳۴۲/۸/۱۰ محل تولد :  گلستان – گرگان – گرگان تاریخ شهادت :  ۱۳۶۱/۸/۲۷ محل شهادت :  سومار جنسیت :  مرد دین […]

فرمانده داد

دعای یک رزمنده تخریبچی مجروح که درس بزرگی به یک فرمانده داد

 

دعای یک رزمنده تخریبچی مجروح که درس بزرگی به یک فرمانده داد
نام شهید :  سیدمرتضی
نام خانوادگی شهید :  مساوات
نام پدر :  سیدتقی
نام مستعار :
تاریخ تولد :  ۱۳۴۲/۸/۱۰
محل تولد :  گلستان – گرگان – گرگان
تاریخ شهادت :  ۱۳۶۱/۸/۲۷
محل شهادت :  سومار
جنسیت :  مرد
دین :  اسلام – شیعه
مذهب :  اسلام – شیعه
میزان تحصیلات :  سيکل
تاریخ دفن پیکر :  –
مفقود الاجسد :  خير
وضعیت تاهل :  مجرد
شهید حاج عبدالله نوریان در دست‌نوشته‌ای روایتی از شهادت سید مرتضی مساوات و گریه عجیب خود می‌گوید.
 سید «مرتضی مساوات» از نیروهای تخریبچی لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) متولد ۱۰ آبان سال ۱۳۴۲ و اصالتا اهل شهر گرگان بود. او در تاریخ ششم آذر سال ۶۱ در منطقه عملیاتی سومار در اثر انفجار مین به شهادت رسید. در ادامه روایت شهید حاج «عبدالله نوریان» فرمانده گردان تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) را از شهادت شهید «مساوات» می‌خوانید.
«تقریبا یک ساعتی در کوه پیاده رفته بودیم که یکی از برادران پایش به سیم تله خورد و یک مین در نیم متری‌اش منفجر شد. من هم در فاصله دو متری‌اش بودم. با صدای انفجار برگشتم، خون زیادی در پشت سر خود مشاهده کردم، چند لحظه‌ای نگذشته بود که برادر عزیزمان را بر روی زمین دیدم. به سویش رفتم، از پاهایش خون زیادی می‌آمد. سریع با بند پوتین پاهایش را بستم با پتویی که با خود برده بودیم او را روی پتو قرار دادیم. می‌دانی برادر مجروحمان در آن لحظه چه گفت؟ گفت برادرها دعای فرج بخوانید. همه باهم دعا خواندیم. یک ساعت و خورده‌ای طول کشید تا از میدان بیرون آوردیمش. اما این یک ساعت سراسر درس بود، سراسر روحیه و ایمان بود.
بعد از اینکه برادر فوق را از میدان خارج کردیم و در ماشین تویوتا قرار دادیم به سمت اورژانس حرکت کردیم. در ماشین گریه عجیبی سراسر بدنم را لرزاند، طوری که با گریه‌ام دیگر برادران به گریه افتادند، گریه‌ای که هیچوقت در زندگی با آن شدت نکرده بودم. می‌دانی، خوبان، پاکان، مومنام و آنانی که خدا دوستشان دارد را به پیش خودش می‌برد و ما ناپاکان و بدان باید بمانیم. بله، از این ناراحت بودم که چرا من را خدا پیش خودش نبرد. این تذکری به من بود تا درس بگیرم که هنوز به آن درجه از ایمان نرسیده‌ام.
خداوند تبارک تعالی ما را در انجام امور مسلمین موفق بدارد.»
————————–

دعای یک رزمنده تخریبچی مجروح که درس بزرگی به یک فرمانده داد

 

 

دعای یک رزمنده تخریبچی مجروح که درس بزرگی به یک فرمانده داد

 

دعای یک رزمنده تخریبچی مجروح که درس بزرگی به یک فرمانده داد

 

 

دعای یک رزمنده تخریبچی مجروح که درس بزرگی به یک فرمانده داد

 

دعای یک رزمنده تخریبچی مجروح که درس بزرگی به یک فرمانده داد

 

دعای یک رزمنده تخریبچی مجروح که درس بزرگی به یک فرمانده داد

 

دعای یک رزمنده تخریبچی مجروح که درس بزرگی به یک فرمانده داد

 

 

دعای یک رزمنده تخریبچی مجروح که درس بزرگی به یک فرمانده داد

 

با تشکر از برادر سید جعفر مساوات برادر گرامی شهید

معبر نور